۱۳۹۴ آذر ۸, یکشنبه

«ایرانی» و «آلمانی» در آئینه این و آن (6)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

نظر ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﺍﻗﺎﻣﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ
راجع به ایرانیان:

ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﮔﻮﯾﯽ ﺑﺎﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ
ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﻭﺯﯾﺒﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﺯﯾﺮ ﺁﺭﺍﯾﺸﻬﺎﯼ ﻏﻠﯿﻆ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻭ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ

·        این بخش از سخنان خانم آلمانی به تحلیل چند و چون دختران طبقه حاکمه مربوط می شود و بهتر است که آن را نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:  

1
ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ

·        وقتی از تحلیل رئالیستی، ولی سطحی سخن می رود، به همین دلیل است:
·        خانم آلمانی افسردگی دختران طبقه حاکمه را کشف می کند.
·        چنین کشفی، کار شاق و شق القمری نیست.
·        افسردگی از قیافه سوبژکت افسرده، نعره می کشد و دیدن قوطی مسکن های رنگارنگ در جیب و کیف و کشوی محل زندگی و خواب او به کسب یقین در این زمینه منجر می شود.
·        مسئله اما نه کشف افسردگی، بلکه کشف علل افسردگی است.

·        خانم آلمانی اما سطحی اندیش است و نه رادیکال اندیش.
·        به همین دلیل، دست به ریشه نمی برد و می گذرد تا با تبیین درد پوز دهد.

2
·        افسردگی و دپرسیون فقط درد دختران طبقه حاکمه ایران نیست.
·        افسردگی عمدتا درد همه کسانی است که از نعمت کار مادی و یا فکری محروم اند و نمی توانند زندگی خالی از معنا و محتوای خود را معنا و محتوا ببخشند.
·        دپرسیون حتی دختر شاه را از انتحار نجات نداد.

3
·        نیهلیسم (پوچی گرائی)  از آسمان نازل نمی شود.
·        نیهلیسم نخست در شرایط زیست تشکیل می شود و بعد در آئینه روح و روان فرد مورد نظر منعکس می شود و فرم فکری و ایده ئولوژیکی به خود می گیرد.

·        شعور اجتماعی انعکاس وجود اجتماعی است:
·        طرز زیست انگلی موجد طرز تفکر انگلی است.

·        دیالک تیک  وجود اجتماعی و شعور اجتماعی

4
ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ

·        فقط دختران طبقه حاکمه افسرده نیستند، زنان و مردان و پسران طبقه حاکمه هم در این زمینه دست کمی از دختران ندارند.
·        شاید هم وضع بدتری در این زمینه داشته باشند.

3
ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﮔﻮﯾﯽ ﺑﺎﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ

·        خانم آلمانی در این جمله، از خودستیزی دختران طبقه حاکمه پرده برمی دارد و ضمنا افسردگی را نتیجه خودستیزی می داند.

·        در مفهوم خودستیزی اما کدام پدیده ها تجرید می یابند؟   

4
ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺷﻤﺎ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﮔﻮﯾﯽ ﺑﺎﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯿﺠﻨﮕﻨﺪ

·        خودستیزی شاید ناشی از دو شقه شدن شخص باشد.
·        ناشی از دوگانگی فرد باشد.
·        آن سان که شقه ای از او بر ضد شقه دیگرش لشکر کشی کند.

·        این اما بطور مشخص ناشی از چیست؟

5
·        اگر احیانا دختری از دختران طبقه حاکمه به تحلیل روندهای روانی خود بپردازد، فاکت های لازم در این زمینه را بهتر می تواند عرضه کند.
·        یکی از احتمالات این است که دیالک تیک ماهیت و نوعیت در دختران و پسران و زنان و مردان طبقه حاکمه دستخوش اختلال گردد.

·        این دیالک تیک اما حاکی از چیست؟

6
·        دیالک تیک ماهیت و نوعیت فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک منفرد (خاص)  و عام است.
·        منظور از ماهیت، ماهیت طبقاتی است و منظور از نوعیت، نوعیت انسانی.

7
·        دیالک تیک منفرد (خاص) و عام، مثل هر دیالک تیک دیگر به معنی همبائی و «ستیز» منفرد و عام است.
·        به معنی وحدت دو قطب دیالک تیکی منفرد و عام و همزمان به معنی «مبارزه» آندو بر ضد یکدیگر است.

8
·        دیالک تیک ماهیت طبقاتی و نوعیت انسانی که فرمی از بسط و تعمیم این دیالک تیک است، در شرایط معینی دستخوش بحران می گردد.
·        مثلا زمانی که جنبه وحدت بشدت تضعیف می شود و جنبه «مبارزه» تقویت می گردد.
·        در این صورت، فرد مورد نظر به درگیری درونی، به خودستیزی مجبور می شود:

9

·        در این صورت، ماهیت طبقاتی اعضای طبقه حاکمه، آنها را به طرز زیست انگلی سوق می دهد، ولی نوعیت انسانی آنها به این فرمان طبقاتی تمکین نمی کند و تضاد اوج می گیرد.
·        فرد در این جور مواقع دستخوش بحران روحی و روانی می گردد و بر سر دو راهی تعیین کننده ای قرار می گیرد:

الف
·        یا به فرمان نوعیت انسانی تن در می دهد و وحدت بر باد رفته میان ماهیت و نوعیت را دو باره ولی به طرز دیگری برقرار می سازد و سامان می یابد.
·        اقلیت انگشت شماری از اعضای طبقه حاکمه این راه را در پیش می گیرند.
·        یعنی به نوعیت انسانی خود وفادار می مانند و ماهیت طبقاتی خود را تابع آن می سازند.
·        یعنی چارچوب طبقاتی خود را منفجر می سازند و وارد چارچوب طبقاتی دیگری می شوند.
·         اعضائی از اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی که ترک اشرافیت و روحانیت می کنند و به اردوی بورژوازی آغازین و یا پرولتاریا می پیوندند، این راه را برمی گزینند.
·        مثلا مریم فیروز و امثال انگشت شمار او.

ب
·        و یا به فرمان ماهیت طبقاتی تن در می دهند و نوعیت انسانی خود را سرکوب می کنند.
·        در این صورت، تضاد دست بالا کسب می کند و وحدت بشدت تضعیف می گردد.
·        آن سان که بحران درونی اوج می گیرد.
·        اکثریت قریب به اتفاق اعضای طبقه حاکمه همین راه را برمی گزینند و برای تداوم زیست در بحران درونی، به خودستیزی از طرق مختلف زیر مبادرت می ورزند:

1
·        پناه بردن به مذهب  
2
·        پناه بردن به مواد مخدر  
3
·        پناه بردن به سکس  
4
·        پناه بردن به نیهلیسم و پیامدهای بعدی آن:
·        انتحار
·        جنایت
·        جنگ افروزی
·        تجاوز
·        تخریب اخلاق (نیهلیسم اخلاقی)
·         
·        مراجعه کنید به نیهلیسم، نیهلیسم اخلاقی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری    

·        همنوع ستیزی
·        زن ستیزی
·        پرولتر ستیزی
·        ضعیف ستیزی

5
·        لومپن وارگی
·        تن فروشی
·        خود فروشی
·        جاکشی
·        عیاشی
·        جاسوسی
·        دزدی
·        رهزنی
·        قاچاقچیگری
·        گدائی
·        بچه بازی
·        بچه فروشی
·        و الی آخر  

ادامه دارد.

۲ نظر:

  1. ما اين بحران رو نه فقط در طبقه حاكمه در خيلى از طيف هاى جامعه كه حتما به وسيله همين طبقه اشاعه يافته مى بينيم

    پاسخحذف
  2. آره.
    حق با شما ست.
    دیالک تیک ماهیت و نوعیت
    دیالک تیکی عام و فراگیر است
    و شامل حال همه اقشار و طبقاتی اجتماعی می شود.
    همه در طول زندگی خود
    به همین دلیل
    بر سر دو راهی قرار می گیرند:
    تفاوت و تضاد سالوادور آلنده با پینوچه
    در گزینش راهی از دو راهی موجود بوده است:
    هر دو به طبقه خاص خود پشت کرده اند:
    سالوادور از اشرافیت فئودالی بیرون آمده
    و خود را در خدمت خلق زحمتکش قرار داده است.
    پینوچه از طبقه زحمتکش بیرون آمده
    و در خدمت اقلیت انگل در آمده است.
    جامعه ما در کل
    در عرض این 50 سال
    لومپنیزه (لات واره شده) شده است.
    بحث در اینجا فقط در رابطه با زنان طبقه حاکمه بوده است.
    وضعیت دیگر طبقات اجتماعی هم باید بررسی شود.
    ممنون


    پاسخحذف