۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۵, پنجشنبه

زنده شد «ابن زیاد» و نوحه خوانی پیشه کرد. آب و نانش کربلا شد ، هیچ کس چیزی نگفت

ویرایش:

چیزی نگفت
حسین گلچین

جغد فرتوتی هما شد ،
هیچ کس چیزی نگفت
موشی آمد اژدها شد،
هیچ کس چیزی نگفت

رفت شَست پای (انگشت‌بزرگ‌ پای) خوشبختی به چشم زندگی
عشق امری ناروا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

چشمه ی جوشان و شفّافی که ملّت خلق کرد
غرق گِل از ابتدا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

آن که رسم کدخدایی را غلط اعلام کرد
کم کمک خود کدخدا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

دست ملّت ضربه خورد افسار دولت ول شد و
دولت از ملّت سوا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

دین و حومه رفت زیر سلطه ی تزویرخان
منطقه ارض الرّیا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

ملّتی
که
برج در برجش
نشان از جشن داشت
ماه در ماهش
عزا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

زنده شد «ابن زیاد» و نوحه خوانی پیشه کرد
آب و نانش کربلا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

شیخ از «اللّه اکبر»، «کِبر» را برداشت کرد
رفت بالا کبریا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

از
نماز بی وضو
چیزی نمی گویم
ولی
روزه ها بی ربّنا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

هر حرامی کم کم از منبر حلالیّت گرفت
مثل این که کودتا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

چارچنگولی
ربا
افتاد
روی بانک ها
این
رِبا
هستی رُبا
شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

مرزهای علم و دانش در افاضات شیوخ
دائماً هی جابه جا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

هر چه مسئول آمد از بس بود خالص ، دزد شد
دزدی اش هم برملا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

آن که فِرت و فِرت از ارض و سما تفسیر داشت
کاسب ارز و طلا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

نرم نرمک کلّ بیت المال هاپولی شد و
پول ها پخش و پلا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

(هاپولی = اختلاس، چیزی را بطور کامل غارت کردن و به یَغما بردن)

آب و خاک و کوه و دشت و نفت و گاز و معدن و
جنگل و دریا فنا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

گرد و خاک و دود و پارازیت و کوفتِ زهر مار
میکس (مخلوط) با باد صبا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

هر کجا کمتر گران کردند مایحتاج را
محشر کبرا به پا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

فقرِ لامصّب فقط در قشر مستضعف نماند
با نوا هم بینوا شد
هیچ کس چیزی نگفت

آن چماقی را که می گفتند دیگر مرده است
لامروّت باز پا شد
هیچ کس چیزی نگفت

ظلم عین سگ پرید و پاچه ی ما را گرفت
گرچه دردش جانگزا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

تازیانه مجری احکام تازی نازی و
آش شیرین ، شوربا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

کارگر زندانی امّا کارفرمای شریف !
راهی آنتالیا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

لاله ها رویید از خون جوانان وطن
آن که جیکی زد جزا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

"دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد ؟ !"
آشنا ناآشنا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

من نمی دانم کدامین شیر فاسد خورده ای
باعث این وضع ما شد ،
هیچ کس چیزی نگفت

چند سالِ بعد باید گفت :
«کلّاً
 مملکت
حذف از جغرافیا شد ،
هیچ کس چیزی نگفت»

شاعر
از
بالا
پیامی محرمانه آمده :
«هیچ کس چیزی نمی گوید تو هم چیزی نگو»

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر