۱۳۹۸ خرداد ۳, جمعه

تشبثات «تئوریکی» سوبژکتیویستی ـ پراگماتیستی سپیداران (۱۲)


تضاد اصلی، تضاد فرعی
احمد سپیداری
 
منبع:
نوید نو
 
تحلیلی
از
 یدالله سلطانپور

۱


زنده یاد امیر نیک آیین
 در 
کتاب «اصول و قوانین دیالکتیک»  در
 تشریح چگونگی عملکرد تضاد ها 
چنین می گوید:

«پدیده‌ها  عرصهٔ نبرد و جدال چندین تضاد در آنِ واحدند.   
جنبه‌ها و گرایش‌های گوناگون در آنها در حال ستیزند،
 ولی
 در 
 
 هر مورد مشخص،  
باید 
آن تضاد اساسی 
  را   
که  
 نقش قاطع 
ایفا می‌کند
 و 
 
 سمتِ تکامل پدیده 
  را   
معیّن می‌کند
 از
  دیگر تضادها   
که
 فرعی
 هستند 
تمیز داد». 
«بدون حل این گونه تضادهای اصلی (اساسی)  کیفیت نوین پدید نمی‌گردد.»
 
ترفند استالینیسم و مائوئیسم
در
جایگزین سازی دیالک تیک با تضاد
است.
 
تضاد
در
قاموس استالینیسم و مائوئیسم
نه،
تضاد دیالک تیکی،
بلکه
تضاد مکانیکی
است:
 
اگر به فرمولبندی همین جمله در اثر مورد نظر دقت شود،
قضه روشن می شود:
 
پدیده‌ها  عرصهٔ نبرد و جدال چندین تضاد در آنِ واحدند.   
جنبه‌ها و گرایش‌های گوناگون در آنها در حال ستیزند.
 
تضاد دیالک تیکی
اما
دیالک تیکی از وحدت و ضدیت
است:
وحدت اضداد 
است.
 
تضاد دیالک تیکی
بر خلاف تصور نیک آیین و یا مؤلف روسی
فقط 
از
ضدیت
(ستیز)
تشکیل نمی یابد.
 
وقتی
مارکس و لنین
به
درستی
می گویند
که
تضاد
سرچشمه تمامت دیالک تیک
و
یا
هسته دیالک تیک
است،
منظورشان تضاد دیالک تیکی است :
منظورشان
این است
که
همه دیالک تیک های هستی،
دیالک تیکی از وحدت و ضدیت
اند:
وحدت اضداد
اند. 

  این بدان معنی است
که
اقطاب دیالک تیکی 
با 
هم
اند
(وحدت)
 و
بر
هم
اند
(ضدیت)
 
۲
«پدیده‌ها  عرصهٔ نبرد و جدال چندین تضاد در آنِ واحدند.   
جنبه‌ها و گرایش‌های گوناگون در آنها در حال ستیزند،
 ولی
 در 
 
 هر مورد مشخص،  
باید 
آن تضاد اساسی 
  را   
که  
 نقش قاطع 
ایفا می‌کند
 و 
 
 سمتِ تکامل پدیده 
  را   
معیّن می‌کند
 از
  دیگر تضادها   
که
 فرعی
 هستند 
 
 تمیز داد». 
 
نیک آیین و یا مؤلف روسی
از
تعریف تضاد
صرفنظر می کند
تا
تضاد مکانیکی
را
به عنوان
تضاد دیالک تیکی
به
خواننده و شنونده
بقبولاند.
 
به
همین دلیل
عرصه کلی و انتزاعی و عام
را
فی الفور
ترک می گوید
و
خواننده و شنونده
را
به
عرصه جزء و منفرد و خاص و مشخص
می برد.
 
اکنون
دیگر
مشکلی پیش نمی آید.
 
فقط
باید
دست به کار شد
 و 
تضاد اصلی 
را 
از
 تضادهای فرعی 
تمیز داد.
 
استالینیسم و مائوئیسم
مارکسیسم
را
به 
ابتذال می کشند.
 
به
زباله مبدل می سازند.
 
اگر
دیالک تیک با تضاد مکانیکی جایگزین نمی شد،
به
آسانی
نمی شد ادعا کرد 
که
تنها ره رهایی
 تمیز تضاد اصلی از تضادهای فرعی
 است.
 
۳
«پدیده‌ها  عرصهٔ نبرد و جدال چندین تضاد در آنِ واحدند.   
جنبه‌ها و گرایش‌های گوناگون در آنها در حال ستیزند،
 ولی
 در 
 
 هر مورد مشخص،  
باید 
آن تضاد اساسی 
  را   
که  
 نقش قاطع 
ایفا می‌کند
 و 
 
 سمتِ تکامل پدیده 
  را   
معیّن می‌کند
 از
  دیگر تضادها   
که
 فرعی
 هستند 
 
 تمیز داد».  
 
نیک آیین و یا مؤلف روسی
تعریفی بندتنبانی
از
تضاد اصلی
عرضه می دارد.
 
تعریفی 
که
برای
احمد سپیداری
ایدئال
است
و
برای خودفریبی و عوامفریبی جان می دهد:
 
الف
تضاد اساسی
که  
 نقش قاطع 
ایفا می‌کند 
 
تضاد اصلی
اولا
تضادی 
است
که
نقش قاطع
 ایفا می کند.
 
یعنی چه؟
 
معیار عینی 
برای تعیین و تشخیص قاطعیت نقش تضاد 
چیست؟
 
از
کجا
می توان
فهمید
که
تضاد نقش قاطع بازی می کند؟
 
احمد سپیداری
بر
اساس همین تعریف نیک آیین
در
پایان این پرونده متشکل از آیات و روایات و احادیث
تضاد مردم با ولایت فقیه
را
تضاد اصلی
قلمداد خواهد کرد.
 
چون
این
تضاد
نقش قاطع
ایفا می کند.
 
نقش قاطع 
که
نباید شاخ و دم داشته باشد.
 
ب
تضاد اساسی 
 سمتِ تکامل پدیده 
  را   
معیّن می‌کند
 
مشخصه دیگر تضاد اصلی
این
است
که
سمت تکامل پدیده
را
تعیین می کند.
 
این
نکته 
که
دیگر
محشر
است:
مگر
سرنگونی جماران
سمت پدیده
را
روشن نمی کند؟
 
اکنون
دیگر
کمترین تردیدی برای احمد سپیداری باقی نمی ماند
که
تضاد مردم با ولایت فقیه
تضاد اصلی
است.
 
۴
تعریف مارکسیستی - لنینیستی تضاد اصلی
اما
چیست؟

ما
تعریف مارکسیستی - لنینیستی تضاد اصلی
را
دیری
است
که
ترجمه و منتشر کرده ایم.
 
چرا
احمد سپیداری
به
تعاریف دایرة المعارفی
اعتنایی
نمی کند
و
به
ضریح استاد طبری و امیر نیک آیین
دخیل می بندد؟
 
شرط صداقت 
(طلب حقیقت)
 جز این است.

به
همین دلیل
ما
از
طرز «تحلیل» پراگماتیستی احمد سپیداری 
سخن می گوییم.

حقیقت
برای
پراگماتیسم
چیزی
است
که
برای شخص معین
سودمند 
باشد.
 
مراجعه کنید 
به
پراگماتیسم
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر