۱۳۹۳ اسفند ۱۱, دوشنبه

داد و بیداد بر سر «بیداد»


سؤل:
«ستم» یعنی چی و چه معنا و مفهومی دارد؟
 سرچشمه:
صفحه فیس بوک
راوی
نجیب الله
 ستم یعنی تحمیل اراده خود بر دیگری

 راوی
با این تعریف انتزاعی و کلی، تحمیل اراده اکثریت زحمتکشان جامعه به اقلیت انگل در راستای ممانعت از بهره کشی هم ستم محسوب می شود.

میم
حق با راوی است، اگرچه تعریف نجیب الله حاوی ذراتی از حقیقت عینی است.
اما با توسل به مفاهیم انتزاعی و کلی از قبیل اراده نمی توان تعریف دقیقی از چیزی ارائه داد.

چرا؟

۱
برای اینکه محتوا و سوبژکت اراده مبهم و ناروشن است.

۲
مادر و پدر می توانند اراده (خواست، نظر، راه و روش و غیره) خود را به فرزند خود دیکته کنند، بدون آنکه ستمی به فرزند خود کرده باشند.

۳
محتوای اراده نیز می تواند متنوع باشد.
اگر کسی همنوع خود را به صراط مستقیم علمی هدایت کند و او را مثلا به قبول حقیقت عینی وادارد، اراده خود را در تحلیل نهائی به او تحمیل می کند، بی آنکه ستمی در حق او کرده باشد.

۴
کمتر کودکی به میل و رضای شخصی حاضر به آموزش علم و فن و حرفه می شود.
خانواده، همبود و جامعه اما برای حفظ ، تقویت و توسعه و تحکیم خود، او را به این کار وامی دارد، بی آنکه ستمی بر او روا داشته باشد.

مجید
بعضی‌ از دوستان با یه جمله یا یه پست کوچولو به اشتراک گذاشتن، میخوان مشکلات ریشه دار و عریض طویل جامعه رو حل کنند
من اینو به عنوان یه جور ستم در حقّ خودم تلقی می‌کنم

میم

۱
ایراد نظر مجید اولا تکیه او روی کمیت چیزها و فراموش کردن کیفیت آنها ست.
تأکید مجید روی کوتاهی و بلندی سخن است.
بدین طریق دیالک تیک کمیت و کیفیت وارونه می شود.
چون چه بسا جمله مختصری حاوی و حامل و یا باعث تشکیل اندیشه ای رهگشا می شود و ضمنا موعظه چند ساعته بی ثمر از کار در می آید.

۲
ایراد دوم نظر مجید تخطئه طرح مسئله است.
دلیل ایشان این است که گویا هدف و آماج از طرح مسئله «حل مشکلات ریشه دار و عریض طویل جامعه» است.

۳
طرح مسئله به این نیت نیست.
اگرچه در تحلیل نهائی می تواند به این امر خدمت کند.
طرح مسئله، فرمی از روشنگری است و می تواند تلنگر نیرومندی بر تفکر فردی و هماندیشی دسته جمعی (کلکتیو) باشد.

۴
ستم و یا بیداد ضد دیالک تیکی داد است.

۵
بیداد در دیالک تیک داد و ستد،ستد بی داد است.
به معنی گرفتن چیزی از کسی، بدون دادن چیزی به ازای آن چیز به او ست.

مجید
ستم یعنی‌ کمبود شادی

راوی
تعریفی بسیار مناسب عامی که می توان ان را در بسیاری از اشکال خاص ستم یافت.
 ولی باز فکر می کنم اشکال زیادی باقی می مانند که به سختی می توان انها در این چارچوب (داد و ستد ) جای داد.
مثل شکنجه و اعدام و غیره.

بعد از خودم می پرسم چه ستدی شده و دادش چیست؟
علاوه بر این برخی ستم ها روحی و معنوی اند و حداقل من به سختی می توانم با این سنگ محک انها را توضیح دهم.

قصد من قبل از هر چیز روشن کردن خودمه.
ضمنا پست گنده گنده و خسته کننده کم تو این صحفه پیدا نمیکنی.

میم

۱
هر بیدادی در هر فرمی ـ خواه بیداد جسمی، خواه بیداد روحی، روانی، نژادی، ملی، جنسیتی و غیره ـ در تحلیل نهائی برای ستاندن حاصل رنج جسمی و یا روحی و روانی و فکری و هنری و غیره همنوعی و یا همنوعانی  صورت می گیرد.

۲
محتوا و ماهیت همان می ماند ولی فرم ها و نمودها فرق می کنند.

۴
بحث بر سر داد و بیداد در ادبیات قرون وسطی بحث شورانگیزی بوده است و مفاهیم نوینی وارد ادبیات خلق شده اند.
از آنجمله اند مفاهیم  
دادجوئی، داد خواهی، دادگری، دادگاهی. دادگستری، دادپروری.

۵
توده ای که بر او بیداد رفته یعنی به ازای دادش ستد درخور دریافت نکرده، دست به دادجوئی و بعد دادخواهی و در صورت پیروزی بر بیدادگر، دست به دادگری می زند و نظم نوین مبتنی بر داد پی می افکند

 ۶
امروزه نیز اگر سری به ادبیات راستگرایان علنی و مستور بزنیم، شاهد تخطئه دادخواهی (عدالت طلبی) از سوی آنها می شویم.
بنظر حضرات، اشکال اصلی کار این بوده که بعضی ها دنبال عدا و داد بوده اند.
و گرنه همه چیز بر وفق مراد می ماند.

۷
بدین طریق با بی شرمی خاصی همه کاسه ـ کوزه ها بر سر اسپارتاکوس ها خرد و خراب می شوند.
بزعم حضرات اگر برده ها دادخواه نبودند، اجسادشان بر تیرک های جاده های روم مصلوب نمی گشت و نظام برده درای هم دست نخورده می ماند.

مجید
منظورم البته شما نبودی بعضی‌ها با جملات کوتاه و قصار میخوان تکلیف مذهب رو روشن کنند

روای
من اتفاقأ  انتظار دارم هر نقص و ایرادی که می بینی بی پرده و تعارف عنوان کنی.
این بهترین لطفی است که در حق من خواهی کرد.
چه کسی بهتر از شما.

مجید
بحث اگر روی ستم مشخص باشد، مثلا روی ستم جنسیتی، ستم ملی‌ و غیره باشد، سهل الهضم تر خواهد بود.

میم

۱
مسائل اگر در فرم مشخص و منفرد و یا خاص مطرح شوند، درکش آسانتر می شود ولی حقیقت بطرز مثله و مخدوش و نیمبند تبیین می یابد.

۲

کانت و بعدها لنین به همین دلیل توصیه می کردند که مسائل در عالم عام حل شوند و بعد تعمیم داده شوند.
فرود از عالم انتزاعی و کلی و عام به عالم مشخص، جزئی و منفرد و خاص

۳
فقط در این صورت، حقیقت عینی با تمامیت ممکنه خود تبیین می یابد.

۴
به قول لنین  
کسی که از منفرد و مشخص و جزئی  آغاز کند، ورشکست می شود و مجبور می گردد که به عالم عام و کلی برگردد و از نو شروع کند.

۵
امروزه اکثر احزاب و سازمان های سیاسی  ایرادات منفرد، مشخص و جزئی اجامر حاکم ملی و بین المللی را به چالش می کشند، ولی عملا به حفظ و تقویت و تحکیم کل سیستم حاکم کمک می کنند.
فریب اجزاء و مفردات و منفردات 
 را نباید خورد.
عوام فهم بودن مسئله ای دلیل بر علمی و انقلابی بودن نظر و نیت مبلغ نیست.

۶
ما هر فرمی از بیداد را در نظر گیریم نهایتا سر از آنجا در می آورد که طرف مظلوم به ازای دادش، ستدی کمتر دریافت کند.

۷
داد ها و ستدها اما متفاوتند.
داد می تواند مادی باشد و یا جنسیتی و یا روحی و روانی.

۸
دادها و ستدها 
گاهی بی واسطه اند و گه باواسطه، گاهی مستقیم اند و گه غیرمستقیم.

۹
مثال:
امپریالیسم می تواند کشوری را که هیچ برای داد ندارد اشغال کند.
حتی می تواند رفاه معینی با تزریق دلار برای مردم آن کشور پدید آورد.
 ولی ستد داد خود را هزاران برابر از کشورهای مجاور ان کشور بچاپد.

۱۰
بیداد نهایتا به معنی ستد بی داد است.

بیداد مخفف ستد بی داد است.

  ۱۱
مبارزه بر ضد بیداد 
هم فرم های متفاوت و پیگیری های متفاوت دارد.
به همین دلیل بابک دادگر است و یکی دیگر داد خواه.

۱۲
داد در فلسفه سعدی و حافظ  از بیدادگر (یعنی سلاطین و خوانین) گدائی می شود.

۱۳
توده  رعیت برای دادخواهی به دربار شکایت می کنند.

۱۴
بابک 
 اما بیدادگر را به مصاف می طلبد و سامان مبتنی بر داد برپا می دارد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر