۱۳۹۵ تیر ۱۴, دوشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (71)


مرد و مرکب
از این اوستا
(1344)
ادامه

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

خست حرفش را و خواب آلود گفت:
 ای دوست
ما هم از این سان، ولیکن بارها با تو
گفته ام:
«کوچکترین صبر خدا چل سال و هفده روز تو در تو ست»
تو مگر نشنیده ای که خواهد آمد روز بهروزی
روز شیرینی که با ماش (با ما آن روز)  آشتی باشد
آنچنان روزی که در وی نشنود گوش و نبیند چشم
جز گل افشان طرب، گلبانگ پیروزی
ای جوان دیگر مبر از یاد، هرگز آنچه پیرت گفت
گفت:
"بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی"
تو مگر نشنیده ای در راه، مرد و مرکبی داریم
آه، بنگر .... بنگر آنک ... خاسته گردی و چه گردی
گویی اکنون می رسد از راه، پیکی با ش (با او)  پیغامی
شاید این باشد همان گردی که دارد مرکب و مردی
آن گنه بخشا سعادت بخش شوکتمند

·        معنی تحت اللفظی:
·        خیمه نشین دیگر، حرف همدمش را برید و خواب آلوده گفت:
·        «ای دوست، ما هم توان تحمل این شرایط دشوار زیست را نداریم.
·        ولی بارها به تو گفته ام که صبر خدا چهل سال و هفده روز پی در پی است.
·        مگر نشنیده ای که روز پیروزی فرا خواهد رسید؟   
·        روزی که جهان بر وفق مراد ما خواهد بود.
·        روزی که روز شادی و جشن و پیروزی خواهد بود.
·        ای جوان، پند حافظ را از یاد مبر که گفت:
·        «که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی.»

·        مگر نشنیده ای که مرد و مرکبی در راه است؟
·        نگاه کن، گرد برخاسته است.
·        آنهم چه گردی.
·        انگار پیکی با پیامی از راه می رسد.
·        شاید این همان گردی باشد که از مرکب و مرد گناه بخش وسعادت بخش و شوکتمند برخاسته است.»

·        اکنون معلوم می شود که خیمه در بیابان نه خیمه مرد و مرکب، بلکه خیمه پیر و جوانی است.

·        خیمه ی پیر و جوان بی تاب و طاقتی است.
·        خیمه ی به تنگ آمدگانی است.
·        اخوان ظاهرا در این بند شعر، طرز تفکر دو نسل جامعه را تبیین می دارد:

1
خست حرفش را و خواب آلود گفت:
 ای دوست
ما هم از این سان، ولیکن بارها با تو
گفته ام:
«کوچکترین صبر خدا چل سال و هفده روز تو در تو ست»

·        سخنان بند قبلی شعر از خیمه نشین جوان بوده اند:

من دگر بیزارم از این زندگی، فهمیدی، ای، بیزار
یادگارا، با تو ام، خوابی تو یا بیدار؟

·        عمو یادگار عنوانی است که خیمه نشین جوان به خیمه نشین پیر داده است.

·        همانطور که گفته شد، بهترین طریق و ترفند برای درک بهتر اشعار نو اخوان، تحلیل آنها ست.
·        پس از تحلیل و یا در روند تحلیل می توان اشعار نو اخوان را ویرایش کرد تا فهم آنها آسان گردد.
·        شاید این عیب اصلی همه اشعار نو اخوان باشد.

·        خواننده به آسانی نمی تواند به درک  منظور اخوان نایل آید.
·        چون اخوان سوبژکت سخن را پیشاپیش تعیین نکرده است.

·        خواننده نمی تواند به سهولت دریابد که صاحب سخن کیست.
 
2
خست حرفش را و خواب آلود گفت:
 ای دوست
ما هم از این سان، ولیکن بارها با تو
گفته ام:
«کوچکترین صبر خدا چل سال و هفده روز تو در تو ست»

·        رشته سخن در این بند شعر به دست پیر خیمه نشین است.
·        خیمه نشینان بیابان در این بند شعر اخوان نمایندگان دو نسل متفاوت از جامعه اند.
·        ما در این بند شعر با دیالک تیک منجی و منتظر سر و کار پیدا می کنیم.
·        می توان گفت که اخوان دیالک تیک شخصیت و جامعه (تاریخ) را به شکل دیالک تیک منجی و منتظر بسط و تعمیم می دهد.

·        این اما به چه معنی است؟    

3
خست حرفش را و خواب آلود گفت:
 ای دوست
ما هم از این سان، ولیکن بارها با تو
گفته ام:
«کوچکترین صبر خدا چل سال و هفده روز تو در تو ست»

·        این اولا بدان معنی است که در ایده ئولوژی حاکم در جامعه، نقش تعیین کننده در دیالک تیک شخصیت و جامعه (شخصیت و تاریخ) (پله خانف)، از آن شخصیت (منجی) قلمداد می شود.
·        یعنی دیالک تیک شخصیت و جامعه وارونه می شود.
·        چون در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن جامعه و توده است و نه از آن شخصیت و یا منجی.

4
خست حرفش را و خواب آلود گفت:
 ای دوست
ما هم از این سان، ولیکن بارها با تو
گفته ام:
«کوچکترین صبر خدا چل سال و هفده روز تو در تو ست»

·        این ثانیا بدان معنی است که در ایده ئولوژی حاکم در این برهوت (که ایده ئولوژی طبقه حاکمه است)، شخصیت  از بطن جامعه بر نمی خیزد.
·        شخصیت در صدف سینه توده پرورش نمی یابد.

·        شخصیت در این برهوت، به مثابه منجی موعود، ظهور می کند.

·        به این دلیل است که دیالک تیک شخصیت و جامعه (تاریخ) به شکل دوئالیسم منجی و جامعه تحریف می شود.

5
خست حرفش را و خواب آلود گفت:
 ای دوست
ما هم از این سان، ولیکن بارها با تو
گفته ام:
«کوچکترین صبر خدا چل سال و هفده روز تو در تو ست»

·        در ایده ئولوژی طبقه حاکمه در این برهوت، نه فقط شخصیت به شکل منجی موعود تحریف می شود، بلکه علاوه بر آن جامعه نیز تحریف می شود.
·        جامعه به شکل جمع منفعل منتظران در می آید.
·        اعضای جامعه دراین ایده ئولوژی، نه معماران جامعه، بلکه منتظران منفعل هیچکاره اند.
·        تنها هنر این جماعت چشم به راهی است.
   
6
خست حرفش را و خواب آلود گفت:
 ای دوست
ما هم از این سان، ولیکن بارها با تو
گفته ام:
«کوچکترین صبر خدا چل سال و هفده روز تو در تو ست»

·        اخوان در این بند شعر ضمنا به خواننده نشان می دهد که خرافه س انتظار منجی موعود، نسل به نسل منتقل می شود:
·        می توان گفت که این جامعه برهوت آسا در طول تاریخ، نسل به نسل با زهر ایده ئولوژیکی انتظار مسموم می شود.

·        خطرناکی این خرافه انتظار این است که منجی موعود، نه زمینی است، نه اجتماعی و نه دنیوی.

·        منجی موعود به نحوی از انحاء با قوای ماورای طبیعی، ماورای اجتماعی و الهی پیوند دارد.
·        به همین دلیل، هر شیادی می تواند منجی موعود تصور شود.

7
تو مگر نشنیده ای که خواهد آمد روز بهروزی
روز شیرینی که با ماش (با ما آن روز)  آشتی باشد
آنچنان روزی که در وی نشنود گوش و نبیند چشم
جز گل افشان طرب، گلبانگ پیروزی

·        اخوان اکنون از خرافه مربوط به رهاورد منجی موعود پرده برمی دارد:
·        با ظهور منجی موعود، همه تضادهای چرکین اجتماعی در طرفة العینی حل می شوند و جهان به بهشتی برین بدل می شود.

·        این تصورات و توهمات خرافی اما به چه معنی اند؟

8
تو مگر نشنیده ای که خواهد آمد روز بهروزی
روز شیرینی که با ماش (با ما آن روز)  آشتی باشد
آنچنان روزی که در وی نشنود گوش و نبیند چشم
جز گل افشان طرب، گلبانگ پیروزی

·        تبدیل زمین به بهشت برین، اولا به معنی برگشت بشریت به بهشتی است که حوا و آدم (نیای بشری) به سبب ارتکاب گناه (سرپیچی از قوانین طبیعی و یا نافرمانی از فرمان  الهی و خوردن میوه ممنوعه) از آن رانده شده اند.

·        بهشت برین تصور تئولوژیکی از جامعه کمونیستی آغازین است.
·        تبدیل زمین به بهشت برین از این رو، وعده بازتشکیل جامعه کمونیستی آغازین است.

·        بشریت کماکان در حسرت بهشت برباد رفته آه می کشد.
·        تراژدی های یونان باستان چیزی جز آه و افسوس و اشک و اندوه بشریت از این بابت نیستند.

9
تو مگر نشنیده ای که خواهد آمد روز بهروزی
روز شیرینی که با ماش (با ما آن روز)  آشتی باشد
آنچنان روزی که در وی نشنود گوش و نبیند چشم
جز گل افشان طرب، گلبانگ پیروزی

·        ترفند ایده ئولوژیکی طبقه حاکمه این است که باز تشکیل  بهشت برین در کره زمین را به عهده منجی موعود می گذارد.
·        یعنی توده مولد و زحمتکش را هیچکاره جا می زند.
·        در قاموس طبقه حاکمه، بشریت طبیعتا حریص و خودخواه و مال پرست و زر اندوز و بد ذات است.

·        به همین دلیل، برای تبدیل زمین به بهشت برین، به منجی موعود نیاز است که نور دیده خدا ست.
·        بهشت برین موعود در قاموس طبقه حاکمه، توسط توده های مولد و زحمتکش ساخته نمی شود، بلکه به توده تحمیل می شود.
·        بدین طریق و با این ترفند، بهشت برین به چیز تعفن انگیزی استحاله می یابد:
·        بهشت برین موعود طبقه حاکمه به بهشت برین بی «ت» تنزل می یابد.
·        به چیزی شبیه جمهوری جماران و جمکران و رایش سوم و غیره شباهت پیدا می کند.

10
تو مگر نشنیده ای که خواهد آمد روز بهروزی
روز شیرینی که با ماش (با ما آن روز)  آشتی باشد
آنچنان روزی که در وی نشنود گوش و نبیند چشم
جز گل افشان طرب، گلبانگ پیروزی

·        ترفند ایده ئولوژیکی دیگر طبقه حاکمه این است که توده در اثر باور به این خرافه ظهور منجی موعود، سلب سوبژکتیویته می شود.
·        توده به زباله منفعل، منتظر، علیل و ذلیلی استحاله می یابد که هنری جز انتظار منجی موعود ندارد.

·        تنها شق القمری که از دست توده معتقد به خرافه ظهور منجی موعود برمی آید، انتقال خرافه انتظار از نسلی به نسل دیگر است.
  
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر