۱۳۹۱ مهر ۲۸, جمعه

هماندیشی با امیر مشرقی (6)

سؤال اول اینکه نیروهای مادی تولید در نروژ یا آلمان یا سوئیس چطور با مناسبات تولیدی تضادی پیدا نمی کنند یا اگر پیدا کنند، سرمایه چطور این مورد را حل می کند؟
با طولانی کردن دستگاه بروکراتیکش یا قوانین تامین اجتماعی یا مالیاتی کلاً چه تضمینی به توده می دهد که از آزادی سیاسی موجود برخلاف به قول شما سوسیالیسم اردوگاهی استفاده کرده و به خیابان نیایند؟
امیر مشرقی
تحلیلی از میم حجری

حکم اول امیر مشرقی
سؤال اول اینکه نیروهای مادی تولید در نروژ یا آلمان یا سوئیس چطور با مناسبات تولیدی تضادی پیدا نمی کنند یا اگر پیدا کنند، سرمایه چطور این مورد را حل می کند؟

·        آنچه امیر با هشیاری ستایش انگیزی مطرح می کنند، ارزش چشمگیری دارد:
·        اگر تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی تشدید گشته، «سرمایه چگونه این مورد را حل می کند؟»
·        سرمایه چگونه به خاموش کردن موقتی این تضاد ملتهب و سوزان نایل می آید و جان از مهلکه سقوط بدر می برد؟

·        امیر خوشبختانه نه سائلی منفعل و تنبل و تماشاچی، بلکه اندیشنده ای زحمتکش اند و هماندیشی را برای مخاطب تسهیل می کنند و حاصلخیز می سازند:

امیر
با طولانی کردن دستگاه بروکراتیکش یا قوانین تامین اجتماعی یا مالیاتی کلاً چه تضمینی به توده می دهد که از آزادی سیاسی موجود برخلاف به قول شما سوسیالیسم اردوگاهی استفاده کرده و به خیابان نیایند؟

·        برای هماندیشی با امیر بهتر است که مسئله را در چارچوب دیالک تیک تجربی ـ نظری مورد حلاجی قرار دهیم.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک تجربی ـ نظری (دیالک تیک امپیریکی ـ تئوریکی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        این کاری است که خود امیر تا حدودی انجام داده اند:

حلاجی نظری مسئله

·        حریفی می گفت که بورژوازی آموزه های مارکسیسم ـ لنینیسم را بهتر از هواداران اردوی کار، برای پیشبرد منافع طبقاتی خود، در مقیاس ملی و تمامارضی به خدمت گرفته است.
·        از تأملات امیر در قالب پرسش نیز می توان همین استنباط را کم و بیش کرد:
·        بورژوازی بیکار ننشسته است.
·        بورژوازی در پی حل پیگیر و خستگی ناپذیر مسئله حیاتی ـ مماتی خویش، مسئله بود و نبود خویش است.
·        بورژوازی تشدید تضاد اصلی جامعه را، یعنی تشدید تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی را، یعنی تشدید تضاد کار و سرمایه را به هزار و یک ترفند عملی و نظری و با سیاست هرچه باداباد، یعنی به هر قیمت هم که برای بشریت بی پناه و بیکس و یار تمام شود، تعدیل می کند.

·        اما چگونه؟
I

·        بورژوازی بالاجبار علم و فن را توسعه می دهد.
·        وسایل تولید توسعه شتابان کسب می کنند.
·        کارخانه و کنسرنی در عرصه ای از تولید و خدمات و غیره یافت نمی شود که راسیونالیزه نشده باشد.
·        علم و فن اما از اجزای مهم نیروهای مولده اند.
·        بنابرین، توسعه علم و فن ـ خواه و ناخواه ـ کفه ترازو را به نفع نیروهای مولده سنگین تر می کند و به تشدید تضاد میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی منجر می شود.

·        پیامدهای همین توسعه شتابان بخشی از نیروهای مولده اما  در کوتاهمدت مائده ای زمینی برای بورژوازی اند:

1
·        بورژوازی اولا بدین طریق می تواند نیروی مولد زنده را، یعنی توده های مولد و زحمتکش را تا حدودی با وسایل فنی (تکنیک) جایگزین سازد.

2
·        کارگران دسته دسته اخراج می شوند و تعداد پرولتاریا بلحاظ کمی در عرصه های مختلف تولید و خدمات کاهش می یابد.
·        بورژوازی بدین طریق از سنگین تر شدن کفه ترازوی نیروهای مولده نسبت به کفه ترازوی مناسبات تولیدی جلوگیری می کند.

3
·        بورژوازی اما در عین حال، با تقلیل ارزش و اهمیت کیفی طبقه کارگر، فشار اقتصادی وارده از سوی این طبقه را کاهش می دهد.
·        طبقه کارگر نتیجتا بخش مهمی از نفوذ اقتصادی و نتیجتا سیاسی خود را برای به زانو درآوردن سرمایه از دست می دهد.

4
·        بورژوازی بدین طریق، سوبژکت تاریخساز را، یعنی طبقه کارگر را که گورکن مناسبات تولیدی سرمایه داری و بانی سوسیالیسم است، بشدت تضعیف می کند و انقلاب اجتماعی را به تعویق می اندازد.
·        از این رو ست که امروزه از سرمایه داری به تعویق افتاده (verspäteter Kapitalismus) سخن می رود.

5
·        بورژوازی از سوی دیگر، توده های مولد و زحمتکش بیکار را به گداخانه ها روانه می سازد، گداخانه هائی که خود طبقه کارگر از جیب خود برپا داشته و بورژوازی آن را رذیلانه جزو دستاوردهای دولت اجتماعگرا جا زده است.

6
·        طبقه کارگر بدین طریق، نه تنها با کار خود، یعنی با سرچشمه  خودشناسی و خودآگاهی خود، یعنی با منبع آشنائی با ماهیت انسانی خود بیگانه می شود، بلکه تا درجه گدا تنزل می یابد و خواه و ناخواه، دیر یا زود، خوی و خصال گدا به خود می گیرد.

7
·        گدا اما قشری انگل و طفیلی است.
·        قشری لومپن و ارتجاعی است و هرگز نمی تواند گورکن نظام سرمایه داری و بانی سوسیالیسم باشد.
·        لومپن هرگز نمی تواند پرچم پیکار رهائی بخش بر دوش کشد و در گذر از جنازه خویش جهان نوینی را پی افکند.
·        کارگر لومپنیزه گشته بتدریج از همه خصایل و فضایل انقلابی ـ انسانی تهی می شود.

8
·        بورژوازی برای تخدیر طبقه کارگر باکار و بیکار نیز تمام ساز و برگ لازم را فراهم آورده و تکمیل کرده و می کند:

الف
·        بورژوازی برای تخریب خانه خرد سوبژکت تاریخی و همزمان برای تخدیر طبقه کارگر، همه مذاهب و فرقه های رنگارنگ مذهبی و عرفانی را احیا، رنگ آمیزی، توسعه و رواج می دهد.
·        خرافه ای از عهد عتیق وجود ندارد که بورژوازی واپسین بیرون نکشیده باشد، تر و تمیز نکرده باشد و در زر ورق مدرن مد روزی عرضه نکرده باشد.
·        میلیون ها دختر و پسر زیباروی نجیب و معصوم در اقصا نقاط جهان به تبلیغ مذاهب و فرقه های رنگارنگ مشغولند:
·        در بدر می روند و آواز الهی کذائی می فروشند.

ب


·        بورژوازی علاوه بر افیون دین، مذهب توده ای مهیب تری را با صرف میلیاردها دلار توسعه داده و ترویج کرده است:
·        افیونی به نام فوتبال را.

·        فوتبال نه ورزش به معنی واقعی کلمه، بلکه افیونی است.
·        توده های باکار و بیکار به جای عضویت در حزب و سازمان رهائی بخش طبقاتی خویش، عضو کلوپ های فوتبال اند.
·        به جای بحث و بررسی مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، به بررسی پر تب و تاب برد و باخت تیم های فوتبال شهری، منطقه ای، کشوری، قاره ای و جهانی می پردازند.

·        کلی احساس دانائی می کنند.
·        اسامی فوتبالیست های سرشناس و میزان درآمد آنها را دقیقا نشخوار می کنند و از بیوگرافی مربیان و بازی کن ها با خبرند.
·        مثلا می دانند که کی با زن کی و کی و کجا خوابیده و واکنش طرف چی بوده است.

·        تخریب شعور توده ای کسب و کار بزرگ و سودآور بورژوازی واپسین و معاصر گشته است.

ت
·        علاوه بر مذهب و فوتبال، بورژوازی صنایع سکس را رواجی غول آسا بخشیده است.
·        اگر آمار منتشره درست باشد، در آلمان فدرال یکی از کلوپ های سکس فعال در فرم های واقعی و مجازی، سی میلیون نفر عضو دارد.
·        میلیون ها دختر و پسر زیبا رو در صنایع مخرب سکس مشغول «کار» اند.

·        هر کس در هر نقطه جهان می تواند بدون صرف صناری 24 ساعت تمام فیلم های سکسی از هر نوع، در هر فرم، در هر سن، با هر موجود زنده تماشا کند.

·        حیف و میل اوقات فراغت و اوقات بیکاری توده ها یکی از آماج های استراتژیکی امپریالیسم است.

·        سکس نه تنها اعضای جامعه و جهان را بلحاظ جسمی ـ روانی ـ روحی تخریب می کند، بلکه بشدت و بطرزی رادیکال، لومپنیزه می کند و از توان و ظرفیت مبارزه بخاطر رهائی اجتماعی خالی می سازد.

پ
·        قصه سر دراز دارد.
·        بورژوازی در همه میدان های متعلق به جنبش رهائی بخش اجتماعی حضوری مداوم و مخرب دارد.
·        هر شعار و حرکت رهائی بخش را از محتوای انقلابی اش تهی می سازد و با زباله های دلبخواه پر می کند.

1
·        یکی از این عرصه ها حقوق زنان است.
·        بورژوازی برهنه گشتن زنان، خودفروشی و بی بند و باری را به عنوان رهائی زنان جا می زند.
·        امروزه نه تنها گروه های راستگرای فاشیستی و مونارشیستی مبلغ خستگی ناپذیر همین سیاست امپریالیسم اند، بلکه اکثر  احزاب و سازمان های چپ و چپ نما نیز به اشاعه پلی بوئیسم پر مشتری در لفافه دفاع از حقوق زنان کمر بسته اند.
·        خیلی از احزاب چپ نه ایدئولوژی مارکسیسم ـ لنینیسم، بلکه پلی بوئیسم دارند.

2
·        عرصه دیگر حقوق بشر است.
·        امپریالیسم در مقیاس تمام ارضی بشریت را خلع خرد و خودمختاری می کند و تحت ستم و استثمار ویرانگر نابود می سازد و همزمان خود را مدافع حقوق بشر جا می زند و به عوامفریبی می پردازد.
·        حتی بمراتب بدتر، کشورهای مزاحم را به بهانه عدم رعایت حقوق زنان و حقوق بشر مورد حملات هسته ای قرار می دهد و شقه شقه می کند.

ث
·        خلاصه اینکه بورژوازی، توده های مولد و زحمتکش را که در قلب نیروهای مولده ایستاده اند خلع سلاح مادی و فکری و ایدئولوژیکی می کند و تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی را حداقل برای چند دهه تعدیل می کند.

·        حلاجی تجربی را به بخش بعد موکول می کنیم تا هماندیشان هم فرصت خوداندیشی داشته باشند و هم امکان انتشار نظر.
ادامه دارد

۱ نظر:

  1. " امیر خوشبختانه نه سائلی منفعل و تنبل و تماشاچی، بلکه اندیشنده ای زحمتکش اند و هماندیشی را برای مخاطب تسهیل می کنند و حاصلخیز می سازند" سلام و آفرین بر خوانندگان: -قضاوت -ضرورت و امکان -امکان رئال -امکان واقعی -سوبژکت اندیشان -ابژکت شناسان-ووو دردایره المعارف روشنگری بخصوص آنان که در قضاوت خود دیالکتیک امکان و... را در نظر دارند .تفاوت حکم-بخصوص صدور آنرا با تز و قضاوت را میدانند و به کا ر میبرند.واما بعد ...ای شما ای صف بیشماران...اشک من در نثار شمایان .عزیزان زحمت کش .کس یا کسانی در کشور عزیزشان ایران نشسته و میخواهند زندگی کنند .فقط میخواهند بیاموزند نه بر انداز هستند نه سرانداز میخواهند تفکر مفهومی را یاد بگیرند.از شما هم بسیار میآموزند .خدا پدرتان را بیامرزد.اما به یک یا صد دلیل نکیخوامند با شما گفتگو کنند .شاید میترسند به آنان انگ ...زده شود .پس لطفا آنان را در ک و به سوالاتشان پاسخ دهید و آنها را متهم به ..." سائلی منفعل و تنبل و تماشاچی، " نکنید .دیالکتیک قضاوت امکان شعور و...پایان.خدا عاقب همه را بخیر کند.

    پاسخحذف