۱۳۹۸ خرداد ۱, چهارشنبه

تشبثات «تئوریکی» سوبژکتیویستی ـ پراگماتیستی سپیداران (۸)


تضاد اصلی، تضاد فرعی
احمد سپیداری
 
منبع:
نوید نو
 
تحلیلی
از
 یدالله سلطانپور

۱

 
استاد احسان طبری
 بررسی تضادهای عینی نهفته در ماهیت های عینی
هم
قوانین ذاتی یک روند
را
روشن می سازد
و
هم
شیوه حل تضادها
را
تعیین می کند.
 
استاد طبری
از
تضاد
دیالک تیکی از جام جهان نما و باب الحوایج
سر هم بندی می کند:
بررسی تضادهای عینی نهفته در ماهیت های عینی
هم
بسان جام جهان نما
قوانین ذاتی روندی (؟)
را
نشان می دهد
و
هم
بسان باب الحوایج
راه حل خود
را
عرضه می دارد.
 
معیار مطمئن
برای
تعیین صحت و سقم دعاوی
پراتیک
(عمل)
است.
 
استاد طبری
همین
دیالک تیک  جام جهان نما و باب الحوایج
را
عملا
مورد استفاده قرار داد
و
نتیجه اش
مرگ بهترین اعضای حزب توده،
بی آبرویی و بی اعتباری حزب توده
و
نابودی فجیع آن
بوده است.
 
بررسی تضادهای عینی نهفته در ماهیت های عینی
نشان داد
که
ارتجاع سیاه علوی
جریانی انقلابی و ضد امپریالیستی
است
و
روان در راه رشد غیر سرمایه داری
است.
 
اعجاز تضاد به مثابه دیالک تیک جام جهان نما و باب الحوایج 
همین 
بوده است.
 
 
کسی
که
با
قطب نما سازی از مفهومی
خیال خود
را
راحت می کند،
به
همین روز می افتد 
که
حزب توده
افتاده است.
 
برای تحلیل واقعیت عینی
باید
کل گنجینه مفهومی مارکسیسم ـ لنینیسم
با
دقت و وسواس لنینی
به
خدمت گرفته شود.
 
۲
استاد طبری
متذکر می گردد 
که
«مبارزان انقلابی 
در 
هر گام مبارزه 
مجبورند 
پدیده های بسیار بغرنج جامعه خود و جامعه بشری 
را 
که 
غالبا 
از 
جهت شکل و محتوی 
نوظهور و ناشناخته
 است، 
به درستی 
بشناسند، 
تا 
بتوانند 
شعار درست، سمت درستِ اقدامِ مبارزه 
را 
دریابند. 
 
در
 اینجا
ست 
که 
باید 
در 
کنار مختصات ضرور دیگر، 
به 
منطق علمی لازم 
مجهز بود 
و 
الا 
خطای تشخیص، خطای قضاوت، و لذا خطای اقدام ناگزیر است.»

  معنی تحت اللفظی:
مبارزان انقلابی
باید
در
هر گام مبارزه
پدیده های بسیار بغرنج جامعه و جهان 
را
که
به 
لحاظ فرم و محتوا
نوظهور و نامعلوم
اند
به
درستی
بشناسند
تا
امکان دادن شعار درست
و
درک سمت درست عمل انقلابی
فراهم آید.
 
مبارزان انقلابی
باید
علاوه 
بر
مختصات ضرور دیگر
به
منطق علمی لازم 
مجهز باشند.
 
در
غیر اینصورت
قادر 
به 
تشخیص و قضاوت و عمل درست
نخواهند بود.
 
اساتید 
چنین 
اند
در
ایرانزمین.
 
حالا
باید
خری با خورجینی مملو از خیال آورد
تا
من ـ زور اساتید
را
از
این چهنمود
پیدا کرد.
 
۳
مبارزان انقلابی
باید
در
هر گام مبارزه
پدیده های بسیار بغرنج جامعه و جهان 
را 
بشناسند.
 
من ـ زور
از
مبارزان انقلابی
چیست؟
 
مشخصات انقلابیت
کدامند؟
 
معیار مطمئن برای تمیز فرد انقلابی از فرد ضد انقلابی (کنسرواتیو، محافظه کار، مرتجع) چیست؟
 
۴
مبارزان انقلابی
باید
در
هر گام مبارزه
پدیده های بسیار بغرنج جامعه و جهان 
را 
بشناسند.
 
من ـ زور اساتید
از
در
هر گام مبارزه
چیست؟
 
حزب توده
تحت رهبری استاد طبری
در
پلنومی
خط مشی خیالی ـ خرکی ـ آبدوغخیاری خود
را
سرهم بندی کرد
و
اگر
اجامر جماران
سران حزب
را
سر به نیست
نکرده بودند،
بیشک
همچنان و هنوز
طبقه حاکمه طویله
را
انقلابی و ضد امپریالیستی و خلقی
قلمداد می کردند.
 
سؤال خود
را
تکرار می کنیم:
من ـ زور اساتید
از
در
هر گام مبارزه 
چیست؟
 
رهنمود
باید
صریح و مشخص و روشن
باشد
و
نه
مبهم و انتزاعی و کلی.
 
۵
مبارزان انقلابی
باید
در
هر گام مبارزه
پدیده های بسیار بغرنج جامعه و جهان 
را 
بشناسند.
 
پدیده
به
چه
معنی
است؟
 
طبری
بی کمترین تردید
عاجز
از
تعریف پدیده 
است
 و
گرنه
از
خرافه «بسیار بغرنج بودن پدیده ها»
دم نمی زد.
 
کسب و کار
نورالدین کیانوری
هم
همین بوده است.
 
نسبت دادن بغرنجی خارق العاده
به
پدیده های جامعه و جهان.
 
نورالدین کیانوری
 آدمی
را
به 
یاد فوکویاما و زباله های ندانمگرا و تردیدگرای طبقه حاکمه امپریالیستی
می انداخت.

سؤال خود
را
تکرار کنیم:
پدیده
به
چه معنی
است؟

۶
مبارزان انقلابی
باید
در
هر گام مبارزه
پدیده های بسیار بغرنج جامعه و جهان 
را 
بشناسند.
 
پدیده
(نمود، فنومن، ظاهر)
ضد دیالک تیکی ماهیت (بود، نومن، ذات)
است.
 
نه
تنها
استاد
حرف دهنش
را
نمی فهمد،
بلکه
حتی
طلبه
عاجز از درک فرق و تفاوت و تضاد پدیده با ماهیت
است.
 
چون
این
نقل قول
از
استاد
با
نقل قول قبلی
از
او
در
تضاد قرار دارد:
 
استاد احسان طبری
می گوید:
«مارکسیسم 
در 
جستجوی یافتن منبع تحول ماهیت ها، 
بررسی تضادهای نهفته در ماهیت های عینی 
را، 
مهمترین اسلوب دیالکتیکی 
می شمرد 
که
 نه
 فقط 
قوانین ذاتی یک روند 
را 
روشن می سازد،
 بلکه 
شیو ٔه حل تضادها 
را 
نیز 
 
در این نقل قول
استاد
را
سخن
از
تضاد در ماهیت 
است.
 
استاد
را
سخن
از
بررسی تضادهای عینی در ماهیت عینی 
است.
 
جام جهان نما و باب الحوایج
 بررسی تضادهای عینی در ماهیت عینی
است.

طلبه استاد
اما
نقل قول دیگری
بدان 
مزید می کند
که
به
پدیده
یعنی
به
ضد دیالک تیکی ماهیت
مربوط است.

مبارزان انقلابی
باید
در
هر گام مبارزه
پدیده های بسیار بغرنج جامعه و جهان 
را 
بشناسند.
 
۷
پدیده
چیست؟
 
ادامه دارد.
 

۲ نظر:

  1. slam
    moumken ast be neveshteh zir tavajzoh kuonid ?
    ba sepas

    عنایت کنید به سوال زیر که از متننوشته خود شما می باشد.

    تضاد
    عبارت
    است
    از
    تأثیر متقابل دو ضد
    که
    ناگزیر
    از
    همزیستی با هم
    اند،
    مشروط کننده یکدیگر
    و
    در عین حال
    مستثنی کننده یکدیگرند

    در موضوع مورد بحث بالا
    تاثیر متقابل را با مراجه به متون گذشته شما تا حدودی متوجه شدم
    لطفا در مورد
    مشروط کننده
    و مثتسنی کننده
    مثالهایی را برای برسی بیشتر ذکر کنید

    نکته دیگر اینکه آیا
    تضاد زمانی تضاد است
    که هر سه شرط ذکر شده را داشته باشد ؟
    و آیا
    تمام پدیده ها را شامل می شود
    آیا واقعا در تمام عرصه های زندگی
    همانطور که اشاره کرده اید شمولیت دارد ؟


    در مورد اشارات آقای سپیداری که نقل قول کرده اند نیز توضیح دهید
    تباین
    تقابل
    تخالف
    و
    و
    و
    بسیار ممنونیم و سپاسمند شما
    ک.

    پاسخ

    Unknown۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۸:۳۵
    عرض سلام
    بدنبلا سوالات کاملیا این نیز مطرح است که
    آیا در و دیوار با هم تضاد دارند
    چگونه دو سر تضاد
    سعی در از میدان بدر بردن یکدیگر دارند ؟

    وحدت اضداد

    • منظور از وحدت اضداد عبارت است از اینکه گرایشات متضاد ذاتی چیزها، روندها، سیستم ها و غیره جدا، بی رابطه و مستقل از یکدیگر وجود ندارند، بلکه

    الف
    • پیش شرط یکدیگرند.
    ب
    • همدیگر را متقابلا مشروط می سازند.
    ت
    • در همدیگر نفوذ می کنند.
    پ
    • وابسته و منوط به یکدیگرند
    ث

    • یکی بدون دیگری نمی تواند وجود داشته باشد.
    ۷
    «مبارزه» اضداد

    • منظور از «مبارزه» اضداد ـ برعکس ـ عبارت است از اینکه این اضداد
    الف
    • همدیگر را مستثنی می سازند.
    ب

    • در تلاش از صحنه بدر راندن همدیگر اند.
    ت
    • با همدیگر سر ستیز دارند.
    پ
    • بر ضد همدیگر عمل می کنند.

    در این آدرس:
    http://hadgarie.blogspot.com/2017/10/blog-post_48.html

    متذکر شوم که ما سیاسی و این حرفا نیستیم
    ما زمانی درس تاتر میخواندیم
    فارغ التحصیل شده ایم
    نوشته شما را درمورد لورکا و زنده یاد
    رکن الدین خسروی
    نوشته هایتان در مورد برتولت برشت
    / هر چند روش او هرگز در کشور ما حداقل طرفدار نداشته
    و ما کماکان هوادار لاوسکی و مکتب اکتورز استودیو هستیم /
    باری
    در موارد مورد سوال ما
    اگر کمک کرده و مثال های مشخص ارائه کنید کمال تشکر را داریم
    و اگر زمینه را برای مثال و یادگیری بیشتر فراهم کنید باز هم ممنون و بقول ک
    ما را سپاسمند خود خواهید گردانید.

    پاسخ

    پاسخحذف
  2. دیالک تیک در غزلی از خواجه شیراز (۱)

    حریف


    در
    مورد مشروط سازی و مستثنی سازی اقطاب دیالک تیکی
    مثال بیاورید:

    اقطاب دیالک تیکی
    در
    تأثیر متقابل
    اند.
    ناگزیر
    از
    همزیستی
    اند.
    مشروط کننده یکدیگر
    اند
    و
    در عین حال
    مستثنی کننده یکدیگر
    اند.

    منظور
    از
    اشتراط و یا مشروطیت اقطاب دیالک تیکی
    این
    است
    که
    یکی
    شرط وجودی دیگری
    است.

    اگر
    مثلا
    در
    دیالک تیک پرولتاریا و بورژوازی
    بورژوازی
    نفی و حذف شود،
    یعنی
    اگر
    سلب مالکیت بر وسایل اساسی تولید گردد،
    یعنی
    اگر
    وسایل اساسی تولید
    تحت مالکیت همه اعضای جامعه
    در آیند،
    قطب دیالک تیکی دیگر
    یعنی
    پرولتاریا
    یعنی
    اعضای فاقد مالکیت
    بر
    وسایل اساسی تولید
    نیز
    نفی و حذف می شود.

    مستثنی سازی
    ترجمه
    واژه آلمانی «بیرون راندن کسی از خانه و بستن در به روی او»
    (Ausschließen)
    است.

    اقطاب دیالک تیکی
    ضمن اینکه شرط وجودی یکدیگرند،
    سودای از عرصه بدر راندن یکدیگر
    را
    در
    سر
    می پرورند.

    خواجه شیراز
    در
    غزل زیر
    این
    جنبه دیالک تیکی
    را
    در
    فرم های متنوع و متعددی
    ماهرانه
    تشریح کرده است:
    مثلا
    دیالک تیک خواندن و راندن
    را
    حافظ
    سمن بویان
    غبار غم
    چو بنشینند
    بنشانند
    پری رویان
    قرار از دل
    چو بستیزند
    بستانند
    به
    فتراک جفا
    دل‌ها
    چو بربندند
    بر بندند
    ز
    زلف عنبرین
    جان‌ها
    چو بگشایند
    بفشانند
    به
    عمری
    یک نفس با ما
    چو بنشینند
    برخیزند
    نهال شوق
    در
    خاطر
    چو برخیزند
    بنشانند
    سرشک گوشه گیران
    را
    چو دریابند
    در یابند
    رخ مهر
    از
    سحرخیزان نگردانند
    اگر
    دانند
    ز
    چشمم لعل رمانی
    چو می‌خندند
    می‌بارند
    ز
    رویم
    راز پنهانی
    چو می‌بینند
    می‌خوانند
    دوای درد عاشق
    را
    کسی کاو سهل پندارد
    ز
    فکر
    آنان
    که
    در
    تدبیر درمان
    اند
    در مانند
    چو منصور
    از
    مراد
    آنان
    که
    بر دارند
    بر دار
    اند
    بدین درگاه
    حافظ
    را
    چو می‌خوانند
    می‌رانند
    در
    این حضرت
    چو
    مشتاقان نیاز آرند
    ناز
    آرند
    که
    با
    این درد
    اگر
    در
    بند درمان
    اند
    درمان
    اند.

    پایان
    ویرایش

    از
    دایرة المعارف روشنگری

    ادامه دارد.

    پاسخحذف