۱۳۹۰ آذر ۱۳, یکشنبه

قصه های خانم گاف (25)

فریبا آزاد
پرواز كن، آنگونه كه مي‌خواهي
و گرنه پروازت مي دهند، آنگونه كه مي‌خواهند!

تحلیلی از گاف سنگزاد


• حکم خوشایندی است، با ایراد متدئولوژیکی دست و پاگیر نه چندان کوچکی!


• بانی این حکم، اختیار و آزادی انسانی را مطلق می کند و جبر هستی را نادیده می گیرد.


• انسان نمی تواند آن سان که می خواهد، آن سان که میل و هوسش می کشد، «پرواز» کند.

• انسان در شبکه ای از مناسبات اجتماعی زندگی و عمل می کند.
• بسته به ماهیت این مناسبات، هر انسانی از آزادی معینی برخوردار است.


• فرمان اخلاقی فریبا فقط در حیطه همین آزادی واقعا موجود و واقعا ممکن اعتبار دارد و می تواند جامه عمل پوشد.

• فراخوان فریبا، فراخوانی است به استقلال و خودمختاری و از این نقطه نظر بسیار ارزشمند و قابل ستایش است.
• این فراخوان، اما در عین حال، فراخوانی مشروط است.

• در شاهکار محمود دولت آبادی، تحت عنوان «کلیدر»، مسئله شوهر دادن دختری به پیری مطرح می شود، که با مداخله قهرمان رمان، نقش بر آب می گردد، ولی پس از رفتن او، جبر زندگی بر تخت می نشیند و عقد دخترک با پیرمرد خوانده می شود.

• انسان ها در دیالک تیک جبر و اختیار زندگی می کنند و تصمیم می گیرند.


• فراخوان فریبا اما در حیطه مختص آزادی در این دیالک تیک، از ارزش و اعتبار نیرومندی برخوردار است، عطر اندیشه های امانوئل کانت را به همراه دارد:

• «روشنگری خروج انسان از الکنیت خودخواسته است!» (نقل به مضمون)

کسب استقلال و خودمختاری به انسان گشتن واقعی انسان منجر می شود، به خروج انسان از کودک وارگی، چیزوارگی و اوبژکت وارگی و به ورود آگاهانه و خودمختارانه او به خطه انسان وارگی، فاعلیت وسوبژکت وارگی!

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر