۱۳۹۱ مهر ۲۵, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی شاملو (16)

 احمد شاملو (21 آذر 1304 ـ 2 خرداد 1379)
شاعر، نویسنده، پژوهشگر و مترجم
سرچشمه:
صفحه فیس بوک مجید اصلی زاده  
«آثار من خود اتوبیوگرافی کاملی است.
من به این حقیقت معتقدم که شعر برداشت هایی از زندگی نیست، بلکه یکسره خود زندگی است.»
به گمان من شعر و اندیشه ی احمد شاملو نه فقط اتوبیوگرافی کاملی از هستی تلخ او بلکه شرح جامعی از وقایع  اتفاقیه ی روزگار او نیز هست.
این مدعا را – چنانکه در متن کتاب باز گشوده ام - به واسطه ی سالها موانست با شاملو و ممارست در آثار او مطرح می کنم.
در واقع شعر شاملو به جز فراگیری ارزش های زیبایی شناختی هنری، حاصل درگیری های مستقیم او با مسایل روزمره ای است که به شیوه ای شگفت چارچوب روزمرگی و قالب حوادث مشخص سیاسی اجتماعی را در نوردیده و شکل حسب حال انسان همیشه را به خود گرفته است.
از وبلاگ دکتر محمد قراگوزلو
نقل از زهره

شاملو
«من به این حقیقت معتقدم که شعر برداشت هایی از زندگی نیست، بلکه یکسره خود زندگی است.»

·        این ادعای موسوم به «حقیقت» حضرت شاملو،  اما به چه معنی است؟

·        وقتی می گوییم که طرف حرف دهنش را حتی نمی فهمد، منظورمان همین است:
·        بدین طریق در قاموس اشرف الشعرای کشور گل و بلبل، «شعر برداشت هائی از زندگی نیست، بلکه خود زندگی است.»

1
·        این ادعا درست به همان معنی است که عکاسی بگوید:
·        «عکسی که من از چیزی می گیرم، انعکاسی از آن چیز نیست، بلکه خود آن چیز است!»

·        اکنون در مقابل این ادعا چه باید کرد، بویژه اگر عکاس صدها هوادار دکتر و مهندس و وکیل و وزیر داشته باشد؟

·        باید آن را پذیرفت و یا به ریشش خندید؟

2
·        کشور ما از دیرباز قلدرخانه بوده است:
·        اکثر شعرا از هر فرقه، لات و لومپن و قلدر بوده اند و هرچه دل شان خواسته به خورد خلایق داده اند، از سعدی و حافظ گرفته تا مولانا.
·        تا اینکه بالاخره نوبت به شاملو و نادرپور و آتشی و اخوان و غیره و کیف کشان دکتر و مهندس آنها رسیده است.

3
·        شعر ـ مثل هر اثر هنری دیگر ـ انعکاس معنوی واقعیت عینی است.

·        بسان عکسی که عکاس از درختی برمی دارد، شاعر نیز به شیوه خود، درخت را در آئینه ضمیر خویش منعکس می کند.
·        این ادعا که شعر نه تصویر شاعرانه از درخت، بلکه خود درخت است، در بهترین حالت ابلهانه است، اگر خودستایانه و عوامفریبانه نباشد.

5

·        دلیل بطلان این جور یاوه ها را بی ادبی به نام فریدریش انگلس 160 سال پیش داده است:
·        پراتیک زنده زندگی، قاضی القضات رشوه ستیز برای تعیین صحت و سقم احکام و ادعاها ست.

·        دلیل بطلان این ادعا این است که با درخت می توان آتشی بر پا ساخت و برای شاعر از خودراضی چای درست کرد تا بخورد، حالش جا بیاید و جفنگ نگوید، ولی با شعر ایشان راجع به درخت نمی توان آتش بر پا کرد و چای درست نمود.

·        پراتیک زنده زندگی یعنی همین:
·        چای درست کردن و به دست مبارک شاعر حواس پرت حواس پرتی پراکن دادن!

6
دکتر قراگوزلوی شاملو
«به گمان من شعر و اندیشه ی احمد شاملو نه فقط اتوبیوگرافی کاملی از هستی تلخ او بلکه شرح جامعی از وقایع  اتفاقیه ی روزگار او نیز هست.»

·        خوب این ادعای دکتر قراگوزلو به چه معنی است؟

·        ما به مقایسه مختصری میان فرمایش استاد و شاگرد دست می زنیم:

شاملو
«من به این حقیقت معتقدم که شعر برداشت هایی از زندگی نیست، بلکه یکسره خود زندگی است.»

دکتر قراگوزلو
« به گمان من شعر و اندیشه ی احمد شاملو شرح جامعی از وقایع  اتفاقیه ی روزگار او نیز هست.»

·        اکنون این سؤال ناقابل مطرح می شود:
·        «شرح جامعی از وقایع روزگار» آیا به معنی «برداشت های شاعر از زندگی» نیست؟
·         
·        و اگر برداشت هائی از زندگی است، چگونه می تواند با کلام استاد در تناقض منطقی قرار نگیرد؟

·        حقیقت همیشه عینی است و مثل هر چیز عینی دیگر که نمی تواند  در آن واحد دو چیز کاملا متضاد باشد:
·        یعنی شعر هم «شرح جامعی از وقایع روزگار» باشد، یعنی انعکاس شاعرانه واقعیت عینی باشد و هم در عین حال، «برداشت های شاعر از زندگی»، یعنی انعکاس شاعرانه واقعیت عینی نباشد.

·        اگر چنین است، پس چرا دکتر به انتقاد روشنگرانه از پرت و پلای استاد نمی پردازند؟

·        وقتی حریفی می گوید که دکتر قراگوزلو، عوامفریب موج سواری است، منظورش شاید همین باشد.

عوامفریب که حتما نباید کفتر از کلاه لگنی اش جادو کند.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر