۱۳۹۱ مهر ۱۳, پنجشنبه

کمونیست ها امروز (53)

طرحی از مجله ارجمند هفته
(حزب و جهان بینی آن)
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطانپور

بدبختی شیوه تولید سرمایه داری نه ارزش و نه ـ حتی ـ اضافه ارزش، بلکه تصاحب خصوصی اضافه ارزش و استقلال یابی آن بمثابه «خود هدف خود بودن» روند تولید و توزیع است.
 
V
تزهای روبرت کورتس و آنتی تزهای هانس هاینتس هولتس

ج
آنتی تز ششم هانس هاینتس هولتس

1
·        بحران کاپیتالیسم نشانه شکست سیستم بازار است.

2
·        اصل اقتصاد پولی، یعنی مبادله مواد بوسیله معادل عام، که مواد لازم برای رفع نیازمندی ها (ارزش های مصرفی) را به کالاهای خنثی در روند توزیع مبدل می سازد و ارزش انتزاعی و استقلال یافته ای به نام پول که نقش میانجی بازی می کند، بلحاظ تاریخی از توان تهی شده است.

3
·        بازار کالا باید بوسیله یک سازمان توزیع کالا، متناسب با نیازهای محسوس جایگزین شود.

4
·        اکنون می توان دید که آخر و عاقبت کار بنی بشر به کجا می کشد، وقتی که او انتقاد مارکس از اقتصاد سیاسی را نه بمثابه یک تئوری توسعه تاریخی جامعه بشری، از جامعه اولیه تا سرمایه داری (و بلحاظ دورنمای آتی تا فراتر از سرمایه داری)، بلکه بطور اکونومیستی ـ تنگ نظرانه بمثابه انتقاد از فرم ارزش و جدا و منفصل از آن، بطور سوسیولوژیکی (جامعه شناسی گرایانه) بمثابه تئوری مدرنیزاسیون قلمداد کند.

5


6
·        بازار کالا صحنه ای است که در آن، روند انباشت سرمایه، بنا بر فرمول اساسی «پول ـ کالا ـ پولپریم» تحقق می یابد:

الف
·        پول در تولید کالا سرمایه گذاری می شود که از طریق فروش کالاهای تولید شده، پول بیشتر، یعنی پول سرمایه گذاری شده به اضافه اضافه ارزش بدست می آید.

ب
·        اگر از این فرمول، عنصر میانی را، یعنی کالا را برداریم، آنگاه پول فونکسیون خود را از دست می دهد.

ت
·        چون این فونکسیون عبارت است از اینکه مواد ـ بی اعتنا به ارزش مصرفی شان ـ مورد مبادله قرار گیرند و بدین طریق به کالا تبدیل شوند:
·        کالای اول به ازای پول به فروش رسد و با پول حاصله، کالای دوم خریده شود (کالا ـ پول ـ کالا)

پ
·        بدون پول، کالائی، بدون کالا، بازاری، بدون بازار، انباشت سرمایه ای وجود ندارد.

7
·        آیا مسئله به این سادگی ها ست؟

·        نه!
·        متأسفانه، به این سادگی ها نیست.

الف
·        تقسیم منابع بنا بر «نیازمندی های محسوس» (روبرت کورتس) اصل ساده اقتصاد بقا ست.
·        این اصل در مورد سیستم ساده ای از نیازمندی ها می تواند صادق باشد:
·        در سیستمی نسبتا ساده، واضح و شفاف برای اعضای جامعه و ضمنا بلحاظ عملکرد جزء به جزء، برخوردار از درجه ای نازل.

ب
·        حتی جوامع بلحاظ تعداد جمعیت، بزرگتر در جهان باستان که تقسیم کار توسعه یافته ای داشته اند، به مکانیسم مبادله دیگری احتیاج داشته اند.

ت
·        «یوسف نان آور» که در طول هفت سال فراوانی، انبارهای پالرمو (شهری در ایتالیا) را پر می کرد و در طول هفت سال قحطی میان مردم، بنا بر نیازهای شان پخش می نمود، شخصیتی اوتوپیک و خیالی بوده است.

 تالسِ میلتوسی (624 ـ 546 ق. م.)
فیلسوف مکتب مَلَطی
از فلاسفه طبیعت یونان باستان
دولتمدار
ریاضی دان
ستاره شناس
مهندس
بنظر ارسطو، مؤسس فلسفه و علم بطور کلی بوده است.
او و همگنانش را فلاسفه ماقبل سقراطی می نامند

پ
·        اما تالس، که از طریق حسابگری های خود در زمینه میزان محصول زیتون به ثروت کلانی دست یافته بود، شخصیتی واقعی بوده و ماجرای او واقعیت داشته است.

ث
·        جامعه انبوه مدرن ـ روی هم رفته ـ تخمین منابع را مجاز نمی دارد.

8
·        مرحله بعدی جامعه بشری، پس از سقوط سرمایه داری، هر گونه باشد و هر گونه سازمان یافته باشد (اگر نابود نگردد)، نخواهد توانست بازار را، بمثابه مکانیسم توزیع و وسیله انتزاعی مقایسه استفاده اجتماعی را ـ بی اعتنا به اینکه آن پول باشد و یا چیز دیگر ـ  مورد صرفنظر قرار دهد.

9
·        توسعه تاریخی غیر قابل برگشت است!
·        تاریخ ـ اما ـ درجا نمی زند!

10
·        بدبختی شیوه تولید سرمایه داری نه ارزش و نه ـ حتی ـ اضافه ارزش، بلکه تصاحب خصوصی اضافه ارزش و استقلال یابی آن بمثابه «خود هدف خود بودن» روند تولید و توزیع است.


11
·        «گردش سرمایه ـ اما ـ خود، هدف خویش است.
·        زیرا بهره وری از ارزش، تنها در چارچوب این حرکت هماره نو شونده صورت می گیرد.
·        از این رو ست که حرکت سرمایه خارق العاده است.»
·        (کلیات مارکس و انگلس، جلد 23، ص 167، «سرمایه» جلد اول)

12
·        بنابرین، «نفی معین» کاپیتالیسم خودستیز نه در امحای تمایزمندی و بغرنجی سیستم نیازها و تولید و توزیع منطبق با آن، بلکه قبل از همه در نکات زیر است:

الف
·        در متوقف کردن گردش خودسر سرمایه است.

ب
·        در هدایت تولید اجتماعی به سوی اهدافی است که بلحاظ اجتماعی قابل پاسخگوئی باشند، مطلوب برای حال و آینده باشند و  مطلوب برای طبیعت و انسان باشند.

13
·        این یک وظیفه اقتصادی، سیاسی و اخلاقی است که نه در غیاب اعضای جامعه، بلکه تنها با شرکت تام و تمام آنها در همکاری سیاسی سازمان یافته، بمثابه روند تشکیل اراده کلکتیف می تواند تحقق یابد.

14
·   تشکیل اراده کلکتیف از این دست، بی تردید، به فرم های دموکراسی دیگری، مغایر با دموکراسی نمایندگی پارلمانتاریستی منطبق با سیستم حزبی نیاز خواهد داشت.

15
·      چند و چون مشخص این دموکراسی نوین در عمل تعیین خواهد شد، آنگاه که سرنگونی شیوه تولید سرمایه داری در دستور روز باشد. 
پایان
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر