۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه

هماندیشی با حمیده رضوانی (5)

حمیده
   اشعار درحالت های متفاوت سروده می شوند و اگر شاعر منظور مد نظر شما را در شعر داشته باشد،
 این نکته باید در همه اشعارش مشهود باشد.

·        حق بی شک و تردید با حمیده است.

مثال

·        باورمندی حافظ ـ به عنوان مثال ـ به جزم «مشیت الهی» باید در اکثر اشعار دیگر او نیز کشف و نشان داده شود.
·        و گرنه مشاهده این نکته در بیتی از اشعار شاعری، دلیل کافی بر باورمندی او به جزم «مشیت الهی» نخواهد بود.

·        هدف ما اما ـ قبل از همه ـ نه اثبات    باورمندی حافظ به چیزی، بلکه تحلیل اوبژکتیف ـ دیالک تیکی شعر او بوده است.
·        حمیده و هر خواننده اندیشنده دیگری بهتر است که ضمن نمایندگی این اندیشه درست، کاستی ها و ضعف های بینشی و تحلیل ما را در همین موارد مشخص نشان دهند.
·        مثلا نشان دهند که از بیت تحلیل شده، می توان تفسیر دیگری و مستدل تری ارائه داد.
·        کاری که حمیده تا حدودی بخوبی انجام داده اند.

 حمیده
ولی در مورد «گفت و گوی حافظ با باد »  می توان این منظور را هم داشت که 
باد به همه جاسرکشی می کند وخبر را می تواند به همه برساند.

·        برداشت حمیده از مفهوم «باد» نه تنها درست، بلکه ستایش انگیز است.
·        این حقیقت امر اصلا به ذهن ما نرسیده بود.

·        حسن هماندیشی همین است.
·        ببرکت هماندیشی، تفسیر شعر ـ به عنوان مثال ـ همه جانبه تر و ژرفتر می گردد.
·        باد بدینطریق، فونکسیون پستچی، مژده رسان، خبرچین، رسانه  و غیره به عهده می گیرد.
·        خیلی زیبا ست، این تصور حمیده.

حمیده
در ضمن حل مشکلات زمینی در آسمان یا الطاف خداوندی را هر کس از زاویه دید دیگری می بیند.
مثلا الان می گویند امواج مثبت در اطراف هر کس وجود دارد که اگر آنها را تقویت کند، موفق خواهد بود و آرزوهایش با امواج مثبت ساطع کردن بر آورده می شود.
پس آن دانشمندان هم از نظر شما افیون توده ها هستند یا باعث می شوند تا بقیه از تلاش دست بردارند.
پس اشاعه شعور ایدئولوژیکی زهر آگین ـ به قول شما ـ نمی تواند در بین باشد.

·        ما برای تأمل روی نظر حمیده، این فراز از گفتار ایشان را تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:

حمیده
در ضمن حل مشکلات زمینی در آسمان یا الطاف خداوندی را 
هر کس از زاویه دید دیگری می بیند.

·        بیشک چنین است.
·        هر کس از پرسپکتیو خاص خویش، یعنی بسته به خاستگاه طبقاتی خویش، پایگاه طبقاتی خویش، میزان دانش خویش و غیره راجع به مقوله «الطاف خداوندی» نظر دیگری خواهد داشت.
·        ما هم به نوبه خود به ابراز نظر خویش مبادرت ورزیده ایم.
·        همین و بس.
·        هماندیشی برای تبادل نظر است.

·        اما هرگز نباید به پلورالیسم (تعدد) حقیقت باور داشت.
·        حقیقت همیشه عینی است.
·        یعنی حقیقت، وجود فی نفسه دارد.
·        یعنی حقیقت در ورای میل و هوس و خواست این و آن وجود «درخود» دارد.
·        این بدان معنی است که بشریت همیشه با حقیقت واحدی در هر مورد واحدی سر و کار دارد  و نه با انبوهی از حقایق.

مثال

·        آب تحت فشار جو در 100 درجه سانتیگراد می جوشد.

·        صحت این حکم را می توان به تجربه اثبات کرد.
·        آنگاه دیگر نمی توان گفت که درجه جوشش آب را «هر کس از زاویه دید دیگری می بیند: مثلا الان دانشمندان می گویند» که آب تحت فشار جو در 200 درجه سانتیگراد می جوشد.

·        در این صورت، هر کس که به جای گچ و سیمان، ذره ای مغز اندیشنده در کله دارد، خواهد گفت که دانشمندان کذائی، کلاش و عوامفریب اند و نه دانشمند.
·        برای اینکه ما صدها بار درجه جوشش آب را اندازه گرفته ایم و دیده ایم که صد درجه سانتیگراد و نه دویست درجه سانتیگراد می جوشد.

·        محک مطمئن حقیقت احکام، پراتیک (مثلا تجربه، عمل، آزمون و آزمایش و غیره) است.

حمیده
مثلا الان می گویند امواج مثبت در اطراف هر کس وجود دارد که اگر آنها را تقویت کند، 
موفق خواهد بود و آرزوهایش با امواج مثبت ساطع کردن بر آورده می شود.

·        این یاوه را ما برای اولین بار می شنویم.
·        البته آخرالزمان است و قحط یاوه از هر نوع «علمی» و خرافی اش نیست.
·        فرض کنیم که حق با دانشمندان مورد نظر شما ست و هرکس و ناکس از امواج مثبت احاطه شده است.
·        فقط کافی است نیچه ای، هایدگری، هیتلری امواج مثبت اطراف خود را تقویت کند و به آرزوهای خود برسد.
·        بدین طریق، بشریت به چرخش چشمی به نژاد بور قسی القلب بی رحمی بدل شود و مسئله حل شود.
·        چه بهتر از این؟
·        دیگر نه کوره های آدمسوزی لازم خواهد بود و نه جنگ های بزرگ جهانی با صدها میلیون کشته و مجروح و علیل و ذلیل.
·        تقویت موجی همان و نیل به اوجی همان.

حمیده
پس آن دانشمندان هم از نظر شما افیون توده ها هستند یا باعث می شوند 
تا بقیه از تلاش دست بردارند.

·        خود «دانشمندان» کذائی افیون توده ها نیستند، خرافه های «علمی» آنها نقش افیون را بازی می کنند.
·        خود آنها در بهترین حالت یا ابله اند و یا عوامفریب.
·        امتحانش مجانی است:
·        از حضرات می توان شیوه و فوت و فن تقویت امواج سحرآمیز را هم پرسید و به قول همان حافظ «به محک تجربه زد، تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد!»

حمیده
پس اشاعه شعور ایدئولوژیکی زهر آگین ـ به قول شما ـ نمی تواند در بین باشد.

·        بهترین راه برای تمیز خرافه از علم، به عبارت دیگر، برای تمیز شهد از زهر، محک تجربه است.
·        خوردن شهد و زهر و مطالعه شخصی نتیجه آن.
·        مثلا خواندن شعر حافظ و مطالعه تأثیر آن است.
·        و یا اشاعه یاوه های بسیار بسیار «علمی» و مطالعه تأثیر آنها در اعضای خانواده خویش است.
·        پراتیک (تجربه، آزمون، آزمایش و عمل و غیره) قاضی القضات رشوه ستیز برای تعیین صحت و سقم نظرها ست.

حمیده
به نظر من منظور حافظ این نبوده که کسی دست از تلاش بردارد 
بلکه مرهم اندکی بر زخم کسی زدن بوده است.

الف
·        شاعر چه بسا خود از محتوای معنوی شعر خویش بی خبر است.
·        شعر همانطور که گفته شد، در دیالک تیک خودپوئی ـ آگاهی سروده می شود.
·        شعر تحت تأثیر توفانی عاطفی ـ احساسی، از اعماق ضمیر شاعر برمی خیزد.
·        حافظ شاید اصلا منظوری نداشته است.
·        او فقط شعری سروده است.
·        همین و بس.
ب
منظور حافظ این نبوده که کسی دست از تلاش بردارد.

·        حق شاید با حمیده است.
·        ولی داشتن و نداشتن منظور از سوی شاعر در تحلیل شعر تعیین کننده نیست.
·        تحلیل اوبژکتیف شعر یعنی تحلیلی در بی اعتنائی به منظور خود و منظور شاعر.

ت
منظور حافظ این نبوده که کسی دست از تلاش بردارد.

·        مسئله اصلی نه منظور حافظ، بلکه تأثیر ایدئولوژیکی ئی است که شعر او بر خواننده به جا می گذارد.

·        شعر حافظ به تریاک سرشته است:
·        خوشایند و همزمان مخدر است.
·        شعر حافظ روحیه انفعال، تحمل و تسلیم و بی خیالی و خوشباشی اشاعه می دهد.
·        امتحانش خرجی ندارد.

حمیده
به نظر من منظور حافظ این نبوده که کسی دست از تلاش بردارد،
 بلکه مرهم اندکی بر زخم کسی زدن بوده است.

·        این به نحوی از انحا نظر ما هم بوده است:
·        مرهم نهادن بر زخم.

·        ما هم گفتیم که شعر حافظ دیالک تیکی از امید و افیون است.

·        هم امید کشکی و الکی می دهد، هم خرافه مهلک را همراه با امید کشکی به حلق خلق می ریزد و هم بسان افیون، تخدیر می کند، غرق خوشی و لذت می سازد و آرامش می بخشد.

حمیده
  این نظر من است و جنبه پافشاری بر ـ به قول شما ـ  بر اعتقادات گذشته ندارد.
قضیه برای من هنوز توجیه نشده است.

·        مکانیسم و روند و روال هماندیشی هم همین است.
·        پافشردن بر صحت نظری که نمایندگی کرده ایم و دلیل طلبیدن بر هر ادعائی.
·        در غیر اینصورت هماندیشی تعمیق نمی شود.

·        هماندیشی نوعی کلنجار (کشتی) فکری است.

·        هدف از هماندیشی اما توجیه مسئله ای و یا اقناع کسی نیست.

·        هماندیشی شیوه متمدنانه ای برای برقراری رابطه میان انسان ها ست.

 رسیدن به نظری و یا وداع قطعی از نظری 
 نه در لحظه، بلکه در روند صورت می گیرد.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر