۱۳۹۴ آذر ۱, یکشنبه

سیری در شعری از فریماه شکوهی ایرانی (4)


تحلیلی از
مسعود بهبودی

من از عاشق شدن مى ترسم

·        هراس از عاشق شدن ـ بی اعتنا به اینکه فرد زن باشد و یا مرد ـ می تواند دلیل سوبژکتیو داشته باشد.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟

1
·        تجارب ما در حال حاضر از فاجعه ای خبر می دهند که در ترمینولوژی مارکسیسم، از خودبیگانگی نامیده می شود.
·        از خودبیگانگی در فرم های متنوعی بروز می کند که باید با تکیه بر تجارب عینی، مشخصا مورد بررسی قرار گیرد.

2
·        یکی از فرم های از خودبیگانگی، فتیشیسم است.
·        فتیشیسم را می توان بطور تحت اللفظی، بت پرستی معنی کرد.

·        مراجعه کنید به فتیشیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3
من از عاشق شدن مى ترسم

·        انسان واره بت پرست در شرایط کنونی، یعنی در شرایط بحران عمومی سرمایه داری، چیزها را، مثلا کالاها را، پول را، زر و زیور را، خانه ها و کشتی ها و اتومبیل ها را، نه به مثابه محصول کار انسانی، بلکه به عنوان چیزهای فرا انسانی، چیزهای بت واره، چیزهای خدا واره تصور می کند.

·        در نتیجه در دایره جاذبه کهربائی ـ الهی آنها  گرفتار می آید و با تمام وجود به پرستش آنها می پردازد.

4
·        تحت سیطره فتیشیسم، اعضای جامعه ـ بی اعتنا به اینکه زن باشند و یا مرد ـ     خود را و عزت انسانی خود را فراموش می کنند و اندام خود را بسان کالائی در بازار جهنم جامعه عرضه می کنند.
·        چنین انسان واره هایی دیگر توان عاشق شدن ندارند.
·        شاید ترس از عاشق شدن به دلیل مسخی از این دست هم باشد.

5
·        فراموش کردن سوبژکت (انسان مولد) و مطلق کردن اوبژکت (کالا در فرم های متنوع) نهایتا به هیچ انگاری خویشتن می انجامد.
·        به اگونیهلیسم می انجامد.

6
من از عاشق شدن مى ترسم

·        اگونیهلیسم اما فقط یک روی مدال فتیشیسم است.
·        روی دیگر آن هیچ انگاری توده های مولد و زحمتکش است.
·        پرولتر نیهلیسم است.
·        دهقان نیهلیسم است.
·        زن نیهلیسم است.

7
من از عاشق شدن مى ترسم

·        همین پرولتر نیهلیسم است که به نفرت نسبت به توده های مولد و زحمتکش بدل می شود.
·        این حاکی از تشکیل دیالک تیک عشق و نفرت است.
·        حاکی از تشکیل دیالک تیک عشق به طبقات اجتماعی فوقانی و نفرت به طبقات اجتماعی تحتانی است.
·        به عبارت دیگر، به معنی دیالک تیک عشق به طبقه حاکمه و نفرت به توده های مولد و زحمتکش است.

8
من از عاشق شدن مى ترسم

·        پیش شرط عاشق شدن، باور بی چون و چرا به سوبژکتیویته (سوبژکت وارگی)  خویشتن خویش است.
·        باور بی خلل به عزت انسانی خویشتن است.
·        زباله نمی تواند عاشق کسی باشد.
·        کسی هم عاشق زباله نمی شود.
·        دیالک تیک هراس از عشق شاید همین جا باشد.

·        هراس از عاشق شدن اما فقط یک روی مدال است.
·        روی دیگر آن هراس از معشوق کسی گشتن است.

·        در این دیالک تیک هراس از عشق، چیز وارگی انسان تبیین می یابد.
·        کالا وارگی انسان تبیین می یابد.

9
من از عاشق شدن مى ترسم

·        پارادوکس شگفت انگیزی در این مورد در کار است:
·        کالای کالاپرست (فرد مبتلا به بیماری فتیشیسم)  در اعماق دل خویش می داند که نه، کالا قادر به عشق ورزی به انسان است و نه، انسان مایل به عشق ورزی به کالا ست.

·        مثال روشن در این زمینه را می توان در روانشناسی لومپن ها (جنده ها، جاکش ها، جیب برها، دزدها، ولگردها، لات ها، گداها، جاسوس ها، خبرچین ها و غیره) دید.
·        لومپن جماعت با تمام وجود خویش به این حقیقت امر باور دارند.
·        به همین دلیل، اگر کسی به لومپنی ـ بی اعتنا به اینکه زن باشد و یا مرد ـ ابراز عشق کند، اعصاب لومپن خرد می شود و چه بسا با فرد مورد نظر قطع رابطه می کند.

10
من از عاشق شدن مى ترسم

·        امتحانش دشوار نیست.
·        وقتی کسی به خودفروشی ابراز عشق کند، در بهترین حالت خواهد شنید:
·        «امروزه خیلی ها به من ابراز عشق می کنند.»

·        این واکنش حاکی از باور عمیق او به کالا وارگی خویش است.
·        درست به همان سان که مشتریان متعددی نسبت به کالائی ابراز علاقه می کنند، نسبت به او نیز ابراز عشق الکی و کشکی می کنند تا بهتر به رفع حوایج غریزی خود نایل آیند.
·        هراس از عشق به دلیل همین روانشناسی لومپنی هم می تواند باشد.

11
من از عاشق شدن مى ترسم

·        آنچه در شرایط کنونی در مقیاس جهانی و بویژه در مقیاس ملی (ایران) رخ داده لومپنیزاسیون عمیق بشریت است.
·        یکی از نشانه های لومپنیسم، نیهلیسم اخلاقی است که توسط فلاسفه فاشیسم و امپریالیسم و فوندامنتالیسم اشاعه داده می شود.
·        در این چارچوب است که خود فروشی به تن فروشی تنزل می یابد.

·        تن فروشی حاکی از این حقیقت امر است که اوبژکت سکس،   فاقد روح است.
·        فاقد فردیت است.
·        چیز واره است.
·        کالا واره است.
·        لومپن هم ـ در تحلیل نهائی ـ فاقد روح است.
·        فاقد شعور است.
·        زباله واره است.
·        زندگی لومپن خالی از معنا و محتوا ست.

ادامه دارد.

۲ نظر:

  1. علت ديگر هراس از عاشق شدن خيانت طرف مقابله

    پاسخحذف
  2. ممنون
    اعظم کاشی.
    این نظر را ما هم در بخش قبلی گمان زدیم.
    حالا حدس مان به یقین بدل می شود.
    آره. حق با اعظم کاشی است که چشم ما ست.
    باز هم ما را با ابراز نظر تصحیح کنید.

    پاسخحذف