۱۳۹۱ آبان ۷, یکشنبه

هماندیشی با استاد دانشکاهی (2)

 استاد
البته توضیحات شما برایم بعنوان یک کارشناس سیاسی بسیار جای تامل داشت.

·        استاد قبل از ورود به چالش برابرحقوق فکری، درجه سواد و مقام اجتماعی خود را مثل پتکی هراس افکن بر روی میز هماندیشی می کوبند:
·        «برایم بعنوان یک کارشناس سیاسی»

·        این معرفی خویش به چه معنی است و با چه نیتی صورت می گیرد؟

الف
·        این اولا بدان معنی است که طرف بحث بداند که با چه کسی سر و کار دارد.
·        او باید پیشاپیش بداند که نه با عمله ای، بلکه با کارشناس سیاسی خبره ای سر و کار دارد.

·        اکنون این پرسش بر لب می روید که دانستن کیستائی سوبژکت هماندیشی به چه درد می خورد؟

ب
·        دلیلش این است که در جوامع بشری از دیرباز ـ شاید به دلیل بدآموزی و تربیت فئودالی ـ بورژوائی ـ به صاحب نظر بیشتر ارج و ارزش قائل می شوند تا به خود نظر.
·        درست به همین دلیل است که کارشناسی سیاسی بودن به رخ رنگپریده هماندیش کشیده می شود.

ت
·        این نوعی خلع سلاح فکری و معنوی هماندیش است.
·        این به معنی تخریب پیشاپیش برابرحقوقی دو طرف هماندیشی است.
·        این مقدمه ای برای پامنبری سازی از هماندیش است.

·   درست به همین دلیل است که کارشناس سیاسی بلافاصله از پله های تق و لق منبر بالا می رود و موعظه آغاز می شود.

پ

·        تقدم قائل شدن به صاحب نظر نسبت به نظر اما به چه معنی است؟

·        هماندیشی همواره در داربست دیالک تیک نظر ـ صاحب نظر صورت می گیرد.

·        دیالک تیک نظر ـ صاحب نظر اما بسط و تعمیم کدامین دیالک تیک دیرآشنا ست؟

·        بدون گذار از خطه خاص به عالم عام نمی توان به آسانی به کشف حقیقت پنهان از نظر نایل امد.
·        به همین دلیل است که باید به دیالک تیکی پی ببریم که از بسط و تعمیم آن، دیالک تیک نظر ـ صاحب نظر تشکیل می شود.

·        دیالک تیک نظر ـ صاحب نظر از بسط و تعمیم  دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت تشکیل می یابد:
·        چون عملا اوبژکت بحث هیئت نظر به خود می گیرد و سوبژکت بحث هیئت صاحب نظر.
·         
·        بنابرین، ما در اینجا با دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت سروکار داریم.

·        اکنون باید ـ بر طبق معمول ـ به این پرسش پاسخ دهیم که در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن کدام است؟
·        از آن اوبژکت بحث (نظر) است و یا از آن سوبژکت  بحث (صاحب نظر)؟

ث
·        کار آسانی نیست.
·        چون دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت هم در عرصه جامعه مطرح می شود و هم در عرصه تئوری شناخت.

1
·        در عرصه جامعه نقش تعیین کننده از آن  سوبژکت جامعه و تاریخ است:
·        بدون توده های مولد و زحمتکش، تحول اجتماعی محال است.

·        بدون توده های مولد و زحمتکش (سوبژکت تحول جامعه و یا تاریخ)، جامعه (اوبژکت تحول) تحول نمی یابد.
·        بنابرین در عرصه جامعه، نقش تعیین کننده در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت، از آن سوبژکت است، از ان توده های مولد و زحمتکش است که جامعه را و یا تاریخ را بر شانه های ستبر خویش حمل می کنند.

2
·        اما در هماندیشی به قصد کشف حقیقت، یعنی در عرصه تئوری شناخت، نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت، از آن اوبژکت (موضوع شناخت) است و سوبژکت شناخت، کارشناس سیاسی بودن و یا نبودن او، نقش تعیین کننده و حقیقت یاب به عهده ندارد و نمی تواند هم داشته باشد.

·        چرا؟

3
·        برای اینکه حقیقت ـ همیشه و همه جا ـ عینی است.
·        یعنی در ورای سوبژکت بحث قرار دارد.
·        در ورای صاحب نظر قرار دارد.

·        چه بسا عمله ای بیسواد بهتر از پروفسوری نامدار به کشف حقیقت عینی نایل می آید و برای به کرسی نشاندن  حقیقت عینی (حقیقت تاریخی) از جان عزیز خویش مایه می گذارد.

·        چرا نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه تئوری شناخت، از آن اوبژکت شناخت (موضوع شناخت) است؟

4
·        برای اینکه محتوای حقیقت عینی در  اوبژکت شناخت است و نه در کله سوبژکت شناخت.
·        به زبان ساده، خریت خر در خود خر است و نه در کله خرشناس خبره.

استاد
البته توضیحات شما برایم بعنوان یک کارشناس سیاسی بسیار جای تامل داشت.

·        بنابرین، معرفی پیشاپیش خود از سوی استاد، هم از جهان بینی ایشان پرده برمی دارد و هم شطی از سوء ظن در مزرع خاطر شنونده و هماندیش می ریزد.

الف
·        مهم ـ قبل از همه ـ خود نظر است که به انعکاس اوبژکت شناخت می پردازد و نه پست و مقام و درجه سواد صاحب نظر.
·        شنونده و هماندیش خردمند نیز همیشه باید بی اعتنا به صاحب نظر به نظر مطروحه از سوی او توجه داشته باشد.

·        اما چگونه می توان از معرفی ساده خویش به جهان بینی کسی پی برد؟

ب
·        دلیلش این است که معرفی پیشاپیش خود از باور به تقدم سوبژکت شناخت (صاحب نظر) بر اوبژکت شناخت حکایت دارد.
·        و گرنه معرفی پیشاپیش خویش صورت پیدا نمی کرد.

·        باور به تقدم سوبژکت شناخت بر اوبژکت شناخت حاکی از کدام طرز تفکر است؟

ت
·        تقدم قائل شدن بر سوبژکت شناخت در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت به معنی وارونه کردن دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت است، به معنی سوبژکتیویسم است که یکی از فرم های طرز تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) است.

·        اما همانطور که اشاره شد، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در دو عرصه وجود دارد:
·        در عرصه جامعه و یا تاریخ
·        در عرصه تئوری شناخت

·        پس ما باید با دو نوع سوبژکتیویسم سروکار پیدا کنیم:
·        ما هم در عرصه جامعه با طرز تفکر سوبژکتیویستی سروکار داریم و هم در عرصه تئوری شناخت:

 1

·        اولی را سوبژکتیویسم می نامند که از به خدمت گرفتن اسلوب متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) حکایت می کند و اسلوب غلط و بدردنخوری است.

2

·        دومی را سوبژکتیویسم معرفتی ـ نظری و یا سوبژکتیویسم معرفتی می نامند که از طرز تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) حکایت دارد و بنی بشر را به دوزخ گمراهی رهنمون می شود.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر