۱۳۹۸ اردیبهشت ۲۷, جمعه

تأملی در مقاله ای از دکتر محمد امیدوار (۲۳)

 
اهمیت و نقش مارکسیسم
در رهاسازیِ طبقهٔ کارگر و ستم‌دیدگان در دوران ما
دکتر محمد امیدوار
سخنگوی کمیته مرکزی حزب توده ایران

تحلیلی
از
یدالله سلطان پور


  انقلاب صنعتی
(قرن هجدهم)

۱
انقلاب صنعتی در قرن هجدهم (و نوزدهم)
روند کار
را
 از
کاردستی در مانوفاکتور کاپیتالیستی
 به
 کار صنعتی،
 به
تولید کارخانه ای با سیستم ماشینی
انتقال می دهد.

 مانوفاکتور
به
کارخانه بزرگ ماقبل صنعتی
اطلاق می شود
 که
 در
 آن
کالاها
به طور سریال، همراه با تخصص و تقسیم کار زیاد،
 اما
عمدتا
با
کار دستی
 تولید می شوند.  

۲
تولید صنعتی 
بر
 دو انقلاب فنی زیر 
مبتنی بوده است:

الف
انقلاب فنی اول
که
مبتنی
بر
اختراع ماشین آلات تولیدی
است.

ب
انقلاب فنی دوم
که
مبتنی
 بر
ماشین آلات محرکه (موتور)
است
که
محتوای بلاواسطه آن
 را
تشکیل می دهند.

تحلیل کلاسیک این روند
 به
وسیله مارکس
صورت می گیرد.
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۱۳)

۳
مارکس
آن
را
ـ هم به لحاظ نوع وسیله کار و هم به لحاظ فرم اصولی ترکیب اجتماعی کار ـ
به
مثابه «تحول شیوه کار تولیدی اجتماعی» واحد
تلقی می کند،
که
با
غلبه بیواسطه شیوه تولید کاپیتالیستی
 در
رابطه
بوده است.
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۴۹۶)

۴
محتوای خودویژه دو انقلاب فنی یاد شده
چنان
عمل می کند
که
 نه تنها دو فونکسیون کاری بنیادی به طور کلی
(یعنی عملیات کاری با دست و عملیات موتوری و محرکه با استفاده از منابع انسانی و یا طبیعی ـ حیوانات و آبشار و غیره.
در
 رابطه با مکانیسم های ترانس میسیون)
به
 عهده تکنیک (فن)
 گذاشته می شود،
بلکه
همزمان،
درجه و نوع اجتماعی گشتن بی واسطه کار در هیئت گذار از مانوفاکتور به کارخانه صنعتی
به
طور کیفی
تغییر می یابد.

ترانس میسیون
به
 تأسیساتی
 اطلاق می شود
 که
برای انتقال نیرو از یک سیستم موتوری به چندین ماشین
به کار می رود.

۵
به
 قول مارکس،
«ماشین آلات تنها از طریق کار اجتماعی گشته بی واسطه و کار مشترک،
 فونکسیون خود
را
به انجام می رساند.

خصلت همکاری در روند کار،
 اکنون
به
ضرورت  فنی ئی
 بدل می شود
که
 به
وسیله طبیعت خود وسیله کار
 دیکته می شود.»
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۴۰۷)

۶
انقلاب صنعتی
بدین طریق،
به
بسط و تحکیم شتابان مناسبات تولیدی کاپیتالیستی موجود
در
 مقابل مواضع حاکمیت طبقاتی فئودالی
 منجر می شود
 و
پیروزی فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کاپیتالیسم
را
تضمین می کند.

زیرا
این
 در
وهله اول،
ماشین آلات و یا سیستم ماشینی
بوده،
که
«به سرمایه به طور کلی، وجود در خور»  وسیله کار
 اهدا می کند.
(مارکس، «گروندریسه»، ص ۵۸۴)

۷
این فرم کاپیتالیستی استفاده از ماشین آلات
اما
در
عین حال،
 از
همان آغاز
به
تعمیق تضادهای درونی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کاپیتالیسم
منجر می شود،
تضادهائی
که
 در
چارچوب تضاد بنیادی آن
 توسعه می یابند.

مراجعه کنید
 به
دیالک تیک پیوند و تضاد

۸
دو انقلاب فنی یاد شده
که
در پیوند تنگاتنگ با یکدیگر قرار داشتند،
 نه
فقط
با
انقلابی در ترکیب اجتماعی کار
(گذار از مانوفاکتور به کارخانه)
در
رابطه
بودند،
بلکه
علاوه بر آن،
فابریک
 به
طور بیواسطه
 بر
تحکیم و تحمیل مناسبات مالکیت جدید معینی
 ـ به مثابه فرم تصاحب وسایل تولید و فراورده های تولیدی و در نتیجه، تصاحب منابع انباشت ـ
و
همراه با آن
بر
تحکیم و غلبه کل فرماسیون اجتماعی
 منجر شد.

۹
این
 امر
 اما
 یک پیوند «خود به خودی» نبود،
بلکه
تأثیری فراتر از مکانیسم قانونمندی های اقتصادی کاپیتالیستی موجود
 اعمال کرد.

۱۰
مارکس
 ضمن تحلیل قانونمندی های پیدایش شیوه تولید کاپیتالیستی و قانونمندی های غلبه بر آن،
مفهوم «انقلاب صنعتی»
 را
مورد استفاده قرار می دهد،
بی آنکه
از
 دو انقلاب فنی یاد شده،
دو انقلاب فنی
که
 بنیان های انقلاب صنعتی
محسوب می شوند،
تحت عنوان انقلاب صنعتی نامی ببرد.
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۳، ص ۳۹۱، ۴۰۷، ۴۴۱، ۴۸۴)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر