۱۳۹۱ مهر ۱۳, پنجشنبه

پای منبر بزرگان (46)

آب در خوابگه مورچگان (4)
 لیبرال ها و ماجرای گاندی
سودابه مهاجر
(سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۸٨)
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
تحلیلی از  یدالله سلطان پور

 تز دوم حضرات «لیبرال وطنی»
در انقلاب خشونت هست، چون بر مبنای احترام و گفتگو استوار نیست.

·        این تز حضرات به اصطلاح «لیبرال»، دروغ بی شرمانه ای بیش نیست.

1
·        در انقلاب اولا حتما نباید خشونت باشد.

الف

 سالوادور آلنده
(۲۶ ژوئیه ۱۹۰۸ - ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳)  
سیاست‌مدار مارکسیست و از بنیان‌گذاران حزب سوسیالیست شیلی
از نوامبر ۱۹۷۰ تا سرنگونی و مرگ‌ اش در پی کودتای ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ میلادی، رئیس‌جمهور شیلی
آلنده بیش از چهل سال در صحنهٔ سیاسی شیلی و حزب سوسیالیست شیلی حضور داشت.
از او به عنوان اولین رئیس جمهور مارکسیست که با رأی و دموکراسی به قدرت رسید نام می‌برند.
او پیش از رسیدن به ریاست جمهوری در انتخابات ۱۹۷۰ در مقام‌های سناتور، نماینده و وزیر کابینه فعالیت می‌کرد.
وی پزشک بود و مدتی به عنوان وزیر بهداشت خدمت نمود.
پس از رسیدن به ریاست جمهوری او برنامهٔ سوسیالیستی ئی به نام راهی به سوی سوسیالیسم را پیاده کرد و بسیاری از صنایع را ملّی اعلام کرد.
بنابر اسناد و منابع تاریخی و همچنین فیلم‌ های مستند، وی هنگام به توپ بسته شدن کاخ ریاست جمهوری در جریان کودتای ۱۱ سپتامبر جان باخت.
ویکی پیدیا

·        کی در انقلاب سالوادور آلنده در شیلی خشونت وجود داشت؟

ب
·        سالوادور آلنده طی انتخابات قانونی بطور دموکراتیک روی کار آمده بود و اصلا خشونتی وجود نداشت.

ب
·        سالوادور آلنده ـ مسیح بشردوست مظلوم قرن بیستم ـ حتی توصیه های خردمندانه و برادرانه برادران کوبائی را در زمینه تدارک مقاومت در برابر توطئه های احتمالی برای سرکوب انقلاب رد کرده بود.  

ت
·        بی اعتنائی به هر دلیل به رهنمودهای صرفنظرناپذیر لنینیسم خطای مهیبی است.
·        و چه بسا حتی، خطائی نابخشودنی است.
·        چون ضد انقلاب پیروزمند هرگز حتی به نطفه های بالقوه مقاومت و پیشرفت کمترین رحمی و اعتنائی نکرده، نمی کند و نخواهد کرد.

پ
·        انقلاب دموکراتیک شیلی و سیر و سرنوشت آن هنوز تحلیل نشده است، اگرچه تحلیل آن ضرورت نظری و عملی مبرم دارد.
·        اتفاقا در همین روزها که لنینیسم از هر سو و به هر بهانه، زیر آتشبار انتقاد شبه مارکسیستی، رفرمیستی و رویزیونیستی قرار می گیرد، تحلیل انقلاب مغلوب شیلی ضرورت و فعلیت دو چندان دارد.

ث
·        حمله به لنینیسم از سوی «لیبرالیسم» چپ نما و عوامفریب وطنی بی دلیل نیست.
·        لنینیسم چشم اسفندیار جنبش رهائی بخش اجتماعی و ملی است.
·        با حذف لنینیسم، توده ها از بخش اعظم زرادخانه نظری صرفنظرناپذیر خود محروم خواهند گشت و از هر نظر ضربه پذیر خواهند شد.  

2
·        ثانیا علت خشونت نه در میل و هوس و خواست این و آن، نه در بی احترامی نو به کهنه، نه در عامل سوبژکتیف، بلکه در خصلت تضادی است که باید حل شود.

الف
·        علت قهر و زور و خشونت در آنتاگونیسم تضاد های طبقاتی است.

ب
·        در آشتی ناپذیری تضاد بورژوازی با اربابان و روحانیت فئودالی بوده است.

ت
·        در آشتی ناپذیری منافع طبقاتی  اساسی توده های مولد و زحمتکش با منافع اقلیت انگل سرمایه دار بوده است.

پ
·        علت قهر و خشونت، علتی عینی و اوبژکتیف است.
·        یعنی علتی مستقل از خواست و میل و هوس این و آن است.

ث
·        طبقات ممتاز نمی توانند بر امتیازات جد اندر جدی خویش چشم پوشی کنند و مثل توده های «بی همه چیز» از دسترنج خود زندگی کنند و نه از استثمار توده ها.

ج
·        به همین دلیل است که چه بسا با حمایت نظامی، سیاسی، تسلیحاتی، تبلیغاتی و ایدئولوژیکی امپریالیسم به مقاومت مسلحانه و خشونت آمیز دست می زنند.

ح
·        این طبقات ممتاز اند که جلوی سیر تاریخ ایستاده اند، بر منطق عینی تاریخ تمکین نمی کنند و به زورگوئی مبادرت می ورزند و نه توده های مولد و زحمتکش.
·        حضرات لیبرال با وارونه سازی حقایق اجتماعی به خودفریبی و چه بسا حتی به عوامفریبی مبادرت می ورزند.
·        خودفریبی و عوامفریبی همیشه و همه جا پیوند دیالک تیکی با هم دارند.
       
خودفریبی و عوامفریبی  دو روی سکه ارتجاعی واحدی اند.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر