۱۳۹۸ خرداد ۱, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۳۳)


 

شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.


شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۱ ـ ۱۵)

۱
دو همجنس دیرینه را همقلم
نباید فرستاد یکجا به هم

چه دانی، که همدست گردند و یار
یکی دزد باشد، یکی پرده دار

معنی تحت اللفظی:
به
دو مفتش که رفاقت دیرینه دارند،
نباید
تفتیش محل واحدی
را
محول کرد.
  
 چون
احتمال آن می رود
که
 همدست گردند
و
یکی دزدی کند و دیگری دزدی او را پرده پوشی کند.


سعدی
در
 بیت دوم شعر،
 احتمال همدست شدن دو رفیق دیرینه و دزدی یکی و پرده پوشی دیگری
را
دلیلی
 بر
جلوگیری از همکاری آن دو
می داند.

منطق سعدی، منطق فئودالی است:
تفرقه بینداز و حکومت کن!

همین رهنمود سعدی
را
بورژوازی
هم
مو به مو
 به
مورد اجرا
می گذارد
و
 کارخانه
را
به
میدان رقابت و خصومت میان کارگران
مبدل می سازد.

آن سان
که
هرکس
به
جاسوسی از دیگری
می پردازد
 و
 در
این میان
جیب سرمایه دار پرتر می شود
و
اعصاب کارگران
همراه با جسم شان
تخریب می گردد.

سعدی
هم
می خواهد
که
 برای کار واحدی
دو رقیب و دو دشمن
گمارده شوند،
 تا
از
ترس جاسوسی یکدیگر
دزدی نکنند
و
گنج سلطان
پرتر شود.


رهنمود سعدی
مبتنی
بر
  دیالک تیک بیم
است:
بیم یکی از دیگری
و
بیم هر دو از سلاطین و خوانین فئودالی.

۲
دو همجنس دیرینه را همقلم
نباید فرستاد یکجا به هم

چه دانی، که همدست گردند و یار
یکی دزد باشد، یکی پرده دار

این
رهمنود سعدی به سلاطین و خوانین
اما
فقط
بخشی از زهر ایده ئولوژیکی سعدی
است.

سعدی
در
این دو بیت شعر
ضمنا
تئوری مبتنی بر تریاد شبان ـ گرگ ـ گله
را
به
خورد خواننده
می دهد:

خواننده
بی آنکه روحش حتی باخبر باشد،
به
این نتیجه می رسد
که
«دزد»
نه
خود خوانین و سلاطین فئودالی،
بلکه
مأمورین آنها
هستند.

یعنی
گرگ ها
هستند.

بر
اساس این تئوری فئودالی سعدی
است
که
خرافه ای
تشکیل شده و به خورد توده داده می شود:
شاه و یا شیخ
خودش
آدم بدی نیست.

اطرافیانش
بد
هستند.

بدین طریق و با این ترفند
عالی ترین نمایندگان طبقه حاکمه
یعنی
خرگاه و دربار
به
آب زمزم شسته می شوند
و
اگر
روزی
توده به تنگ آید
شاه و شیخ
می توانند
گرگی
را
عزل و یا حتی اعدام کنند
تا
خشم توده بخوابد
و
حاکمیت حفظ شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر