جمعبندی از
مسعود بهبودی
سعدی
ما
را
سري
است با خود
كه گر خلق روزگار
دشمن شوند
و
سر
برود،
هم
بر آن
سر
ايم
معنی تحت اللفظی:
ما
رازی (سر عشق)
در دل داریم
که اگر همه مردم دنیا دشمن ما شوند و سر ما را از تن جدا کنند،
باز هم بر
همان راز
وفادار خواهیم بود.
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به، که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی، حکم از آن تو ست
بازآ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سری است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سر ایم
گفتی:
«ز خاک بیشترند اهل عشق من»
از خاک بیشتر نه، که از خاک کمتریم
ما با تو ایم و با تو نه ایم، اینت بلعجب
در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر در ایم
نه بوی مهر می شنویم، از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان، برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است، شکایت کجا بریم
ما خود نمی رویم دوان در قفای کس
آن می برد که ما به کمند وی اندر ایم
سعدی
تو کیستی که در این حلقه کمند
چندان فتاده اند که ما صید لاغر ایم
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۱
زمان حال
پلی است
زمان حال
پلی است
که
گذشته را به آینده
پیوند می دهد.
گذشته را به آینده
پیوند می دهد.
۲
آینده راز نیست.
۳
آینده را
به قول حریفی
با سه سلاح اعجازگر کار و پیکار و همبستگی
می سازند.
۳
آینده را
به قول حریفی
با سه سلاح اعجازگر کار و پیکار و همبستگی
می سازند.
۴
همبستگی
همبستگی
یک مقوله فلسفی است
و
مثل هر مقوله فلسفی
به هزاران فرم قابل بسط و
تعمیم است.
۵
مثلا
برای حفظ محیط زیست
می توان با بشریت همصدا و همگام شد
و
از
شرایط حیاتی زیست بشری
به مدافعه برخاست
و
طبقه حاکمه انگل و ویرانگر
را
به عقب نشینی واداشت
این «دیدن» ها
ـ چه بسا ـ
اصلا دیدن به معنی واقعی کلمه نیستند.
آدم آدم است.
برشت
آدم می تواند مجذوب عکسی، «هنر» پیشه ای، تفاله ای
ـ حتی ـ
شود.
عشق خودپو
دیالک تیکی از کورکورانگی و کوری
است.
عشق خودپو
ـ کورکورانه (بدون دخالت اراده و عقل و اندیشه) ـ
بر آدمی چیره می شود
و
آدمی را کور مادر زاد می سازد.
عشق خودپو
کثیف ترین پدیده و بدترین بلائی است
که بر سر آدم خرفت بخت برگشته می آید.
عشق خودپو
آدمی را به درجه گدایی، ذلیلی و موجود حقیر ترحم انگیز تهوع آوری
تنزل می دهد.
عشق خودپو
آدمی را آدمیت زدائی می کند.
زباله واره می سازد.
از عشق خودپو
باید اکیدا پرهیز کرد و طرح دوستی با همنوع ریخت.
دوستی راسیونال است.
افسار دوستی
ـ بر خلاف عشق خودپو ـ
به دست سوبژکت های اندیشنده و تصمیمگیر است
سعدی
خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجا ست
راحت جان و شفای دل بیمار آنجا ست
من در
این جای
همین صورت بی جانم و بس
دلم آنجا ست که آن دلبر عیار آنجا ست
تنم اینجا ست، سقیم (ناقص، معیوب، مریض) و دلم آنجا ست، مقیم
فلک اینجا ست ولی کوکب (ستاره) سیار آنجا ست
آخر ای باد صبا، بویی اگر می آری
سوی شیراز گذر کن که مرا یار آنجا ست
درد دل
پیش که گویم،
غم دل
با که خورم
روم آنجا که مرا محرم اسرار آنجا ست
نکند میل، دل من به تماشای چمن
که تماشای دل آنجا ست که دلدار آنجا ست
سعدی این منزل ویران چه کنی، جای تو نیست
رخت بربند که منزلگه احرار (آزادگان) آنجا ست
تنم اینجا ست، سقیم (ناقص، معیوب، مریض) و دلم آنجا ست، مقیم
فلک اینجا ست ولی کوکب (ستاره) سیار آنجا ست
آخر ای باد صبا، بویی اگر می آری
سوی شیراز گذر کن که مرا یار آنجا ست
درد دل
پیش که گویم،
غم دل
با که خورم
روم آنجا که مرا محرم اسرار آنجا ست
نکند میل، دل من به تماشای چمن
که تماشای دل آنجا ست که دلدار آنجا ست
سعدی این منزل ویران چه کنی، جای تو نیست
رخت بربند که منزلگه احرار (آزادگان) آنجا ست
پایان
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
حریف
تفکر
شیوه ای خطرناک است
مگر آنکه با سکوت انجام گیرد
مرد عاقل در گوشه ای آرام
دور از طبیبان و قانون شناسان و همهٔ مردم
به سر می برد .
تاریخ تمدن
ویل دورانت
جلد چهارم ، قسمت اول ص ۴۲۴
احمد شاملو
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی است
نازنین
آنکه بر در می زند
شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را
در پستوی خانه نهان باید کرد
میم
ویل دورانت و عادولف را رها کن
قحط آدم که نیست.
حریف
شما بهترش رو معرفی بفرمایید
حتما رهاش می کنم
میم
سعدی
کسرایی
زهری
برشت
ناظم حکمت
لاهوتی
فروغ فرخزاد
....
حریف
شوخی می کنید
دیگه
میم
نه.
ویل دورانت
زباله است
و
احمد شاملو
فاشیست است.
هر آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم.
تو
خواه
از سخنم
پند
گیر،
خواه
ملال.
سعدی
حریف
من به نظرت احترام میزام
اما این به منظور قبول کردنش نیست
چون عقاید انسان ها بر پایه هایی تشکیل شده
که متاسفانه خیلی ها در انتخاب پایه های تفکرشان
نقش اساسی نداشته اند
تحت تاثیر محیط و تربیت آنها را انتخاب کردند
اما بنده به پایه های تفکر شما احترام میزارم
و
از داشتن دوستی مثل شما
مفتخرم
میم
۱
یعنی داروی تلخ تجویز کند
حریف
حتی این هم یک نظر است.
میم
آره.
در نظر بودن آن
تردیدی نیست.
حقیقی و باطل بودن آن
مسئله ای
است.
ویرایش از
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
حریف
تفکر
شیوه ای خطرناک است
مگر آنکه با سکوت انجام گیرد
مرد عاقل در گوشه ای آرام
دور از طبیبان و قانون شناسان و همهٔ مردم
به سر می برد .
تاریخ تمدن
ویل دورانت
جلد چهارم ، قسمت اول ص ۴۲۴
احمد شاملو
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی است
نازنین
آنکه بر در می زند
شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را
در پستوی خانه نهان باید کرد
ویل دورانت و عادولف را رها کن
قحط آدم که نیست.
حریف
شما بهترش رو معرفی بفرمایید
حتما رهاش می کنم
میم
سعدی
کسرایی
زهری
برشت
ناظم حکمت
لاهوتی
فروغ فرخزاد
....
حریف
شوخی می کنید
دیگه
میم
نه.
ویل دورانت
زباله است
و
احمد شاملو
فاشیست است.
هر آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم.
تو
خواه
از سخنم
پند
گیر،
خواه
ملال.
سعدی
حریف
من به نظرت احترام میزام
اما این به منظور قبول کردنش نیست
چون عقاید انسان ها بر پایه هایی تشکیل شده
که متاسفانه خیلی ها در انتخاب پایه های تفکرشان
نقش اساسی نداشته اند
تحت تاثیر محیط و تربیت آنها را انتخاب کردند
اما بنده به پایه های تفکر شما احترام میزارم
و
از داشتن دوستی مثل شما
مفتخرم
میم
۱
این منم منم ایرانی جماعت
این فخر کردن های توخالی و بی محتوا
این موافقت ها و مخالفت های الکی و کشکی
خود معضل بزرگی است.
۲
هلهله و هورا و موافقت و مخالفت کسی
نقش تعیین کننده ای در صحت و سقم نظرات این و آن
ندارد.
۳
ماهیت هر نظر
در خود آن نظر است.
۴
صحت و سقم هر نظر
باید از خود آن نظر استخراج شود.
۵
ضمنا
هر نظر هر ننه قمری
قابل احترام نیست.
قابل احترام نیست.
۶
برای کسب رستگاری
برای کسب رستگاری
فقط باید به
حقیقت عینی
تمکین کرد
و
و
نه به هر کس و هر نظر.
۷
با تبعیت از نظر همین جماعت فاشیست
از نیچه تا هایدگر از شوپنهاور تا هیتلر
۶ میلیون نفر
از نیچه تا هایدگر از شوپنهاور تا هیتلر
۶ میلیون نفر
به کوره های آدمسوزی سپرده شده اند
و
۶۰ میلیون نفر بمباران و نابود شده اند.
۶۰ میلیون نفر بمباران و نابود شده اند.
۸
مسائل اجتماعی
مسائل اجتماعی
را
نباید
مورالیزه کرد.
(یعنی بنا بر موازین اخلاقی و با توجه به ادب و نزاکت فئودالی ماستمالی کرد)
۹
مسائل اجتماعی
را
باید
آنالیزه کرد.
(مورد تجزیه و تحلیل دیالک تیکی قرار داد.)
۱۰
حبیب باید طبیب باشد.
سعدی
یعنی داروی تلخ تجویز کند
تا
حبیب از خریت درآید و آدم شود.
حریف
حتی این هم یک نظر است.
میم
آره.
در نظر بودن آن
تردیدی نیست.
حقیقی و باطل بودن آن
مسئله ای
است.
دهخدا
پیک از نوفل لوشاتو به تهران
ملت ایران از قدیم الایام
از سوابقش مشخص است
که
اندوخته ای نداشته و ندارد
که
بتواند امروزه
به مصرف کارهای مفید رسانیده
تا با آن شرایط خانمان سوز و وطن بر باد ده
محتاج همسایگان نشود.
همسایگانی که از جنوب و شمال
هر ساعت
با یک طرز و رنگی
نیرنگ زدن،
در اضمحلال استقلالش کوشانند.
پر واضح است
که
صاحبان
افکار پیشرفته و اندیشه های نوین
که
از بصیرت کامل برخوردارند
شب و روز
خواب و راحت را بر خود حرام دانسته
زمینه هایی برای
بنیاد گذاری نظم نوین،
برای ترقی و سعادت آبادی وطن خود
چه با زبان چه با قلم
تدابیری نموده و
ترتیباتی خواهند داد
که
باعث نابودی آب و خاک
که
پدران ما
با هزاران خون
دل خوردن و خونریزی ها کردن
او را مصون و محفوظ داشته اند،
نشود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر