۱۳۹۴ آذر ۱, یکشنبه

سیری در جفنگیات عبدالکریم سروش (4)


(حسین حاج فرج دبّاغ)   
 
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین

پیشکش به
 پور هرمزان
(۱۳۰۰ ـ ۱۳۶۷) 
افسر توپخانه /  مترجم
 اعدام در  زندان اوین

کسب یقین و جزم در روزگار ما آنقدر دور از دسترس شده است
 که دیگر کسی‌ به دنبالش نمی‌ رود
مگر در ریاضیات و منطق.
در علوم و در فلسفه،
به دنبال یک نظر قطعی وصد در صد یقینی گردیدن (گشتن)،
رؤیایی است تعبیرناشدنی.

·        از دید عبدالکریم فقط در ریاضیات و منطق می توان دنبال جزم و یقین گشت.
·        اما در علوم و فلسفه دنبال نظر قطعی و مبتنی بر یقین، گشتن به معنی دل بستن به رؤیائی تعبیرناپذیر است.

·        اکنون، تعریف فیلسوف عیرانی ـ عامریکائی از مفهوم «جزم» و یا دگم روشن می شود:
·        بنظر او هر نظر قطعی و صد در صد یقینی یعنی جزم.

1
در علوم و در فلسفه،
به دنبال یک نظر قطعی وصد در صد یقینی گردیدن (گشتن)   
رؤیایی است تعبیرناشدنی.

·        یکی از کسب و کارهای اصلی علمای امپریالیستی و دیگر طبقات اجتماعی واپسین هم همین نحوه و روش برخورد به مسائل است:
·        انتقاد سطحی و کشکی از مسئله ای برای استحمار (تحمیق، خر کردن)  خواننده.
·        جزم بدین طریق ضمن اینکه ـ در سنت علمای پوزیتیویسم ـ چپنمایانه به هارت و پورت بسته می شود، کسب اعتبار می کند و به عنوان «یک نظر قطعی و صد در صد یقینی» به خورد خواننده خر داده می شود.

2
در علوم و در فلسفه،
به دنبال یک نظر قطعی وصد در صد یقینی گردیدن (گشتن)   
رؤیایی است تعبیرناشدنی.

·        عبدالکریم ظاهر در لندن، علمی به نام شیمی هم تحصیل کرده است.
·        اکنون ادعا می کند که در علوم و فلسفه، کسی که به دنبال نظر قطعی و مبتنی بر یقین مطلق می گردد، ول معطل است.
·        این جفنگ عبدالکریم حاوی ایرادات نظری، تجربی، منطقی و اسلوبی متعدد است:  

3
در علوم و در فلسفه،
به دنبال یک نظر قطعی وصد در صد یقینی گردیدن (گشتن)   
رؤیایی است تعبیرناشدنی.

·        عبدالکریم به احتمال قوی تعریف روشنی از علم و فلسفه ندارد.
·        او به تفاوت موضوعی علوم و فلسفه اصلا واقف نیست.
·        خواهیم دید.   

4
در علوم و در فلسفه،
به دنبال یک نظر قطعی وصد در صد یقینی گردیدن (گشتن)   
رؤیایی است تعبیرناشدنی.

·        در علوم منفرد، بویژه در علم الاشیاء (علوم طبیعی) و در علوم ریاضی ـ طبیعی، همه علما بدون استثناء به دنبال نظر قطعی می گردند.
·        اگر عبدالکریم در لندن شیمی و به قول ویکی پیدیا، شیمی تحلیلی (انالیز) خوانده بود، می بایستی به این حقیقت امر غیر قابل انکار واقف باشد.
·        هر شیمیستی در شیمی تحلیلی، فکر و ذکری جز کشف هویت اجزای چیزها ندارد.
·        وظیفه او نیز تعیین تحلیلی عناصر متشکله هر چیزی است که مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می دهد.
·        هر زیست شناسی نیز فکر و ذکری جز تعیین هویت مثلا میکروب ها و یا باکتری ها در لجنی که زیر میکروسکوپ گذاشته، در سر دارد.

5
در علوم و در فلسفه،
به دنبال یک نظر قطعی وصد در صد یقینی گردیدن (گشتن)   
رؤیایی است تعبیرناشدنی.

·        ایراد اسلوبی اساسی عبدالکریم و همه علمای عوامفریب طبقات اجتماعی واپسین این است که یقین و نظر قطعی را  در خود علوم و فلسفه می جویند و نه در واقعیت عینی.

·        ایدئالیسم همین است:
·        تقدم قایل شدن به روح و یا شعور در مقابل ماده و یا وجود.

·        یقین علمی و عینی و به عبارت دقیقتر حقیقت عینی نه در قلب کسی، نه در کله کسی، نه در علوم و فلسفه و مذهب و مارکسیسم، بلکه در خود واقعیت عینی است.

·        به همین دلیل هم گفته می شود که حقیقت، عینی است.
·        حقیقت در ذات اشیاء است و باید به مدد پراتیک، به مدد تجزیه و تحلیل و آزمون و آزمایش و تجربه و کار عرقریز و در گذر از پله های  مفاهیم و قوانین به اعماق اشیاء رسید و حقیقت پا در غل و زنجیر را از ظلمات بدر کشید و برون آورد.

6
در علوم و در فلسفه،
به دنبال یک نظر قطعی وصد در صد یقینی گردیدن (گشتن)   
رؤیایی است تعبیرناشدنی.

·        ایراد دیگر علمای امپریالیستی و همه طبقات اجتماعی واپسین دیگر در طرز «تفکر» سوبژکتیویستی آنها ست.
·        اینها خیال می کنند که یقین چیزی قلبی است و در واقع، سوبژکتیو است.
·        یقین اما بر خلاف تصور اینها، عینی است و باید در واقعیت عینی جستجو شود و کشف شود تا فرمولبندی گردد.
·        یقین علمی (فیزیکی) بر اینکه آب در فشار جو در صد درجه سانتیگراد به جوش می آید و در صفر درجه سانتیگراد یخ می بندد، نتیجه تجربه عینی میلیون ها باره ی بشری است.
·        این یقین ـ قبل از همه ـ در ساختار مولکولی آب است و نه در کله علمای فیزیک.

7

در علوم و در فلسفه،
به دنبال یک نظر قطعی وصد در صد یقینی گردیدن (گشتن)   
رؤیایی است تعبیرناشدنی.

·        ایراد بینشی و اسلوبی دیگر عبدالکریم و علمای عوامفریب امپریالیستی در طرز تفکر متافیزیکی آنها ست:
·        آنها بسان مذهبی های زمان ابراهیم خلیل الله و موسی کلیم الله دنبال یقین قلبی می گردند تا خدا هم بگوید خروسی را گردن بزن تا من دوباره زنده اش کنم و یا شطی از نور بفرستد تا موسی کور شود و به وجود خدای انرژتیکی ایمان بیاورد.

·        یقین و به عبارت فلسفی، حقیقت همیشه در دیالک تیکی از نسبی و مطلق وجود دارد.
·        بشریت با توسعه علم و فن به حقیقت مطلق احکام نزدیک و نزدیک تر می شود، ولی هرگز نمی تواند بدان دست یابد.
·        برای اینکه ماده و یا واقعیت عینی لایتناهی است و شناخت کلیت آن در بی نهایت امکان پذیر است.

·        بشریت در هر مرحله توسعه اوبژکتیو و سوبژکتیو خود یقین متناسب با آن را هم کسب می کند.
·        عبدالکریم که در لندن شیمی خوانده باید حداقل بداند که اکنون بشریت هم به عرصه های میکرو ماده و هم به عرصه های ماکرو ماده نفوذ می کند:
·        هم به شناخت عالم ذرات نایل می آید و هم به شناخت کاینات و پدیده ها و روندهای کیهانی.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر