۱۳۹۷ اردیبهشت ۳۰, یکشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (۶۷۷)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
مولانا
دیوان شمس

تو مگو:
«همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟»
تو یکی نه‌ ای
هزاری
تو چراغ خود برافروز

معنی تحت اللفظی:
تو مگو که بقیه در جنگ اند و طرفداری من از صلح چه اثری دارد.
تو تنها نیستی.
هزاران نفر مثل تو هستند که طرفدار صلح اند.
پس به صلح خواهی ات ادامه بده.

۱
ما در این بیت مولانا
با دوئالیسم جنگ و صلح سر و کار داریم.

۲
مولانا دیالک تیک جنگ و صلح را تخریب می کند
و به صورت دوئالیسم جنگ و صلح
در می آورد.

۳
بعد
نقش تعیین کننده در دوئالیسم جنگ و صلح
از آن صلح می داند.

۴
عرفان
جریانی ضد دیالک تیکی است.

۵
یکی از دلایل اسلوبی مهم خردستیزی عرفان همین جا ست.

۶
خرد
ما را
به دیالک تیک عینی هستی سوق می دهد:
مثلا به دیالک تیک جنگ و صلح

۷
یعنی به همبایی و همستیزی جنگ و صلح

۸
صلح محض و یا جنگ محض در عالم واقع وجود ندارد.
دیالک تیکی از آندو وجود دارد:
صلح و جنگ
در وحدت و تضاد همزمان با هم قرار دارند
گاهی این پیروز می شود و گاه آن
صلح و جنگ
به همدیگر تبدیل می شوند.

۹
خود مولانا در جاهای دیگر مجبور به اقرار بر دیالک تیک هستی می شود.

۱۰
دیالک تیک
عینی است و انکارش دشوار است.

۱۱
عرفان مکتب وحدت وجود است:
یعنی قطب همبایی اقطاب دیالک تیکی را
قطب وحدت آندو را
مطلق می کند
و
قطب ضدیت و تضاد آندو را انکار می کند.

۱۲
عرفان مبتنی بر مکتب فلسفی پانته ئیستی است که به همه چیز خدایی باور دارد:
ازدید پانته ئیسم
خر = خرما = خلق = خدا = خورجین = خربزه = خردل = کرگدن = عرعر

۱۳
هم علت خردستیزی عرفان و هم علت قلدرمنشی عرفا
همین جا ست:
با استدلال عقلی نمی توان برابری و یکسانی همه چیز را اثبات کرد

۱۴
به همین دلیل همه ادیان عرفان خاص خود را دارند.

۱۵
بدون عرفان نمی توان به اثبات خرافات مذهبی نایل آمد.

۱۶
خمینی و خامنه ای و غیره هم عارف اند.

۱۷
مارتین لوتر بنیانگزار پروتستانتیسم (اوانگلیسم) مسیحی
می گوید:
خرد
جنده است.
خرد 
جنده شیطان است.

۱۸
مولانا می گوید:
پاهای خردگرایان
پای واقعی نیتسند.
جوبی اند.
به درد راه رفتن نمی خورند.

پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین
سخت بی تمکین بود
 
اندکی اندر باب عشق و دوستی

۱
ما راجع به عشق بحث مفصلی منتشر که ایم که شاید متشکل از ۱۲۰ بخش باشد.

۲
حسن عشق بی نیازسازی آدمی از این وآن
ضمن وابسته سازی او به یک نفر و یا یک چیز است.

۳
عشق
به شرطی می تواند دو طرفه شود
که به دوستی استحاله یابد.

۴
دوستی رابطه ای واقعی است.

۵
چون دو طرفه است.

۶
برای برقراری رابطه دوستی
اما
هر دو طرف باید قادر به شناخت خود و طرف مقابل باشند.

۷
به همین دلیل
می توان عاشق و معشوق خری و یا خرسی شد.

۸
ولی نمی توان با خری و خرسی رابطه دوستی برقرار کرد.

۹
حیوانات رابطه بر قرار نمی کنند.
حیوانات اصلا نمی دانند که رابطه چیست.
مش مارکس
رضی الله عنه

۱۰
خیلی ها هزار سال عمر می کنند و می میرند.
بی آنکه دوستی داشته باشند.

۱۱
پیدا کردن دوست نعمت بزرگی است
خوشا به حال دوست داران

۱۲
ضمنا
میان عشق و نفرت و
میان دوستی و خصومت
رابطه دیالک تیکی عینی برقرار است

۱۳
جنون آمیزترین عشق ها
مثلا عشق یوسف به زلیخا
مجنون به لیلی
می تواند در طرفة العینی
به بهانه ای
به نفرت تبدیل شود و می شود.

مش کریم هم در قرآنش نوشته است.

۱۴
قوی ترین دوستی ها هم می تواند
اگر منافع طرفین ایجاب کند
به دشمنی استحاله یابد.

سیاوش کسرایی
فیلسوفشاعر هشیار توده و حزب توده می داند:

نان به یک نرخ نمی ماند در این بازار
آدمی نیز به یک ارج و بها:

در جوانی پدرم
سنگک یک من یک شاهی بر خوانش بود
و چه شب ها که به شوق
پاسداری می داد
بر در مجلس شورا تا صبح
تا که مشروطه نیفتد به کف استبداد
و سرانجام ز خونی که روان شد بر خاک
ساقه خشک بر (میوه) رنگین داد

پدرم یک تن از جوخه آزادی بود
آفرین بود بسی بر پدرم
پس یک چند از آن دوره پر شور و خروش
مزد پیروزی ها را
پدرم
پهن می کرد به حوض خانه بساطی رنگین
گوش می داد به آواز قمر
و به تار درویش
و به نقل و سخن یک دو سه تن از احباب (دوستان)
و گوارای وجود
گلویی تر می کرد
و چنین شد که گل تنهای آزادی
گل نو ریشه بی حرمت و پاس
توی گلدان بلورین به سر رف خشکید

کم کمک دور شد از ره
پدرم
پدرم یک تن از جمله بی راهان شد
شرم بادا نفرین

پیر مرد اینک با پایی سست
و به دستی لرزان
می خرد سنگک را شخصا هر یک دانه چار ریال

نان به یک نرخ نمی ماند در این بازار
آدمی نیز به یک ارج و بها
و نمی گردد تنها

این بسیار فنون چرخ و فلک می گردد:
دوست می گردد،
دشمن با تو

وز نیازی
دشمن
کینه بگذاشته می گردد،
دوست

کیست کدبانوی این خانه که
هر روز از نو
به حساب عمل ما برسد
گل
سر ما
بزند
یا سر ما بزند
بر
گل دار ؟

معنی تحت اللفظی:
  در این بازار زندگی، نرخ نان مرتب عوض می شود و آدم ها هم تنها نمی مانند.
  چرخ و فلک ترفند مند زندگی می چرخد و همراه با آن، همه چیز دستخوش تحول و تغییر می گردند.
  آن سان که دوست به دشمن استحاله می یابد و دشمن، به فرمان نیاز، از کین صرفنظر می کند و دوست می گردد.
  کدبانوی این خانه کجا ست که به حساب ما برسد:
  ما را مورد تحسین و تشویق قرار دهد و یا مورد توبیخ و تنبیه؟

پایان
 
بیش از یک جمله جمیل و جالب و جذاب راجع به رضا شاه

۱
یکی از ادویه جات سطل ننه ات طلبیسم
در سطل عیران متعفن کهنه و کپک زده و بد رنگ
خدمات رضا شاه است
تا
عیران متعفن
مورد پسند خلایق خر و فاقد حافظه تاریخی قرار گیرد.

۲
رضا شاه
نخست
دار و ندار به درد بخرو خلایق را غارت کرد
و
سرانجام
رضا خان شد.

۳
۵ در صد از اراضی کشت کشور و هر چیز به درد بخور آن
تحت مالکیت قلدر آس و پاسی در آمد.

۴
می خواست سطل ننه ات قاجار را با جمهوریت
نفی کند.

۵
بعد معلوم نیست که چگونه و چرا
جمهوریت طلبی
به سطل ننه ات طلبی
استحاله یافت.

۶
شاید دلیلش این بود که
میان طویله و پارلمان
فرقی نمی دید.

۷
یعنی دلش می خواست
خودکامگی پیش گیرد و سر کار خویش گیرد.

۸
دلش می خواست
بسان آتاتورک خر
طویله را مدرنیزه کند.

۹
من - زورش از مدرنیزاسیون طویله
کشف روسری (حجاب نرانه و زنانه) به ضرب توسری
رواج کت و شلوار و پیراهن و دامن
جایگزینی مکتب با مدرسه
حبس و تبعید و زجرکش کردن ۵۳ تن اندیشنده تصادفی و بخور و نمیر در طویله
به تنور سوزان افکندن شاطر و به قتل رساندن شاعر
و شق القمرهای دیگر
از قبیل ساختن راه اهن از جنوب به شمال
برای خدمت به آدولف هیتلر خونریز
ساختن دانش کاه توسط عمله و بنای هیتلری ـ فاشیستی
برای جوجه فاشیست پروری

۱۰
بعد
بستن پیمان همبستگی با جانیان و جلادان نازی از نازی آباد المان
و
تبلیغ افسارگسیخته
ایده های فاشیستی
راسیستی
ضد خلقی
ضد توده ای
 
 
ژئو مهندسی در جمهوری خلق چین

۱
ژئو مهندسی و آب و هوا (کلیما) مهندسی
به مداخلات اندیشیده و عمدی بشری در مقیاس بزرگ
به مدد وسایل فنی
در جریانات بیوشیمیایی و بیو ـ ژئو شیمیایی کره ارض اطلاق می شود.

۲
تحولات آب و هوایی
مرگ و میر انواع موجودات زنده
انبار پلاستیک گشتن دریاها و اقیانوس ها
و الی آخر
همه
طبیعت را تهدید میکنند و به تخریب و تباهی می کشند.

۳
حزب کمونیست چین
ترجیح می دهد که
به عوض تماشا
تا دیر نشده
وارد عمل شود و
به مداخله خطر کند:
با
بنای تأسیسات غول آسا
با
باران های مصنوعی
و
خیلی کارهای دیگر
 
اندکی اندر باب عشق
 
صائب

هر ساغری به آن لب خندان نمی‌رسد
هر تشنه‌ لب به چشمهٔ حیوان نمی‌رسد

کار مرا به مرگ نخواهد گذاشت عشق
این کشتی شکسته به طوفان نمی‌رسد

وقت خوشی چو روی دهد مغتنم شمار
دایم نسیم مصر به کنعان نمی‌رسد

کوتاهی از من است نه از سرو ناز من
دست ز کار رفته به دامان نمی‌رسد

آه من است در دل شبهای انتظار
طومار شکوه‌ ای که به پایان نمی‌رسد

هر چند صبح عید ز دل زنگ می‌برد
صائب به فیض چاک گریبان نمی‌رسد

۱
عشق «رابطه» واره ای یکطرفه است.
۲
اصلا رابطه نیست.

۳
به همین دلیل محکوم به شکست است.

۴
به همین دلیل همزاد نفرت است.

۵
دیالک تیک عشق و نفرت.

۶
فقط به یک شرط عشق دو طرفه می شود و جان از مهلکه شکست بدر می برد.

۷
به چه شرطی؟
 
بسیار سفر باید
تا پخته شود خامی

صوفی نشود صافی
تا درنکشد جامی
سعدی

معنی تحت اللفظی:
خام برای پخته گشتن
باید سفر های بیشمار کند.
(تجارب بیشمار بیندوزد)

صوفی برای صافی دل
باید جامی درکشد و مست شود.

الف
بسیار سفر باید
تا پخته شود خامی

۱
پیش شرط بلوغ نظری و عملی
تجربه و عمل است.

۲
زادگاه دانش تجربی
تجربه است.

۳
میزان بضاعت فکری
بستگی به میزان بضاعت تجربی شخصی و تاریخی (همنوعی، مثلا تجارب منعکسه در کتاب ها و غیره)
دارد.

ب
صوفی نشود صافی
تا درنکشد جامی

۱
صوفی برای تطهیر خویش از غل و غش
باید از شراب عشق حق مست شود.

۲
پیش شرط بریدن از خلق
پیوستن به حق است.
 
اندکی اندر باب تز بد و بدتر

نمیدونم چرا هیچوقت بین به (خوب) و بهتر انتخابی صورت نمی گیرد.
مش مراد

۱
اولا انتخابی صورت نمی گیرد.

۲
طبقه حاکمه
بشریت را بر سر دو راهی قرار می دهد:
یا ماری لوپن و یا ماکرون
یا ترامپ و یا هلری
یا مرکل و یا شولتس و یا بدتر ازمرکل و شولتس (پطری نازی)
یا مشد حسن یا مش رئیس
یا عردوغان یا خردوغان
یا پوتین یا مددین
چیزی که به آش کشک خاله شبیه است.

۳
به و بهتری در بین نیست تا کسی به یکی از آندو رأی دهد.

۴
ثانیا پیش شرط انتخاب،
داشتن توان تصمیمگیری است

۵
یعنی داشتن توان تمیز خیر از شر (به از بد) است.

۶
طبقه حاکمه خلایق را مغز زدایی کرده است.

۷
خلایق دیگر توان تفکر ندارند.
یا عرعر می کنند یا با شکلک ها همعندیشی می کنند.

۸
آدم نمایان محروم از مغز
کجا قادر به تصمیمگیری و انتخاب بوده اند که اینجا و آنجا هم باشند.

۹
ثالثا
طبقه حاکمه می تواند حتی عوض دو تا
صدتا کاندید زن و مرد عرضه کند که همه شان خادم حفظ وضع موجود باشند.

۱۰
رابعا ترفند طبقه حاکمه
به رخ خلایق کشیدن مخروبه های جهان است تا خلایق به وضع موجود تمکین کنند و حتی بدان بچسبند و ول نکنند:
عیران که هنوز لبنان نیست
لیبی و نیجریه و سودان نیست
عراق و سوریه و افغانستان و فلسطین و پاکستان نیست.
سید علی که بدتر از طالبان و داعش و بوکوحرام و بن لادان نیست

۱۱
به همین دلیل خلایق شکر خدا را به جای اورند و به ساز سید علی برقصند
 
اندکی اندر باب فرم های متنوع روشنگری

۱
تمسخر چیست؟

۲
تمسخر یکی از شیوه های انتقادی عادی ولتر بوده است.

۳
تمسخر
اگر محتوای علمی و انقلابی داشته باشد،
می تواند
فرمی از روشنگری باشد.

۴
فرمی از انتقاد باشد:

الف
خواه انتقاد از خود
(تمسخر خویشتن خویش)

ب
خواه انتقاد از همنوع و جامعه
(تمسخر بحق همنوع عقب مانده و جامعه معیوب)

۵
تمسخر و طعنه و طنز و متلک و غیره
فقط فرم اند

۶
فرم
را
باید در پیوند با محتوای مربوطه
ارزیابی کرد.

۷
برای روشنگری و خدمت به توسعه و تکامل خود و همنوع و جامعه
فرم های متنوعی وجود دارند که
همه با هم
مؤثر می افتند.

۸
زنده باد روشنگری
در همه فرم هایش

۹
ننگ بر سکوت و توجیه و ماستمالی به هر نیت
 
 
فرق سطل ننه ات طلبیسم با سر تنت طلبیسم 
(مثلامجاهدین جانان جولیانی)

۱
شر و ور؟

۲
فرق مجاهدین جانان جولیانی با امثال شما
می دانید چیست؟

۳
آنها بشریت را به دو طبقه طرفدار جماران و طرفدار جانان جولیانی
تقسیم بندی می کنند.

۴
تنها دوئالیسمی که از مش کریم آموخته اند همین دوئالیسم هابیل و قابیل است

۵
این زباله های آدمکش
رهبر مرده خود را نابغه جهان جا می زنند و بقیه بشریت را مشتی خر.

۶
 
دوئالیسمی که شما
(سطل عیران کپک زده به دستان )
می شناسید،
دوئالیسم تازی و عیرانی است.

۷
این
چیزی جز
نسخه وطنی فاشیسم نیست.

۸
نه سر تنت طلبیسم (مجاهدین جانان جولیانی)
ذره ای مغز اندیشنده در کاسه سر دارند
و
نه
سطل ننه ات طلبیسم.

۹
تا دلت بخواهد
برهوت

۱۰
خر ترین آخوندها
با سوادتر و با شعورتر از هر دو ست.

۱۱
بی دلیل نیست که مردم افسار خود را به دست آنان داده اند.
 
جاوید باد جن

جفت دیالک تیکی امکان ضرورت است
حریف

۱
جفت دیالک تیکی امکان
نه
ضرورت
بلکه
واقعیت
است

۲
واقعیت
به چه معنی است؟

۳
دیالک تیک امکان و واقعیت را
حضرت ارسطو
صلواة الله علیه هم می دانست.

۴
هر آخوند خرفت و خری حتی می داند.

۵
دیالک تیک امکان و واقعیت
همان
دیالک تیک بالقوه و بالفعل است:
نطفه در بیضه امکان (جوجه بالقوه) است

۶
اگر شرایط گرمایی عینی لازم مثلا با نشستن مرغ و یا خروس رویش فراهم شود
امکان به واقعیت استحاله می یابد
بالقوه
بالفعل
می شود.
نطفه به جوجه توسعه می یابد.

۷
ضرورت حاوی دو جفت دیالک تیکی است :

الف
جفت دیالک تیکی اول
آزادی
است.

ب
جفت دیالک تیکی دوم چیست؟

۸
ما اینها را به خون دل ترجمه و منشتر کرده ایم
و صدها بار در تحلیل اشعار و افکار شعرا و متفکرین تمرین کرده ایم.

۹
اجنه خوانده اند و حتی به سراغ مان آمده اند تا قدر دانی کنند.
البته در نیمه های شب
 
خریت توانگر کند
فرد را
خبر کن حریفان ولگرد را

۱
تو واقعا  بی فرهنگی.

۲
خدماتی که کمونیست های آلمان
بویژه آلمان شرقی
به فکر و فرهنگ بشری کرده اند
خارق العاده و ستایش انگیز است.

۳
برای ترجمه جرعه ای از این دریا
صدها سال کار عرقریز لازم است.

لامصب
چرا اینهمه غلط املایی در دو جمله مختصر داری؟

۱
کی گفته که فردوسی زن ستیز بوده است؟

۲
فردوسی
حکیم سرخ توده ها ست.

۳
فردوسی فیلسوفی بی همتا ست.

۴
فردوسی
خردگرای خردمند کل اندیش است.

۵
فردوسی
مدافع سرسخت خرد و داد
است

۶
خرد
بهتر از هر چه
ایزد بداد

معنی تحت اللفظی:
عقل
بهترین نعمت ایزدی است.

۷
مراجعه کنید به سیری در حماسه داد
در تارنمای ما

هوشنگ ابتهاج
(سایه)

آنهمه فریاد آزادی زدید
فرصتی افتاد و زندانبان شدید

آنکه او امروز در بند شما ست
در غم فردای فرزند شما ست

راه می جستید و در خود گم شدید
مردمید، اما چه نامردم شدید.

۱
توهم توانگر کند فرد را
خبر کن
تو
هوشنگ خونسرد را

۲
همین روزها
جاکش ها و جنده های بی شرم نر و ماده
دم از آزادی می زنند.

۳
از جنده خانه ای ماهیانه ۸۵ میلیون دلار نفتی می گیرند
و
به جاکش های یانکی می دهند.

۴
فریب شعار انتزاعی شیادان را فقط کسانی می خورند
که خروار خروار
مغز خر خورده باشند.

۵
از آزادی انتزاعی (مجرد) تا آزادی مشخص فرسنگ ها فاصله است:

الف
هم هوشی مین
طرفدار آزادی بوده
«کز برایش از جان گذشته»
(سایه)

ب
و هم جانسون و نیکسون و ریگان و بوش و لاشخورهای آشنا و بیگانه ی دیگر
دم از آزادی می زنند که
سودایی جز بنده پروری و جنده پروری در سر خالی از مغز خود
نداشته اند و ندارند.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر