۱۳۹۴ آبان ۲۳, شنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (208)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

ما انقلاب كرديم، يا انقلاب ما را
مهدی اخوان ثالث


ياد آن زمان كه چندي، از شور انقلابي
هرگز نبود يكدم، در ديده خواب ما را

«تا مرگ شاه خائن، نهضت ادامه دارد»
گفتيم و از مسلسل، آمد جواب ما را

برديم ماديان را، از بهر فحل دادن
برعكس آرزوها، شد مستجاب ما را

كوني و كله‌ قندي داديم و بازگشتيم
ديگر نماند وامي، از هيچ باب ما را

گر انقلاب اين است، باري به ما بگوييد:
«ما انقلاب كرديم، يا انقلاب ما را؟»

ما اصلا صاحبنظر را نمی بینیم

1
تمرکز اصلی ما بر نظر است.

2
برای ما
ـ قبل از همه ـ
نظر مطرح است و نه این و آن
و نه صاحبنظر

3
چون جفنگیت جفنگ در خود جفنگ است

4
ضمنا حقیقت همیشه عینی است.

5
عینی یعنی اینکه 
مستقل از این و آن
وجود دارد.


این شعر 
علیرغم داشتن تصورات و تصاویر فوق العاده زیبا،
مثلا «پلک پنجره»، «نگاه باغ»
خالی از ایرادات فرمال نیست.

روی گلبرگ شقایق ها هنوز
دستخط هایی ز احسان مانده است

باغبان از پشت پلک پنجره،
درنگاه باغ، حیران مانده است

خون گرم مویرگ هایم هنوز 
باز درفکر زمستان مانده است.

پرسشم این است:
«آیا این بهار سرگران از باغ یادی می کند؟»
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ما صمد ورغون را اصلا نمی شناسیم.

1
گفتار و اشعاری از شهریار را تحلیل و منتشر  کرده ایم.
بخوانید و نقدش کنید.

2
شهریار شاعر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالیسم است.

3
شهریار اصلا معاصر نیست.
شاعر قرون وسطی است.
حریف
از قطع طریقی به مقامی نرسیدیم
مقصد به کف افتاد، چو امید بریدیم

یک گوشه ندیدیم که آسوده توان شد
چون باد صبا
ـ گرچه ـ
به هر کوچه دویدیم

از قطع نظر کردن از این عالم فانی
یک جامه به اندازه ی همت نبریدیم

دامی است جهان،
از چه
کسی گوشه نگیرد؟
خود را به عبث ما به کناری نکشیدیم

از غیرت مردانه چو رنگ از رخ عاشق
هرگز به پر و بال کسی ما نپریدیم

ای دلبر دنیا،
چه فریبنده، جمالی!
هر جا که نشستیم، حدیث تو شنیدیم

بر ما چه ستم ها که نرفت از تن خاکی
چون ریشه دویدیم و به جائی نرسیدیم

«تأثیر»، غریب است اگر چه سخن ما،
اما همه جا معتقد طور وحیدیم
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

چرا باید مقوله هوس با عشق فرق داشته باشد؟
حریف


1
درست به همین دلیل که اندو
دو چیز متفاوتند
دو مقوله و یا دو مفهوم (واژه)  متفاوتند.

2
درست به دلیل اینکه   کلبتین و کرگدن با هم تفاوت دارند.

3
عشق با غریزه تفاوت دارد.

4
خر می تواند جفتگیری کند
ولی نمی تواند عاشق باشد.

5
پیش شرط عشق
شناخت و شعور است.

6
پیش شرط سکس و یا ارضای غریزه جنسی
و یا لبیک گوئی به هوس
لخت شدن است:
بی کمترین نیاز به شناخت و شعور.

7
باید میان هوس و غریزه و عشق مرزبندی کرد.

8
عشق
به معنی حقیقی کلمه
مولود خرد است که اکتسابی و اجتماعی است.

9
غریزه اما طبیعی و مادر زادی است.

10
از بابت غریزه میان بنی خر و بنی آدم فرقی وجود ندارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر