جمعبندی
از
مسعود بهبودی
از
مسعود بهبودی
سهراب سپهر
مادرم آن پايين
استكان ها را در خاطره شط می شست.
شهر پيدا بود:
رويش هندسی سيمان ، آهن ، سنگ.
سقف بی كفتر صدها اتوبوس.
گل فروشی
گل هايش را می كرد حراج.
در ميان دو درخت گل ياس ،
شاعری
تابی می بست.
پسری سنگ به ديوار دبستان می زد.
كودكی هسته زردآلو را ، روی سجاده بيرنگ پدر
تف می کرد.
و بزی از «خزر» نقشه جغرافی ، آب می خورد.
بند رختی پيدا بود :
سينه بندی بی تاب.
چرخ يك گاری
در
حسرت واماندن اسب
اسب
در
حسرت خوابيدن گاریچی
مرد گاریچی
در
حسرت مرگ.
عشق پيدا بود ، موج پيدا بود.
برف پيدا بود ، دوستی پيدا بود.
كلمه پيدا بود.
آب پيدا بود ، عكس اشيا در آب.
سايه گاه خنك ياخته ها در تف خون.
سمت مرطوب حيات.
شرق اندوه نهاد بشری.
فصل ولگردی
در
كوچه زن.
بوی تنهايی
در
كوچه فصل.
پایان
علی پاشایی
مرد گاریچی در حسرت مرگ!
حسرت به گذشته میخورند
نه به آنچه که نیامده است.
۱
آره.
در جامعه مفلوک ما
مفاهیم
جزو فراموش شدگانند.
۲
احدی اعتنا به مفاهیم ندارد.
۳
به همین دلیل
درک افکار و اشعار و آثار این و آن
نه
به
مدد مفاهیم
بلکه
به
مدد فانتزی
صورت می گیرد.
۴
ضمنا
اگر مفهومی ناآشنا باشد
به عوض تلاش در جهتدست یابی به تعریف آن
از متن مربوطه
صرفنظر می شود.
۵
از این رو
روی مفاهیم باید کار کرد.
۶
حسرت به چیزی
علاوه بر اشاره درست شما
و
یا
در توضیح استدلال شما
بی قید و شرط نیست.
۷
آدم حسرت چیزی را فقط می تواند بخورد
که
تجربه اش کرده است.
۸
کسی که
در
عمرش
قورمه سبزی نخورده
تنها کاری که نمی تواند بکند حسرت خوردن به قورمه سبزی است.
۹
تحت شرایط تحمل ناپذیر می توان مرگ را آرزو کرد
ولی نمی توان حسرتش را خورد.
۱۰
چون کسی مرگ را بندرت تجربه می کند
و
اگر احیانا تجربه کرد و جان سالم از مهلکه به در برد
حسرتش را نمی خورد.
ایراد این نظرات قاضی و شیخ ماضی
کدامند؟
درکانادا پیرمردی را به خاطر دزدیدن نان به دادگاه احضار کردند.
پیرمرد به اشتباهش اعتراف کرد ولی کار خودش را اینگونه توجیه کرد:
خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم، قاضی گفت:
تو خودت می دانی که دزد هستی و من ده دلار تو را جریمه می کنم و میدانم که توانایی پرداخت آنرا نداری به همین خاطر من جای تو جریمه را پرداخت میکنم، درآن لحظه همه سکوت کرده بودند و دیدند که قاضی ده دلار از جیب خود درآورد و درخواست کرد به خزانه بابت حکم پیرمرد پرداخت شود سپس ایستاد و به حاضرین در جلسه گفت:
همه شما محکوم هستید و باید هرکدام ده دلار:جریمه پرداخت کنید چون شما در شهری زندگی میکنید که فقیری مجبور می شود تکه ای نان دزدی کند؛ درآن جلسه دادگاه ۴٨٠ دلار جمع شد و قاضی آن را به پیرمرد بخشید.
پیرمرد به اشتباهش اعتراف کرد ولی کار خودش را اینگونه توجیه کرد:
خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم، قاضی گفت:
تو خودت می دانی که دزد هستی و من ده دلار تو را جریمه می کنم و میدانم که توانایی پرداخت آنرا نداری به همین خاطر من جای تو جریمه را پرداخت میکنم، درآن لحظه همه سکوت کرده بودند و دیدند که قاضی ده دلار از جیب خود درآورد و درخواست کرد به خزانه بابت حکم پیرمرد پرداخت شود سپس ایستاد و به حاضرین در جلسه گفت:
همه شما محکوم هستید و باید هرکدام ده دلار:جریمه پرداخت کنید چون شما در شهری زندگی میکنید که فقیری مجبور می شود تکه ای نان دزدی کند؛ درآن جلسه دادگاه ۴٨٠ دلار جمع شد و قاضی آن را به پیرمرد بخشید.
شیخ شعراوی میگوید: اگر در شهر مسلمانان، فقیری دیدی، بدان که ثروتمندان آن شهرمال او را می دزدند...!
من
مازندرانی ام
دوست دارم و تمامی تلاشم را می کنم که کردستان ایران در چهار چوب ایرانی آزاد و برابر بماند
اما اگر روزی ـ روزگاری اکثریت مردم آن خطه تصمیم گرفتند که
راه شان را جدا بکنند
هر گز حاضر نیستم به روی شان اسلحه بکشم.
حریف خوشخیال
۱
به عمل کار برآید
به سخنرانی نیست.
۲
ایران که در این ۴۰ سال نکبت بار
عیران شده
اصلا جامعه به معنی حقیقی کلمه نیست.
۳
کنام ددان و درندگان آدم واره
به معنی حقیقی کلمه است.
۴
هر خلقی
به بهانه های مذهبی، اخلاقی (آداب و عادات و رسوم و اداها و اطوارهای ملی و قومی)، زبانی و پیشداوری های بی پایه ی مختلف
متنفر از خلق و قوم دیگر و حتی تشنه به خون خلق و قوم دیگر است.
۵
اینکه هنوز مسئله ای نیست.
۶
هر خلقی در این طویله ی موسوم به ایران
بالقوه
شقه شقه است.
۶
مثال:
از دید تبریزی ها
قره داغی ها و یا اردبیلی ها
بربری
اند.
آدم فقط تبریزی ها هستند و بس.
۷
تا دلت بخواهد
تبریزی های از خود راضی متکبر
جوک قره داغی و اردبیلی دارند
۸
قره داغی
فی نفسه
به معنی فحش واژه است.
۹
این هم هنوز مسئله ای نیست.
۱۰
سکنه هر شهر و حتی هر روستا
به دو «طبقه دشمن» تقسیم بندی می شوند:
شمال شهری ها
متنفر از جنوب شهری ها هستند و برعکس است.
۱۱
حتی میان دسته عزاداری شمال و جنوب
تضاد آشتی ناپذیری در تب و تاب مدام است.
۱۲
چه بسا در ظهر عاشورا
در رقابت بر سر سینه و زنجیر زنی در مسجد جامع شهر و یا ده
میان اجامر عزادار شمال شهر و جنوب شهر
عاشورای خونینی برپا می شود.
همه
بدون دلیل واقعی
تشنه به خون همدیگرند.
۱۳
مردم این سامان بی سامان
همه شرایط لازم را برای حکومت فوندامنتالیستی داشته اند که همشیره فاشیسم و کثیفتر از فاشیسم است.
۱۴
پان ترکیست های خرتر از خر با پان کردیست های آن طرف تر
همین چند سال قبل
بر سر تعیین سرحدات آذربایجان و کرستان چه مرافعه ها که نداشته اند.
آنهم در زمانی که هنوز از ژنرال های یانکی اثری نیست.
۱۵
ایران که هیچ
در یوگوسلاوی سوسیالیستی
دهه های متمادی برادری و برابری میان خلق ها برقرار بود.
۱۶
هر بلگرادی می توانست همین دعوی مازندرانی خوشخیال خام اندیش را داشته باشد.
۱۷
ناگهان کنسرن ها می آیند و در لندن برای هر واحد های ملی یوگوسلاوی
باندهای خونخوار و خونریز تا بن دندان مسلح می پرورند
و جامعه آنتی فاشیستی تشکیل یافته در قتلگاه های نازیسم را
به جهنمی با عذاب الیم مبدل می سازند و گورستان های عظیم شیار می زنند.
۱۸
طالبان ها از آسمان هفتم نازل نشده اند.
طویله طالبان را یانکی ها و بانکی ها تأسیس کرده اند و به جان مردم افغانستان افکنده اند.
در عیران
فقط کردها نیستند
تا
جدا شوند و مازندرانی ها برای شان کف بزنند و کیف بکنند.
۱۹
فقط پان کردیسم نیست که در سامان بی سامان کردستان نعره می زند.
۲۰
در هر واحد ملی و قومی ایران
پانیسم وحشی تشنه به خونی خرناسه می کشد:
پان ترکیسم
پان عربیسم
پان بلوچیسم
پان لریسم
پان بختیاریسم
شاید هم پان گیلکیسم
و الی اخر.
طویله جماران هم تحت سرکردگی پان اسلامیسم است.
۲۱
پان کردیسم برای خود دم و دستگاهی دارد.
چندی پیش
با عکس هیتلر بر پیراهن در خیابان های سنندج رژه رفته است.
۲۲
به رهبران کرد لقب پیشوا داده اند.
همان لقب هیتلر را.
یک خلق
یک پیشوا
Ein Volk
Ein Führer
۲۳
خواهیم دید
اگر کردهای ایران تجزیه شوند
اگر عرب های ایران تجزیه شوند
مازندرانی ها و بقیه سکنه کشور
از نعمت نفت و گاز محروم خواهند گشت و در حسرت لقمه ای نان خواهند ماند.
آذری ها در آن صورت جدا خواهند شد و به گدایی پیش علیف و یا عردوغان خواهند رفت.
۲۴
وای اگر از پی امروز بود فردایی
ايرادهاى وارده بر قران كم نيست!
نیایش
۱
قرآن یکی از سه کتاب مقدس و اسلام یکی از سه دین بزرگ است.
۲
قرآن متعلق به دوران برده داری است.
۳
قران را باید مشخصا تحلیل کرد.
۴
ما چند صد آیه از قران را تحلیل و منشتر کرده ایم.
۵
ابراز نظر کلی راجع به افکار
به هیچ درد هیچ بنی بشری نمی خورد.
۶
قرآن در مقایسه با تورات و انجلیل
و
اسلام در مقایسه با یهودیت و مسیحیت و زرتشتیت و غیره
صد سر و گردن بالاترند.
۷
حالا بفرمایید چرا و به چه دلیل؟
درک مارکس از بدیل سرمایه داری
(صفحه ۱۰۹)
پتر هودیس
ترجمه حسن مرتضوی،
فریدا آفاری
مارکس
در "دست نوشتههای ۱۸۴۴" با طرح این پرسش که چه اتفاقی خواهد افتاد اگر
ما " انسان را انسان بدانیم و رابطه او با جهان ، جهانی انسانی باشد " به
آینده چشم میدوزد ، هنگامی که به این امر دست یابیم، تبادلی اتفاق خواهد
افتاد . اما تبادل "عشق با عشق ، اعتماد با اعتماد و غیرو" ، اگر انسانی
میخواهد از هر نمود زندگی ، خواه هنر خواه هر چیز دیگر لذّت ببرد، لازم
است "حسی" رابرای آن پرورش بدهد.
کسب
و تصاحب "چیزها " به عوض دستیابی به چنین حسی انسان را تضعیف میکند ،
"هر کدام از روابط ما با انسان و با طبیعت باید تجلی خاصی داشته باشد ،
منطبق با موضوع درخواست و زندگی فردی واقعی مان " به بیان دیگر "کّل
رهایی همانا تقلیل جهان و مناسبات انسانی به خود انسان است" .
۱
عجب لاطائلاتی.
۲
اصلا خودتان می فهمید که چه می نویسید؟
۳
تفاوت شما با اخوندها
اصلا
چیست؟
۴
دستچین کردن ایاتی و روایاتی از این و آن
و هارت و پورت کردن
با ایات و روایات
که
کردوکاری اسکولاستیکی است.
۵
چرا خودتان
مفاهیم را نمی آموزید
تا
بی نیاز از مراجع تقلید
بیندیشید
و
از
خودفریبی و عوامفریبی
و
تخریب جامعه
دست بردارید؟
کشتار همنوعان
تنها ره رهایی مجانین فاشیسم و فوندامنتالیسم
از
دست اجنه درونی است.
تنها ره رهایی مجانین فاشیسم و فوندامنتالیسم
از
دست اجنه درونی است.
تنها کسی که لبخند مرا می خواست،
عکاس بود
او هم پولش را گرفت و رفت !
نعمتالله گرجی
عکاس بود
او هم پولش را گرفت و رفت !
نعمتالله گرجی
نه.
حریف
هر رهگذری لبخند تو را به اخمت و تخمت
ترجیح می دهد.
حریف
هر رهگذری لبخند تو را به اخمت و تخمت
ترجیح می دهد.
اگر شک داشتی بپرس
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر