۱۳۹۴ آذر ۴, چهارشنبه

سیری در شعری از فریماه شکوهی ایرانی (8) (بخش آخر)


تحلیلی از
مسعود بهبودی

 پیشکش به بهترین دوست

فاطمه کاشی

من می خواهم
بی تکرار باشم و نامیرا

یا هستی ام باشد چنان بودنی
که حلول کنم در رگ های گردنی

یا حریر رؤیا ی نیستی بر تن
بپوشانم
و اوج لذت 
هیچ بودن را دریابم 

و این نیز بی همتا ست

آری، من همان زنی هستم 
که می خواهد خدا باشد.

·        معنی تحت اللفظی:
·        می خواهم بی تکرار و نامیرا باشم.
·        یا هستی ام، چنان باشد که در رگ های گردنی نفوذ کنم.
·        یا بر تن خود حریر مرگ بپوشانم و نهایت لذت هیچی و پوچی را دریابم.
·        این نیز بی نظیر است.
·        من همان زنی ام که می خواهد خدا باشد.    

·        این بند پایانی این شعر فریماه شکوهی است و حرف آخر راوی این شعر است.  

1
یا هستی ام باشد چنان بودنی
که حلول کنم در رگ های گردنی

·        یکی دیگر از آرزو های راوی شعر، بدل شدن به چیزی است که بتواند در رگ های گردنی نفوذ کند.

·        سؤال این است که دلیل این آرزوی راوی چیست؟
·        نفوذ در رگ های گردن چه محسناتی دارد که به آرزوی او ارتقا می یابد؟

2
یا هستی ام باشد چنان بودنی
که حلول کنم در رگ های گردنی

·        فونکسیون رگ های گردن بنا بر بیتی از شیخ شیراز، تحمیل اراده و اندیشه ی خود به حریف است:  

بوستان

دلایل، قوی باید و معنوی
نه، رگ های گردن به حجت، قوی

·        معنی تحت اللفظی:
·        برای اثبات نظر، دلایل باید قوی باشند و نه، رگ های گردن.

·        شاید دلیل نفوذ راوی به رگ های گردن، کسب اوتوریته برای اعمال اراده و اندیشه ر باشد.
·        شاید هم شاعر می خواهد که بدین طریق از پریشانفکری اعضای جامعه بی سامان خویش پرده بردارد.
·        از سقوط دهشتناک فکری و فرهنگی آنها.

3
سقراط و شوکران
 
یا حریر رؤیا ی نیستی بر تن
بپوشانم
و اوج لذت 
هیچ بودن را دریابم 

·        آرزوی دیگر راوی هراسان از مرگ، مرگ است.

·        تشتت فکری هم همین است.
·        کسی که از مرگ هراس داشته، اکنون کسب جسارت کرده و به استقبال مرگ رفتن را به آرزویی بدل کرده است.

·        دلیل این جسارت و جرئت راوی، تجربه کردن لذت نیستی است.

4
و اوج لذت 
هیچ بودن را دریابم 

·        ایدئالیزه کردن مرگ و تجلیل از آن، یکی از کسب و کار های اصلی فلاسفه امپریالیسم، فاشیسم و فوندامنتالیسم است.
·        در این زمینه رمان های متعدد نوشته اند و فیلم های متعدد ساخته اند.
·        در فیلم ایراسیونالیستی ئی از اسپانیا، پس از تزریق خرافات متنوع در رگ روح بیننده، زن و مردی در اوج لذت از عملیات جنسی، همزمان، دشنه در ستون فقرات یکدیگر فرو می کنند و لذت جنسی را با «لذت نیستی» تکمیل می سازند.

5

یا حریر رؤیا ی نیستی بر تن
بپوشانم
و اوج لذت 
هیچ بودن را دریابم 
و این نیز بی همتا ست

·        اینکه شاعر چگونه به مفهوم «بی همتائی لذت نیستی» دست یافته، خود سؤال هراس انگیزی است.

·        بذرهای ایده ئولوژیکی زهراگین فاشیسم که پهلوی پدر و پسر در حکومت 50 ساله خود بر مزرع روح جامعه افشانده بودند، پس از روی کار آمدن عجوزه های عهد عتیق، با تمام قوت و قوا آبیاری شده اند و به بار نشسته اند.
·        در هر گوشه ی این ویرانه کفتار مخوف فاشیسم زیر عبای فوندامنتالیسم خرناسه می کشد.

·        چنین سقوطی را خدا نصیب هیچ ملتی نکند.

·        هر هومانیست شرافتمندی از مشاهده این وضع اسفناک،  پریشان می شود.

6
آری، من همان زنی هستم 
که می خواهد خدا باشد.

·        این آخرین آرزوی راوی این شعر است.

·        زنی که در کنار آرزو های متنوع و متناقض، آرزوی خدا شدن را هم در دل می پرورد.

·        منظور راوی از مفهوم «خدا شدن» و نیت و آماج او از خدا شدن چیست؟   

7
·        در تئولوژی (فقه، شریعت)  بطور کلی، خدا ضد دوئالیستی انسان است.
·        می توان گفت که در تئولوژی، دیالک تیکی ماده و روح به شکل دوئالیسم انسان و خدا بسط و تعمیم می یابد و بلافاصله وارونه می شود.
·        یعنی نقش تعیین کننده در دیالک تیک ماده و روح و یا در دیالک تیک انسان و خدا از آن روح و یا خدا جا زده می شود.
·        وارونگی به همین دلیل است.

·        راوی آرزوی آدمیت زدائی از خویشتن خویش و اعتلا و یا سقوط به خطه خدا را در دل دارد.
·        گذار از خطه ماده به عالم روح.
·        این به معنی ترک داوطلبانه عالم آدمیت توسط راوی و سقوط به قهقرای الهیت (خدائی)  است.
·        این به معنی مادیت زدائی داوطلبانه راوی از خویشتن خویش و سقوط به اسفل السافلین تصاویر (روح) است.
·        چون روح و خدا، چیزی جز انعکاس ماده و انسان نیست.
·        اگر امپراطوران نبودند، خدایان واحد هم در ادیان مختلف پدید نمی آمدند.

·        خدایان واهی و آسمانی ـ در تحلیل نهائی ـ تصاویر آسمانی ـ انتزاعی خدایان واقعی و زمینی اند.
·        دیالک تیک انسان و تصویر انسان بسط و تعمیم دیالک تیک هیئت های حاکمه و خدایان آسمانی است.  

پایان

۳ نظر:

  1. مهم اين است كه هر موضوعى را به بهترين شكل تجزيه وتحليل مى كنند

    پاسخحذف
  2. ممنون از ناهید و اعظم
    حق با اعظم کاشی است:
    برای روشنگری
    (نقد خویشتن خویش و همنوعان و یا جامعه خویش)
    بدیلی و آلترناتیوی وجود ندارد.
    انسان ها یا باید مسلسل بردارند و شقیقه یکدیگر را به رگبار بندند و یا باید در برابری و برادری و آزادی و خودمختاری (استقلال نظری و عملی) به چالش فکری با یکدیگر خطر کند.

    پاسخحذف