سرچشمه:
صفحه فیسبوک فریده قاضی
از دست دادن زندگی چیزی نیست و هر وقت لازم باشد، من این شهامت را خواهم داشت.
از دست دادن زندگی چیزی نیست و هر وقت لازم باشد، من این شهامت را خواهم داشت.
اما از دست رفتن معنای زندگی و نابود شدن انگیزه
های هستی... این است آنچه تحمل کردنی نیست. نمی شود بی انگیزه زندگی کرد.
آلبر کامو
تکه هایی ازنمایش نامه ی کالیگولا
ترجمۀ ابوالحسن نجفی
آلبر کامو
تکه هایی ازنمایش نامه ی کالیگولا
ترجمۀ ابوالحسن نجفی
میم
·
بی
معنائی زندگی کامو و سارتر و آل احمد و غیره از وابستگی آنها به طبقات ارتجاعی
واپسین نشئت می گیرد.
·
وقتی
طبقه ای دورنمای تاریخی در دیدرس نداشته باشد، زندگی اش از معنا تهی می گردد و
احساس پوچی می کند:
·
آنگاه
دیگر غوطه ور شدن در سکس و الکل و هروئین هم یاری نمی کند و خودکشی به وسیله
«طغیان بر ضد پوچی» ارتقا داده می شود.
·
نتیجه
همین بی فردائی، باور به نیهلیسم (پوچی گرائی) است.
·
اگزیستانسیالیسم،
فلسفه حیات و غیره انعکاس فلسفی همین بی دورنمائی تاریخی است که آبشخور فاشیسم
بوده است.
·
مسئله
نمایندگان فلسفه امپریالیسم این است که اوضاع طبقاتی خود را به تمام بشریت تعمیم
می دهند و به حساب همه طبقات اجتماعی می گذارند.
·
بسان مورچه ای که داشت غرق می شد و فریاد می زد
که جهان را آب می برد.
فریده
·
کامو در
پی دلیلی برای زندگی و به قول خود انگیزه ای برای زیستن بوده است.
·
اتفاقی که هرازگاهی برای هر کدام از ما می افتد
در جهانی که هیچ چیز بر وفق مراد نیست.
میم
·
خیلی
ممنون.
·
آره.
·
حق با
شما ست.
·
ولی از
استثنا تا قاعده راه درازی است.
·
جامعه و
جهان در آئینه ضمیر انسان های متعلق به طبقات اجتماعی متفاوت، بطرق متفاوت انعکاس
می یابد.
·
باید
پرسید چرا جامعه و جهان بر وفق مراد نیست؟
·
چون هم
از موضع ارتجاعی می توان ناراضی بود و هم از موضع انقلابی.
·
هم با
نظر به گذشته می توان معترض بود و هم با نظر به آینده.
·
مرزبندی
مارکس با نیچه، برشت با هیتلر، کسرائی با شاملو، به آذین با آل احمد همین جا ست.
·
کامو فردی
بی فردا و بی دورنمای تاریخی است.
·
مراجعه کنید به اثر او تحت عنوان «بیگانه»:
·
زندگی
برای قهرمان بیگانه تهی از هر معنا ست.
·
به پوچی مطلق
رسیده و برایش بودن و نبودن یکسان است.
·
·
پایگاه
طبقاتی کامو چشم انداز تاریخی بهتری برای او عرضه نمی کند.
·
جهان
کامو نظام سرمایه داری است که دستخوش بحران فراگیر است و چون سوسیالیسم برای او
کابوس است، بی انگیزه و بی دورنما و بی ایدئال و آرمان می ماند.
·
نمایندگان
طبقات واپسین از هر نوع مثلا نیچه و هایدگر و
یاسپرس و کامو و کافکا و هدایت و شاملو و آل احمد و غیره دو راه پیش می
گیرند:
1
·
انتحار
2
·
طرفداری از فاشیسم (بربریت) و یا فوندامنتالیسم
که همشیره فاشیسم است.
فریده
·
برداشت من
از بیت زیر شیخ محمود شبستری
عدم موجود گردد، این محال است
وجود از روی هستی لایزال است .
·
این بود که نیستی محال است که به هستی تبدیل گردد و هستی نیز نمی تواند زاییده
نیستی باشد.
·
این به معنی فنا ناپذیر ماده است:
·
تبدیل انرژی به ماده و بالعکس .
·
به نظرم این گفتمانی است دیالکتیکی از منظر گاهی
دیگر .
·
به خصوص که در ادامه شعر می گوید:
حدیث «ما
سوی الله» را رها کن
به عقل
خویش این را ز آن جدا کن
·
که ما «سوی الله» به معنای غیر خدا است.
میم
·
ما بخشی
از گلشن راز را و تعدادی از اشعار میرزا علی معجز ـ همولایتی شیخ ـ را تحلیل کرده
ایم.
·
همین بیت
را که شما ذکر کرده اید، نیک آیین هم در کتاب دو جلدی اش در پاروقی ذکر کرده است.
·
·
اگر همین
بیت را مجزا از بقیه ابیات گلشن راز مورد تحلیل قرار دهیم به ماتریالیسم می رسیم:
·
به لایزالی
ماده (واقعیت عینی)
·
به خلق
ناپذیری و فنا ناپذیری ماده.
·
این به
معنی انکار پیدایش هستی از نیستی بوسیله خدا ست.
·
ما همیشه
از پیشداوری و دعوی سوبژکتیف پرهیز می کنیم.
·
باید
بقیه ابیات شیخ را هم تحلیل کنیم تا قضاوت نهائی راجع به این بیت امکان پذیر گردد.
·
خیلی از
نظرات شیخ یاوه اند.
·
عرفان
همین است دیگر.
·
عرفان فرمی
از ایراسیونالیسم (خردستیزی) است.
·
به
احتمال قوی، منظور شیخ از «وجود»، نه ماده، بلکه خدا ست.
·
شاید
منظور شیخ این باشد که خدا ازلی و ابدی است.
·
لایزال
است و از عدم پدید نیامده است و به عدم بدل نمی شود.
·
·
این اگر
منظور ایشان باشد، به معنی داشتن گرایش ایدئالیستی ـ عینی است:
·
این به
معنی تقدم قائل شدن به خدا نسبت به واقعیت عینی (ماده) است.
·
این به
معنی ثانوی بودن ماده و اولین بودن روح (خدا) ست.
·
این به
معنی دادن پاسخ ایدئالیستی به مسئله اساسی فلسفه است.
·
این اما وارونه آن است که بنظر می رسد.
·
بدین
طریق، ماده ثانوی تلقی می شود و روح (شعور، خدا، ایده مطلق و غیره) اولین.
·
·
بیت بعدی
که شما ذکر کرده اید، این حدس ما را تأیید می کند.
·
«ماسوی
الله» یعنی هر آنچه که غیر از خدا ست.
·
یعنی
ماده، واقعیت عینی.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر