۱۳۹۴ مرداد ۱۴, چهارشنبه

سیری در جهان بینی سابیر هاکا (10)


تحلیلی از
 ربابه نون

(...)

همیشه بزرگترین اتفاق ها
به سادگی هر چه تمام تر اتفاق می‌افتند
پای همه کارگرها را
به سیاست باز کردند
از وقتی که
جرثقیل ‌ها چوبه ‌دار شدند!

پایان

·        معنی تحت اللفظی:
·        باز کردن پای همه کارگر ها به سیاست از طریق تبدیل جراثقال به چوبه دار صورت گرفته است.
·        این یکی از بزرگ ترین رخدادها ست و بسان همه رخدادهای بزرگ به همین سادگی رخ داده است.

1
·        این شعر سابیر هاکا بلحاظ فرم به طنز شبیه است.
·        بی آنکه بلحاظ مضمون و محتوا طنز باشد و بتواند طنز باشد.

·        پیش شرط طنز بودن هر سخن، موضع سیاسی انقلابی مؤلف آن است.
·        سابیر هاکا اما فاقد موضع سیاسی انقلابی است.

·        چرا و به چه دلیل؟

1
پای همه کارگرها را
به سیاست باز کردند
از وقتی که
جرثقیل ‌ها چوبه ‌دار شدند!

·        خواننده و شنونده این بند شعر، بدون کمترین زحمت تفکر و بدون کمترین تأمل و تأخیر و درنگ، به این نتیجه می رسد که مجرمین محکوم به اعدام ـ بدون استثناء ـ از اعضای طبقه کارگرند.

·        این تصور و تصویر سابیر هاکا اما به چه معنی است؟ 

2
 پای همه کارگرها را
به سیاست باز کردند
از وقتی که
جرثقیل ‌ها چوبه ‌دار شدند!

·        این تصور و تصویر سابیر هاکا اولا بدان معنی است که او عاجز از تمیز پرولتاریا از لومپن پرولتاریا ست.
·         خواجه شیراز هم همین استنباط سابیر هاکا را داشته، وقتی می گفته: 

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند.

·        معنی تحت اللفظی:
·        تو بسان گدایان (لومپن پرولتاریا) برای کار خود قرارداد مزدی مبند.
·        خود دوست (کارفرما، ارباب) به فوت و فن رفتار با بنده و غلام خویش واقف است.

·        این بیت شعر خواجه سرشار از ایده ئولوژی و تئوری است.
·        در این بیت خواجه اطلاعات تعیین کننده راجع به مفاهیم فلسفی و جامعه شناسی خواجه هست:      

3
·        خواجه اولا اعضای طبقه حاکمه را، خوانین و سلاطین و اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی را دوست قلمداد می کند و اوپوزیسیون ضد فئودالی و ضد برده داری را (بورژوازی آغازین و پرولتاریا را)  دشمن.

4
·        در این بیت شعر خواجه خصومت طبقاتی دو طرفه خواجه نمودار می گردد:

الف
·        خواجه بسان خمینی و مظاهری و ملا عمر و سید قطب و شریعتی و بن لادن خصم سوگند خورده پرولتاریا ست.
·        به همین دلیل بندگی را بر پرولتریت، وابستگی را بر استقلال زحمتکشان ترجیح می دهد.
·        خواجه به همین دلیل نهی از منکر می کند:
·        پرولتاریا را از تعیین پیشاپیش میزان دستمزد و طلب دستمزد تعیین و توافق شده به ازای کار منع می کند.

ب
·        خواجه اما در عین حال، با بورژوازی نیز که خواهان برابری حداقل صوری و فرمال انسان ها در جامعه بازارگونه است، به مخالفت برمی خیزد و کالا وارگی نیروی کار را برسمیت نمی شناسد.
·        خواجه کلیت انسان های زحمتکش را کالای زر خرید، یعنی برده و بنده و کنیز و کلفت و غلام می خواهد.

ت
·        بینش اجتماعی ارتجاعی خواجه را امروزه فوندامنتالیسم شیعی و سنی علنا و رسما نمایندگی می کنند.
·        محتوای طبقاتی شعار مرگ بر سرمایه داری، مرگ بر امریکا و مرگ بر کمونیسم خمینی و مظاهری و ملا عمر و بن لادن و شریعتی و سید قطب و القاعده و حزب الله و طالبان و داعش و غیره را فقط در پرتو این تئوری و تحلیل مارکسیستی ـ لنینیستی می توان درک کرد.

پ
·        به قول خردمندان خلق، «هر گردی، گردو نیست.»
·        هر شعار مرگ بر فلانی، می تواند محتوا و ماهیت طبقاتی خاص خود را داشته باشد.
·        هنر نه ضبط سخنرانی خمینی از بالای بیدی، بلکه کشف محتوا و ماهیت طبقاتی سخنان او ست.

5
پای همه کارگرها را
به سیاست باز کردند
از وقتی که
جرثقیل ‌ها چوبه ‌دار شدند!

·        سابیر هاکا نیز با قلمداد کردن قاچاقچیان، آدمکشان، رهزنان، زورگیران و دیگر قانون شکنان به عنوان کارگر، بر همان خط خواجه خردستیز شیراز می راند.
·        این بدان معنی است که سابیر هاکا طبقه کارگر را اصلا و ابدا نمی شناسد.
·        اگر می شناخت، بسان اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی واپسین، هر لات و لاشخور و لومپنی را پرولتر جا نمی زد.

6

·        به همین دلیل، او نمی تواند شاعری طنز پرداز باشد.
·        پیش شرط طنز پردازی، سربازیت (عسگریت) و عضویت در سپاه کار است.

·        تفاوت و تضاد افراشته و تنکابنی با مدعیان دروغین طنز همین جا ست.
·        در شرایط کنونی، پیش شرط طنز پردازی، سرسپردگی به توده های مولد و زحمتکش است و نه هارت  و پورت عوامفریبانه و یا حتی خودفریبانه.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر