۱۳۹۵ تیر ۱۴, دوشنبه

هماندیشی با مریم (25)


میم نون

مریم
قبول داريد آگاهى از بعضى از امور
ـ على الخصوص در امور خانوادگى ـ
فتنه انگيز است
و شايد بهتر باشد
گاهى اجازه دهيم تا زندگى به جريان خود ادامه دهد؟
  
·        مریم در این سخن ـ چه اگاهانه و چه ناخود آگاه ـ نعل وارونه می زند.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نظر می رسیم؟      

1
قبول داريد آگاهى از بعضى از امور
ـ على الخصوص در امور خانوادگى ـ
فتنه انگيز است

·        نظر مریم ـ در تحلیل نهائی ـ فتنه انگیز بودن آگاهی و فتنه ستیز بودن خودپوئی (جریان عادی زندگی) است.
·        او برای رد گم کردن، از عالم کل و عام (فتنه انگیزی آگاهی بطور کلی)، به خطه جزء و خاص (امور خانوادگی)  می زند.

·        این طرز استدلال بد نیست، ولی فقط به درد عوامفریبی می خورد.
·        این فرم دیگری از زدن نعل وارونه است.
·        شونده این طرز استدلال، گمراه می شود و در بهترین حالت، از منجلاب گمراهی سر در می آورد.

·        چرا و به چه دلیل؟

2
قبول داريد آگاهى از بعضى از امور
ـ على الخصوص در امور خانوادگى ـ
فتنه انگيز است

·        به این دلیل که حقیقت در کل است و نه در جزء.
·        حقیقت فیل در کل فیل است و نه در خرطوم آن.
·        حقیقت سیب در کل سیب است و نه در قاچی از آن.

·        مریم برای اثبات تز خود مبنی بر فتنه انگیزی آگاهی و فتنه ستیزی خودپوئی با شاید و گاهی به خانواده اشاره می کند.
·         
·        ظاهرا حق با او ست:
·        اگر زنی بداند که شوهرش به هنگام عشق بازی با او با زن دیگری در خیال خود عشق می بازد و یا شوهری بداند که همسرش رؤیای همخوابگی با آلن دولون را در سر می پرورد، نه از تاک نشان می ماند و نه از تاکنشان.
·        پس چه بهتر که خریت بر تخت قدرت نشنید تا خودپوئی لطمه بر ندارد و تداوم یابد.

3
قبول داريد آگاهى از بعضى از امور
ـ على الخصوص در امور خانوادگى ـ
فتنه انگيز است

·        ایراد متدئولوژیکی این طرز استدلال این است که اثبات کل (فتنه انگیزی آگاهی) با اثبات جزء (فتنه انگیزی آگاهی در امور خانوادگی) فرمی از عوامفریبی است.
·        بدین طریف هر بقالی می تواند، قاچی از میوه ای سالم را ببرد و در دهان مشتری بگذارد و سبدی مملو از میوه گندیده را به او قالب کند.
·        یعنی مشتی از چیزی را به عنوان نمونه ای از خرواری از همان چیز جا بزند.

4
قبول داريد آگاهى از بعضى از امور
ـ على الخصوص در امور خانوادگى ـ
فتنه انگيز است

·        آگاهی اما در هر صورت بهتر از خریت و خودپوئی است.
·        حتی اگر به طلاق و تفرقه و جدائی منجر شود.

5

·        اولا چرا باید همبائی به هر قیمت، بهتر از جدائی باشد؟

·        همبائی گاهی می تواند زندگی را به جهنمی از عذاب الیم مبدل کند.
·        ایدئالیزه کردن همبائی نه علمیت دارد و نه به توسعه فکری، فرهنگی و شخصیتی افراد منجر می شود.

·        درست است که جامعه برای بازتولید خود به تولید مثل نیاز دارد.
·        ولی نیاز به تولید مثل نباید سبب شود که زندگی از هر محتوا و معنا و زیبائی   تهی شود و با زباله پر شود.

6
·        ثانیا شفافیت روابط به اصالت روابط می انجامد و نه به تخریب روابط.

·        زن و شوهر و حتی مادر ـ پدر و کودکان می توانند دوست همدیگر باشند و از مسائل همدیگر و حتی از آرزو ها و ایدئال های همدیگر با خبر باشند.
·        اینکه مردی در خیال خود شیفته زن دیگری است و یا زنی شیفته مرد دیگری است، حتما نباید به فاجعه انجامد.
·        این چیزها طبیعی اند.
·        غیر طبیعی رل بازی ها و تئاتر در آوردن ها ست.
·        غیر طبیعی قربان ـ صدقه الکی و زورکی و تصنعی یکدیگر رفتن است.

7
و شايد بهتر باشد
گاهى اجازه دهيم تا زندگى به جريان خود ادامه دهد؟

·        ایدئالیزه کردن خودپوئی (رها کردن زندگی به حال خود) نه امکان پذیر است و نه ایدئال.
·        فرق طبیعت اول با طبیعت دوم (انسان و جامعه) این است که روندهای طبیعی خودپو هستند و بی اعتنا به آگاهی ما رخ می دهند.
·        مثلا زلزله و آتش فشان و توفان برای وقوع خود از انسان ها اجازه نمی گیرند.   
·        روندهای اجتماعی و انسانی اما در بستر دیالک تیکی خودپوئی و آگاهی جاری اند.
·        اگر یکی از این دو مطلق شود، زندگی مختل می شود.
·        به همین دلیل آگاهی باید تقویت شود تا خودپوئی تضعیف گردد.
·        می توان در این زمینه هزاران مثال زد:

8
و شايد بهتر باشد
گاهى اجازه دهيم تا زندگى به جريان خود ادامه دهد؟

·        اگر با شاید و گاهی و غیره نسبیتی را وارد آگاهی کنیم و برای یکه تازی خودپوئی زمینه سازی کنیم، هشت مان در گرو نه مان می ماند.
·        خودپوئی در هر صورت در کار است.
·        کاری نیست که خودپوئی در آن نقش بازی نکند.
·        هنر غلبه آگاهی بر خودپوئی است.
·        هنر،  برنامه ریز حتی الامکان دقیق برای هر کاری است.
 
9
گاهی این تصور
ـ و در واقع ـ
این توهم
 پیش می آید که
نفهمی و یا به نفهمی زدن داوطلبانه ی خود
حلال مشکلات است.

10
اما تجربه
ـ بکرات ـ
نشان داده
که بشریت و جامعه بشری
بهتر از حقیقت عینی
یار و یاوری ندارد.

11
دیالک تیک عینی هستی
و در این مورد بخصوص،
دیالک تیک زن و شوهر
همین است:

الف
همزیستی توأم با «همستیزی»

ب
عشق توأم با نفرت

پ
تأیید توأم با تکذیب

ت
انتقاد از خود توأم با انتقاد از همسر  

12
تنها دگمی که لایتغیر و خدشه ناپذیر باید باشد
حقیقت عینی دگمستیز است.

13
با ریا و تزویر و دروغ و تئاتر و تأیید و تقویت و حمایت
الکی و کشکی همدیگر
روابط و زندگی آدم ها شیرین نمی شود
فقط به فساد کشیده می شود.

14
سعادت در خریت نیست.

15
سعادت در حقیقت و وفاداری به حقیقت است.

16
سعادت در
«هر چه تو دلت خواست و میلت کشید»
نیست.

17
سعادت در وفاداری بی خلل به
«دو دو تا چهارتا»
ـ حقیقت عینی ـ   
ا ست. 

18
سعادت در وفاداری به حقیقت عینی است،
حتی اگر یک میلیون نفر بگویند:
«عکس فلانی را در آئینه قمر دیده اند
 و تار موی فلانی را در لابه لای قرآن و مفاتیح الجنان یافته اند»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر