۱۳۹۱ آذر ۱۴, سه‌شنبه

هماندیشی با مهر مازانی (5)

سیری در کاریکاتوری از مانا نیستانی (3)
سرچشمه:
صفحه فیس بوک گروه موسوم به
«تمرین تفکر مفهومی»

مهر
این فرم از مناسبات تولیدی که زیربنای وجودی برای هر دو طبقه است، در طبقه حاکم چه تأثیری می‌گذارد؟       

·        این حکم مهر نه تنها فی نفسه درست است، بلکه از خوداندیشی و تیزبینی ستایش انگیز ایشان حکایت می کند.

·        چرا و به چه دلیل؟
1

·        مهر در این حکم (جمله) خویش، از اساسی ترین دیالک تیک جامعه بشری (هر جامعه بشری) شروع به حرکت می کنند:
·        از دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی.

·        هر جامعه بشری بر این شالوده مادی استوار شده است.
·        همین طرز نگرش مهر از فهم کشف بزرگ مارکس حکایت دارد که به تز موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ» معروف شده است.
·        بدون درک و هضم این تز مارکس توضیح علمی و رئالیستی روندهای اجتماعی در همه فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی  محال است و در بهترین حالت به توضیح مخدوش و معیوب و بدردنخوری تنزل می یابد.

2
این فرم از مناسبات تولیدی که زیربنای وجودی برای هر دو طبقه است، در طبقه حاکم چه تأثیری می‌گذارد؟       

·        همین تز مارکس بر دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی بنا شده است و مهر با هشیاری خاصی از همین دیالک تیک پرده برمی دارند:
·        ایشان از تأثیر مناسبات تولیدی به مثابه ساختار و زیربنای جامعه بشری بر اعضای جامعه مربوطه سخن می گویند، اعضائی که در چارچوب های طبقاتی مختلف و متضاد قرار گرفته اند.

3

·        زیبائی معنوی این حکم مهر این است که ایشان، طبقه حاکمه را از تأثیرات تحولات زیربنائی مستثنی نمی دارند.
·        در قاموس ایشان، تافته جدا بافته ای در هستی اجتماعی وجود ندارد و کسی نمی تواند از تحولات زیربنائی مصون بماند.
4
این فرم از مناسبات تولیدی که زیربنای وجودی برای هر دو طبقه است، در طبقه حاکم چه تأثیری می ‌گذارد؟    
   
·        مهر در این حکم، از تحولات درونطبقه ای در طبقه حاکمه سخن می گویند.
·        شاید کمتر کسی به فعل و انفعالات درونی در طبقه حاکمه پرداخته باشد.
·        ولی پرداختن بدان برای درک روندهای اجتماعی از اهمیت چشمگیری برخوردار است.
·        این پدیده باید در ادبیات و تاریخ مورد بررسی ماتریالیستی ـ دیالک تیکی قرار گیرد.

5

·         وقتی تضاد میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی شدت می یابد و برونی می شود و در ناآرامی های اجتماعی بزرگ و کوچک نمودار می گردد، بحران حتی خود طبقه حاکمه را در برمی گیرد و چند شقه اش می کند.
·        بدین طریق بوده که اشرافیت فئودالی شیوه های زیست متفاوت و چه بسا حتی متضادی پیش می گیرند و شیوه های تفکر متفاوت و متضادی را نمایندگی می کنند:

الف

·        گروهی ریاضت پیشگی پیشه می کنند.
·        به دامن عرفان پناه می برند.
·        اقلیتی از این گروه حتی از سفره رنگین و عیش و نوش  ننگین فئودالی صرفنطر می کنند، راه کوه پیش می گیرند و در غاری به عبادت مشغول می شوند.
·        چه بسا حتی نام و آوازه درمی کنند و معروفتر از پاپ اعظم می شوند تا توده های مولد و زحمتکش به امید واهی رهائی غار حقیرشان را به زیارتگاهی مبدل سازند.

·        مراجعه کنید به فیلم اسپانیائی موسوم «پدر سرجو»

ب

·        دلیل نام آوری پدر سرجو از قرار زیر بوده است:
·        روزی برادران و خویشاوندان پدر سرجو برای مزاح یکی از معشوقه های خود را شبانه در زیر باران به دخمه او در کوه می فرستند.
·        راهب پارسا نمی تواند دختر جوان را زیر رعد و برق و باران طعمه ددادن درنده سازد و بالاجبار پناهش می دهد.
·        جنگ درونی راهب با همین کردوکار خیرخواهانه آغاز می شود.
·        نفس اماره وسوسه اش می کند و دختر هم در این زمینه از همکاری با نفس اغواگر کوتاهی نمی ورزد.
·        راهب برای نجات از دست ابلیس درونی خویش تبر به دست می گیرد و انگشت سبابه خویش را به ضرب تبری قطع می کند.
·        دختر از وحشت می گریزد و آوازه پارسائی راهب فئودال زاده در کوه و صحرا و شهر و روستا می پیچد.
·        از این به بعد روستائیان به خاطر راهب پارسا از نان بخور و نمیر خویش می گذرند و یاغیان ضد فئودالی برادران اسیرش را به عنوان قدردانی از معجزات راهب جلوی عبادتگاهش  آزاد می سازند.

6
 
·        گروهی دیگر از طبقه حاکمه فئودالی ـ اشرافی عیاشی و خوشباشی و دم غنیمت دانی پیش می گیرند.
·        به اشاعه آته ئیسم و نیهلیسم (پوچگرائی) و اسکپتیسیسم (تردیدگرائی) و اگنوستیسیم (ندانمگرائی) و غیره می پردازند.
·        حافظ و خیام خودمان به احتمال قوی به این دسته از اشراف بنده دار و فئودال تعلق داشته اند.

7

·        اکثریت طبقه حاکمه فئودالی اما بر امتیازات مادی و معنوی خویش می چسبند و تا آخرین نفس از دارائی و امتیازت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و غیره خود دفاع می کنند.

8
·        اقلیتی از اشراف فئودال اما به سپاه فردا می پیوندند.
·        یعنی به هماندیشی، همراهی، همدستی و همرزمی با بورژوازی انقلابی و آغازین می پردازند و همراه با بورژوازی و توده های دهقانی و پیشه وران، روشنفکران و غیره جامعه نوین بورژوائی را بر ویرانه های جامعه بحران زده فئودالی بنا می کنند.

·        مریم فیروز به این اقلیت طبقه حاکمه در پله دیگری از توسعه اجتماعی یعنی در پله گذار از جامعه طبقاتی به جامعه سوسیالیستی تعلق داشته اند و از دار و ندار مادی و معنوی خود در راه رهائی نهائی بشریت پهلوانانه گذشته اند.
·        یاد خروشان شان به یاد باد!
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر