۱۳۹۴ تیر ۱۱, پنجشنبه

سیری در جهان بینی شهریار (6)


سید محمد حسین بهجت تبریزی
(۱۲۸۵ - ۱۳۶۷)
تحلیلی از شین میم شین

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تو ست اکنون، به اسیر کن مدارا

·        معنی تحت اللفظی:
·        فقط و فقط علی است که به پسرش مدارا با قاتل خود را توصیه می کند.

·        در این بیت شهریار، حقایق امور مهم و مستوری تبیین می یابند، بی آنکه تبیین یابند.
·        ضرورت تحلیل دیالک تیکی سخنان این و آن به همین دلیل  است.
·        بدون تحلیل دیالک تیکی سخنان، محتوای واقعی آنها کشف و افشا نمی شود.  

1
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تو ست اکنون، به اسیر کن مدارا

·        این روایت که علی مدارا با ابن ملجم را به پسرش توصیه کرده و پسرش ـ حسن ـ ضمن عمل به توصیه پدر، مدارای مهم تری  هم بر آن مزید کرده، یعنی فقط با یک ضربه شمشیر، پیکر ابن ملجم را به اندازه یک سر ناقابل کوتاهتر کرده، معروف خاص و عام است.

·        شهریار به اعتراف خودش، به هنگام سرایش این شعر، سه شب متوالی در حسرت خواب بوده و نتیجتا، هوش موشی حتی در سر نداشته تا حرف دهنش را بفهمد.
·        خواننده و یا شنونده این بیت، اما هنوز و حداقل، هوش موشی  در کدوی کله دارد و از خود می پرسد:
·        «توصیه و یا وصیت علی ـ امیرالمؤمنین ـ را باور کنیم و یا دم خروس خونچکان و خونین را؟»  

·        توصیه مدارا با قاتل خود را باور کنیم و یا زدن گردن 1000 نفر اسیر جنگی در یک شب را؟

2
·        کسی که مدارا با قاتل خود را توصیه می کند، به چه دلیلی مدارا با اسرای جنگی را که جرمی جز داشتن عزت نفس نداشته اند و احتمالا تن به بردگی نداده اند، رعایت نکرده است؟
·        آخر این چه دریای لطف است که در یک شب 1000 زن را بی همسر و یا بی فرزند و هزاران کودک اسیر و بی پناه را بی پدر و بی برادر کرده است؟
·        پس فضیلت اخلاقی مدارا با همنوع، کجا بوده است؟  

·        اکنون باید به این سؤال جواب داد که این ترفند پسیکولوژیکی  و تناقض منطقی به چه دلیل است؟

3
·        پشت سر این روایات، در آن واحد هم چپنمائی (ترفند پسیکولوژیکی)  و هم عوامفریبی (تناقض منطقی)  نشسته است.
·        چپنمائی فرم دیگری و چه بسا مؤثر تری از عوامفریبی است.
·        چپنمائی فرم رادیکال تری از عوامفریبی است.

·        عوامفریبی اما مقوله بغرنج عجیب و غریبی است:

الف
·        عوامفریبی اولا همیشه با خودفریبی توأم است.
·        یعنی ما نه با عوامفریبی محض، بلکه با دیالک تیک خود فریبی و عوامفریبی سر و کار داریم.
·        این بدان معنی است که هر عوامفریبی در عین حال، خود فریبی است.
·        دلایل تشکیل این دیالک تیک متنوع و متعددند.

ب
·        شاید دلیل اول آن، دلیلی پسیکولوژیکی (روانشناسی) باشد.
·        اگر عوامفریب خود را نفریبد، یعنی به دروغ خود پیشاپیش، ایمان نیاورد، دچار عذاب روحی و وجدانی و روانی خواهد شد.

ت
·        پیامد عذاب روحی و وجدانی و روانی اما سم مهلکی برای عوامفریبی بی عیب و نقص است.
·        عوامفریبی که خود فریب نباشد، عوامفریب نیم بند و ناموفقی خواهد بود.
·        چون عذاب روانی مانع فریب قطعی و پیگیر این و آن خواهد شد.

پ
·        خود فریبی پیشاپیش اما سبب می شود که عوامفریبی تعمیق یابد و اصالت کسب کند.
·        در نتیجه این ترفند های سوسیولوژیکی ـ پسیکولوژیکی (جامعه شناسی ـ  روانشناسی) است که باطل ترین دروغ ها، حقایق محض جلوه گر می شوند و ایمان توده ای به دنبال می آورند.

ث

·        احتمال این هم می رود که خود محمد به نزول جبرئیل و آوردن وحی الهی باور داشته باشد.

·        خود هیتلر و دار و دسته اش به برتریت اجامر آلمانی بر بشریت باور داشته باشند.

·        رسم و آیین زیست و تفکر و کار آنها حاکی از همین حقیقت امر دیالک تیکی است:
·        هر عوامفریب موفقی، قبلا و یا ضمنا خود فریب تمامعیاری است.

ج



·        حریفی در ملأ عام اعلام می دارد که سید علی هر دو هفته در آسمان با امام زمان جلسه دارد.
·        خود سید علی اما سکوت می کند و منکر این دروغ روشن تر از آفتاب نمی شود.

·        احتمال آن هم می رود که او در توهمات خود، به آسمان برود و با امام زمان و غیره جلسه بگذارد.

·        روندهای پسیکولوژیکی، روندهای عجیب و غریبی اند.




·        بی دلیل نیست که همه «علما و حکمای» فاشیسم از شوپنهاور تا نیچه، از یاسپرس تا پوپر اختلالات روانی دارند.
·        دیوانه های تمامعیارند.

4

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تو ست اکنون، به اسیر کن مدارا

·        مدارا اما یکی از مقولات اصلی در فلسفه تاریخ (فلسفه اجتماعی) حافظ است.

مدارای تیمور لنگ
 
حافظ
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است:
با دوستان مروت
با دشمنان مدارا

·        معنی تحت اللفظی:
·        پیش شرط آسایش در دنیا و عقبا، جوانمردی با دوستان و مدارا با دشمنان است.

·        در همین بیت خواجه نیز همان دم خروس خونچکان و خونین آشکار است:
·        کسی که تیمور لنگ را سلیمان زمان و شفیع روز جزا جا می زند، همان کسی است که مدارا با دشمن را  توصیه می کند.

5

·        اشعار شهریار را باید در پرتو اشعار خواجه تحلیل کرد:
·        وقتی گفته می شود که این شعر شهریار، نه شعر خود او، بلکه شعر خواجه است، به همین دلایل است:
·        دلیل صحت ادعای شهریار مبنی بر اینکه سرایش این شعر فوق العاده سهل و آسان بوده، نیز همین جا ست.

·        شهریار تنها کاری که کرده، تیمور لنگ خواجه را با علی امیرالمؤمنین جایگزین ساخته و  دشمنان خواجه را با ابن ملجم.

·        شهریار مفهوم عام «مدارا با دشمنان» را به شکل  «مدارا با اسیر» تعمیم داده است.

·        برای چنین تعمیمی هوش موشی حتی لازم نیست.
·        سیستم سیبرنتیکی مغز، بی نیاز از زحمت شهریار، خودش به تنهائی همین کار ها را می کند.

6
حافظ
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        وقتی برافروخته می شوی، دل عالمی را به آتش می کشی.
·        تو چه نفعی از این برافروختگی داری، که مدارا نمی کنی؟

حافظ
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای کسی که در قتل ما کمترین مدارائی نمی کنی، سود و سرمایه را بی مهابا می سوزانی...

·        در این دو بیت خواجه نیز مدارا با همان محتوای معنوی شهریار به کار برده شده است.
·        در بیت اول شعر، دشمن، یار خشماگین است و در بیت دوم قاتلی است که اهل مدارا نیست.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر