۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه

پای منبر بزرگان (58)

آب در خوابگه مورچگان (16)
 لیبرال ها و ماجرای گاندی
سودابه مهاجر
(سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۸٨)
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
تحلیلی از  یدالله سلطان پور

 حکم هشتم سودابه مهاجر
یعنی خشونت عریان و فیزیکی در انقلابات و طغیان های توده ای، انعکاس خشونت همه جانبه و پنهانی است که در یک ساختار ستم گرانه اقتصادی و اجتماعی بر شمار بزرگی از انسان ها می رود و هستی و شأن انسانی و آزادی آن ها را هر روزه مورد تجاوز قرار می دهد.      

·        این حکم سودابه به چه معنی است؟

1
·        بزعم سودابه، قهر انقلابی انعکاس ستم وارده بر توده های مولد و زحمتکش است.
·        بنابرین، برای تحول هر جامعه مبتنی بر استثمار و ستم، قهر انقلابی امری ضروری، طبیعی و اجتناب ناپذیر خواهد بود.

·        حالا به حکم ششم سودابه نظری می افکنیم:

الف
حکم ششم سودابه مهاجر
انقلاب اما لزوما خشونت آمیز نیست.

·        سودابه در حکم ششم، حکم هشتم خود را  پیشاپیش رد می کنند.
·        چون اگر قهر انقلابی نتیجه ستم و فشار وارده بر توده های مولد و زحمتکش باشد، آنگاه دیگر نمی توان گفت که « انقلاب اما لزوما خشونت آمیز نیست.»
·        برای اینکه هر کارخانه و کارگاه و کشتزاری در جوامع طبقاتی ـ به قول برتولت برشت ـ کشتارگاهی است.
·        یعنی در خصلت مبتنی بر فشار و ستم و سرکوب جامعه طبقاتی تردیدی نیست.

ب
حکم ششم سودابه مهاجر
انقلاب زمانی به خشونت روی می آورد که با سرکوب خشونت بار ارتجاع مواجه می شود.   

·        سودابه در این حکم نیز پیشاپیش حکم هشتم خود را رد می کنند.
·        چون ایشان در این حکم، ضرورت قهر انقلابی را حاشا می کنند و آن را به واکنش طبقه  ارتجاعی حاکم موکول می کنند.
·        بدین طریق، ضروری، طبیعی و اجتناب ناپذیر بودن قهر انقلابی نفی می شود و یا در بهترین صورت، نسبیتی وارد ان می شود.

2
·        این از سوئی نشاندهنده آن است که سودابه مثل خیلی های دیگر قادر به تفکر سیستماتیک نیستند.
·        چون در آن صورت تناقضاتی از این قبیل بروز نمی کرد.

3
·        این اما از سوی دیگر  حاوی هسته معقولی است.
·        انگلس در پاسخ به پرسشی می گوید که بورژوازی انقلاب را به طبقه کارگر تحمیل می کند.
·        یعنی بورژوازی فشار و ستم را به حدی تشدید می کند که طبقه کارگر کارد به استخوانش می رسد و دست به انقلاب می زند.
·        سودابه هم در حکم هشتم نه خود انقلاب را، بلکه فرم قهرآمیز آن را نتیجه ستم وارده بر توده های مولد و زحمتکش می دانند.

4
·        این حقیقت امر ساده، منطقی و روشنی است که حتی سعدی بدان واقف بوده و هیئت حاکمه را از ستم بر توده های مولد و زحمتکش نهی می نموده است.

سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 12)
رعیت نشاید به بیداد کشت
که مر سلطنت را، پناهند و پشت

مراعات دهقان کن، از بهر خویش
که مزدور خوشدل کند کار، بیش.

 5
·        امروزه در کشورهای متروپول، نهادهای دولتی و غیره همین رهنمودهای سعدی را با دقتی خارق العاده رعایت می کنند تا توده های مولد و زحمتکش کارد به استخوان شان نرسد و به انقلاب مبادرت نورزند.

6
·        به همین دلیل است که طبقه حاکمه در این کشورها حوایج حداقل توده های مولد و زحمتکش را چه بسا از جیب خود توده های مولد و زحمتکش تأمین می کند تا فشار اقتصادی وارده را کاهش دهد و جلوی انقلاب اجتماعی را حتی الامکان بگیرد.

7
·        آنچه سودابه در این حکم بر زبان می رانند، نصف حقیقت است:
·        ایشان فرم قهرآمیز انقلاب را نتیجه فشار و ستم وارده در جامعه بر توده های مولد و زحمتکش می دانند، نه خود انقلاب را، نه محتوا و فرم انقلاب را.

8
·        «لیبرال» های وطنی برای عوامفریبی، از سوئی محتوای انقلاب را سرپوش می نهند و فرم آن را مطلق می کنند.
·        بعد فرم بی محتوا را به تحول مسالمت آمیز و قهرآمیز تقسیم بندی می کنند:
·        فرم بی محتوای قهرآمیز را انقلاب می نامند و فرم بی محتوای مسالمت آمیز را رفرم نام می دهند و زیر پرچم سبز آن سینه می زنند.

9
·        حق روی هم رفته با سودابه مهاجر است.
·        ساختار اجتماعی ـ اقتصادی، یعنی مناسبات تولیدی و یا زیربنای هر جامعه، تعیین کننده چند و چون روابط اجتماعی انسان های آن جامعه است و در تلاش برای تحول انقلابی جامعه، دیالک تیک زیربنا و روبنا، دیالک تیک تضادهای آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) در زیربنا و مبارزات قهرآمیز در روبنا وارد عمل می شود:
·        به قول سودابه، مبارزات قهرآمیز توده های مولد و زحمتکش در روبنای جامعه،  انعکاس تضادهای طبقاتی آشی ناپذیر آنها با بورژوازی در زیربنای جامعه اند.

10
·        به عبارت دیگر، آشتی ناپذیری منافع طبقاتی پرولتاریا با منافع طبقاتی بورژوازی در مناسبات تولیدی (ساختار و زیربنا) در روبنای ایدئولوژیکی جامعه منعکس می شود و انقلاب قهرآمیز را الزامی می سازند.

11
·        ضمنا ـ همانطور که سودابه در حکم ششم اشاره می کنند ـ دیالک تیک کنش و واکنش بکار می افتد.
·        سرکوب قهرآمیز توده های مولد و زحمتکش به تسلیح آنها منجر می شود و به تسخیر قهرآمیز ارگان های قدرت حاکم و بعد به تسخیر اهرم های اقتصادی جامعه توسط شوراهای کارگری ـ دهقانی مسلح می انجامد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر