۱۳۹۴ آذر ۴, چهارشنبه

«ایرانی» و «آلمانی» در آئینه این و آن (3)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

نظر ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ
راجع به ایرانیان :

ﺯﻧﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ:
ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺭﮎ ﺭﮊ ﻟﺐ ﻭ
ﺭﯾﻤﻠﺸﻮﻥ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻣﯿﺪﻧﺪ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺷﻮﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻭﯼ ﻭ ﻭﺭﺯﺵ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ

·        خانم آلمانی در این بخش از سخن خویش، به مقایسه دو مسئله دست می زند:  

1
ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺭﮎ ﺭﮊ ﻟﺐ ﻭ
ﺭﯾﻤﻠﺸﻮﻥ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻣﯿﺪﻧﺪ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺷﻮﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ

·        از نظر او، برای زنان ایرانی وابسته به طبقه حاکمه، مارک ماتیک و ریمل مهمتر از وضع دندان شان است.
·        برای درک عمیقتر و همه جانبه تر این سخن خانم آلمانی، به تفکر مفهومی نیاز هست.
·        می توان ضمنا تفکر مفهومی را تمرین کرد:

2
ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺭﮎ ﺭﮊ ﻟﺐ ﻭ
ﺭﯾﻤﻠﺸﻮﻥ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻣﯿﺪﻧﺪ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺷﻮﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ

·        خانم آلمانی دیالک تیک ظاهر و ذات را، دیالک تیک نمود و ماهیت را، به شکل دوئالیسم مارک رژ لب و ریمل ـ  سلامتی دندان بسط و تعمیم می دهد و از وارونه سازی این دیالک تیک و به زعم او دوئالیسم پرده برمی دارد و این وارونه سازی را به چالش می کشد.
·        ایرانی ها به نظر او فرمالیست اند.
·        ظاهر پرست اند.
·        سطحی اند.
·        به ظواهر چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی فریفته اند و نسبت به محتوا و ماهیت و ذات و باطن آنها بی اعتنا هستند.
·        این هنوز تمامی محتوای نظر او نیست.

3
ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺭﮎ ﺭﮊ ﻟﺐ ﻭ
ﺭﯾﻤﻠﺸﻮﻥ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻣﯿﺪﻧﺪ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺷﻮﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ

·        خانم آلمانی نه از فریفتگی زنان طبقه حاکمه به ماتیک و ریمل، بلکه بمراتب فجیع تر از فریفتگی آنها به مارک وسایل آرایش گزارش می دهد.

·        این بدان معنی است که دانش زنان طبقه حاکمه در ازبر کردن مکانیکی و طوطی وش مارک های خارجی خلاصه می شود.

·        بخش مهمی از دانش اعضای طبقه حاکمه هم همین است:
·        ازبر کردن انواع مارک های کالاهای متفاوت و اگر خیلی رشد کنند، قیمت تک تک آنها.

·        مراجعه کنید به قصه های خانم گاف (74 تا 80)  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

4
ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺭﮎ ﺭﮊ ﻟﺐ ﻭ
ﺭﯾﻤﻠﺸﻮﻥ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻣﯿﺪﻧﺪ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺷﻮﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ

·        اولا این مسئله فقط شامل حال اعضای طبقه حاکمه کشور عه «هورا» نمی شود.
·        در خود کشورهای امپریالیستی، بویژه در آلمان، مارک کالاها (آ دی داس، نایکی، مرسدس بنز، پورشه و غیره) از کودکستان به خورد کودکان داده می شود:
·        هر مربی کودک به هنگام در آوردن کاپشن کودک، مارک پولور او را و یا کفش و جوراب و کیف و دستکش او را با صدای بلند برجسته می کند و چه بسا حس حسادت و چشم هم چشمی میان کودکان پدید می آورد.
·        در ایران ـ بر عکس آلمان ـ این مسئله احتمالا فقط به اعضای طبقه حاکمه و طبقه متوسط محدود می شود.

·        سؤال ولی این است که چرا مارک کالاها برای طبقه حاکمه این چنین تعیین کننده شده است؟     

5

ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺭﮎ ﺭﮊ ﻟﺐ ﻭ
ﺭﯾﻤﻠﺸﻮﻥ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻣﯿﺪﻧﺪ
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺩﻧﺪﻭﻧﺎﺷﻮﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ

·        دلیل شیفتگی به مارک کالاها، از خود بیگانگی اعضای طبقه حاکمه و چه بسا جامعه ست.
·        افراد از خود بیگانه در کالاها نه محصول کار انسانی را، بلکه خدائی را استنباط می کنند.
·        خدای قابل پرستشی را.

·        این پدیده فتیشیسم نامیده می شود که فرم مدرنی از بت پرستی است.

·        کالاپرستی است.


·        مارک کالاها عناوین متنوع خدای جدیدند.
·        درست به همین دلیل مهمتر از سلامتی دندان و حتی جسم و جان اند.

·        مارک کالاها حاوی و حامل جاذبه ای جادوئی ـ شبه الهی اند.

·        خانم آلمانی اگر اندکی سواد می داشت، می بایستی به این حقیقت امر واقف باشد.
·        چون مفهوم از خود بیگانگی، یکی از  مفاهیم مهم مارکسیسم بوده است که در کشور او تشکیل شده است.  

6
ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﺮﺩﻥ ﻭﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻭﯼ ﻭ ﻭﺭﺯﺵ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.

·        از همین جمله می توان به ماهیت طبقاتی زنان مورد نظر خانم آلمانی پی برد:
·        زنان طبقه حاکمه برای چند و چون اندام خویش تره حتی خرد نمی کنند.
·        این بدان معنی است که آنها یا بطور کلی بی نیاز از شوهرند و یا شوهرشان نوکرشان ست و هر صورت باید تابع و عاشق شان باشد.

·        زنان طبقه متوسط که از این امتیازات متعالی و مستحکم برخوردار نیستند و در حسرت آنها آه می کشند، برای حفظ رابطه سست خود با دوست پسر، شوهر و یا عیاشان مواظب زیبائی اندام خود هستند و بحشی از در آمد خود را صرف تربیت بدنی و تربیت روحی ـ روانی می کنند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر