۱۳۹۳ آذر ۱۷, دوشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (32)


جمعبندی از
مسعود بهبودی
  
1

از دور مردِ خسته شاليكار
می پرسد:
«شاعر! چه ساعتي ست؟»

او خویش را در آینه می بیند
موجِ سپيده سرزده از مويش

فرياد مي كشد:
« چيزي به آفتاب نمانده است. »

2
عنوان هر کتاب و مطلب و مقاله آئینه محتوای آن است.
در عنوان هر مطلبی محتوای آن تقطیر می یابد
و بطرزی فشرده تبیین می شود.
عنوان این کتاب جفنگ عوامفریبانه ای بیش نیست.
در این ایدئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی نفت و گاز
و ثروت طبیعی هر ملتی بطور کلی
به مثابه دلیل استعمار و کشتار و اعدام و استبداد جا زده می شود.

این تئوری دیر آشنای امپریالیسم و ارتجاع بین المللی است
و در رسانه های امپریالیستی وسیعا تبلیغ شده و می شود
تا پدیده ها و روندهای اجتماعی
بی سوبژکت انسانی
(بدون نقش و توطئه و دخالت مخرب و زورگویانه ی طبقه حاکمه ی «ملی» و طبقه حاکمه امپریالیستی)
 به خورد خلایق داده شود.

یکی از همین نوکران امپریالیسم به هنگام بمباران و اشغال خاک عراق،
همین جفنگ را در رسانه های اروپائی با شعار زیر مطرح کرد:
«اگر عراق به جای نقت، شلغم داشت، به این روز نمی افتاد.»

بدین ترفند
امپریالیسم به آب زمزم شسته می شود
و عملا تا حد چهارده معصوم کذائی تطهیر می شود.

3
عیرانی جماعت دیگر توان تعلیم و تربیت ندارند.
با فحاشی فئودالی که جفنگ کسب اعتبار نمی کند.
شاید مترجم بی خرد و بی خبر از خردی واژه آلمانی «  Anomie»   
را به «آنومیک شدن» ترجمه کرده و غلط ترجمه کرده است.
انومی به انتگراسیون و یا همپیوندی معیوب فردی در گروه اجتماعی معینی
 به دلیل عدم رعایت شیوه رفتار تا آن زمان معتبر
اطلاق می شود.

4
عادت که فی نفسه بد نیست.
عادت یعنی اوتوماتیسمی در زمینه معینی.
اتیک و یا اخلاق هم ریشه در عادات و آداب دارد.
عادت روندی طبیعی و قانونمند است و در تحلیل نهائی به نحوی از انحاء، شامل حال همه جانوران می شود.
در جامعه شناسی حتی از مفهومی به نام «نیروی عادت» سخن می رود.
نیروئی که انسان ها را تحت سلطه خود دارد.
به عادات بشری باید برخورد عینی داشت
و میان عادات مثبت و منفی مرزبندی کرد.
یکی را تضعیف و دیگری را تقویت نمود.
عادت را نمی توان از روان و ضمیر بشری بکلی ریشه کن کرد.
افسار عادات را اما می توان به دست خرد اندیشنده سپرد.
خرد اندیشنده اما یعنی فلسفه
و نریخته زیر دست و پا.

5
آثار هنری را
هم برای درک بهتر آنها و هم برای داوری بهتر راجع به آنها
باید تحلیل کرد.
حتی زباله ها که امروزه به عنوان شعر،  قصه، نقاشی و فرم های هنری دیگر به وفور عرضه می شوند، پس از بررسی تحلیلی،
ماهیت واقعی خود را آشکار می سازند.
چخوف هنرمندی طراز نوین بوده است
و آثار این بزرگوار چشم به راه ترجمه، انتشار و تحلیل اند.

6
عجب تحریفی از مقوله ی آزادی
اولا « جامعه ای» درست است و نه «جامعه ایی»
ثانیا اصل همه جا بر بقا ست.
یعنی قانون غریزی حفظ نفس
همه جا، حتی در جهان ددو دام و مور و ملخ
حاکم است.
ثالثا در جهان بی صاحب کنونی
اندیشیدن کیمیا ست.
اندیشیدن را هرگز نباید با
عطسه و سرفه و آه و آروغ و عرعر
یکسان شمرد.
اندیشیدن امری اکتسابی است
و  باید با تحمل مشقت آموخته شود و آموزش داده شود.

7
حق با شما ست.
اما ضد عشق و علاقه، نفرت و بیزاری است.
دوری جستن از کسی و یا از چیزی
در ذات تنفر و انزجار از آن و او ست
و تقرب به چیزی و یا به کسی
 در ذات عشق و علاقه و دوستی است.
به زور شلاق هم نمی توان به دیدن کسی رفت که از او نفرت داری.
مگر اینکه آدم، نه آدم، بلکه ابله و یا مازوخیست و خودستیز باشد.

8
هیتلر در دیدار از همشیره نیچه و آرشیو آثار نیچه
نیچه که طرفدار حقیقت نیست.
نیچه که برای واقعیت عینی تره خرد نمی کند.
نیچه دشمن سرسخت خرد بوده است.
نیچه مؤسس ایراسیونالیسم و یا خردستیزی بوده است.
آماج حمله لاشخورانه ی نیچه، ایمان پرولتاریا به رهائی اجتماعی است.
نیچه ضمنا مؤسس راسیسم و نژادپرستی بوده است.

نیچه ها زمینه فکری لازم را برای سلطه فاشیسم پدید آورده اند.
نیچه ایدئولوگ امپریالیسم و فاشیسم بوده است:
کتب نیچه  در دوره آدولف هیتلر
جزو کتب درسی بوده اند
و عصای او را هیتلر در دست داشته است.

9

حریف
اگر از ادبیات صمد بهرنگی، به عنوان دانش آموزی در کلاس دوم دبیرستان، همین یک گزاره را یادگرفته باشم
-         که گرفته ام –
-         که 
«هر کتابی به یک بار خواندنش نمی ارزد.»
برای بزرگداشتِ آموزه های ایشان در ادبیات کودک کافی است.
شما چرا فکر می کنید که "فتوی های نامربوطی که صادر می فرمایید، ممکن است ارزش نقد شدن داشته باشند؟!

میم

 خیلی ممنون حریف
 ما می توانیم مشترکا زباله های بهرنگ را تحلیل کنیم.
 بخشی از اولدوز و کلاغ ها را تحلیل و منتشر کرده ایم.
  صمد نه سواد داشته و نه صداقت.
  توصیه خواندن آثار صمد به کودکان
نه نشانه خرد است و نه حاکی از احساس مسئولیت.
  صمد بدترین ستم را
به مظلوم ترین و بی دفاع ترین بخش جامعه ما
کرده است.

  آثار صمد که آثار خاص کودکان نیستند.
  آثار صمد برای بزرگسالان کودک واره نوشته شده اند.
  دوست صمد
ـ بهروز دهقانی ـ
به تقلید از گاو ساعدی «قصه ای» به نام ملخ ها نوشته
که خیلی خیلی خواندنی و خندیدنی است.
 طرف حتی از شناخت خر عاجز بوده است
که در هر قدمی در هر دهی از آذربایجان به وفور  وجود داشته است.
 شناخت جامعه و جهان پیشکش حضرات.
  اینها نشانه های فقر فکر و فرهنگ بوده اند.

10
علت که ضد شریک نیست.
علت ضد معلول است.
خود علت، معلول علتی دیگر بوده است.
خود معلول هم در پله دیگر به علتی دیگر بدل می شود
و معلولی دیگر به دنبال می آورد.
این اندیشه را شاید بتوان
ـ بی اعتنا به محتوای درست و یا نادرست آن ـ
به طرز زیر فرمولبندی کرد:
شادی آور باشیم، نه شادی خوار.
غمخوار باشیم، نه غمبار.

ضمنا نه شادی محض وجود دارد و نه غم محض.

به قول سعدی:
گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به هم اند:
یعنی دیالک تیکی را با هم تشکیل می دهند.

شاید به همین دلیل هم باشد که
هم به هنگام شادی، اشک در چشمان بنی بشر حلقه می بندد
و هم به هنگام غم.

خوب.
این جملات از همین معرفی مطلب است.
شما بیشک خود مطلب را نخوانده اید.
منظور از شیاد کیست؟

ضمنا این که تعریف و تمجید ستایش انگیز از طبری است:
«چون احسان طبری تجسم مطلق رأفت و مهربانی و هومانیسم بود و به احتمال قوی به شکنجه گران لات و لومپن و دریده و بی همه چیز خود نیز
احترام می گذاشت. »

علاوه بر این
ما کجا از خودمان حرفی زده ایم؟
ضمنا چرا نباید از طبری و کیانوری با سوادتر باشیم؟

اگر چنین باشیم که شرم انگیز است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر