۱۳۹۸ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۵۵)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
این شعر
را
سایه در سوگ سوسیالیسم سروده است.
یکی از اشعار غنی و پرمحتوای سایه است
 
شبی رسید که در آرزوی صبح امید
هزار عمر دگر باید انتظار کشید

در آسمان سحر ایستاده بود گمان
سیاه کرد مرا آسمان بی خورشید

هزار سال ز من دور شدستاره ی صبح
ببین کزین شب ظلمت جهان چه خواهد دید

دریغ جان فرورفتگان این دریا
که رفت در سر سودای صید مروارید

نبود در صدفی آن گوهر که می جستیم
صفای اشک تو باد ای خراب گنج امید

ندانم آن که دل و دین ما به سودا داد
بهای آن چه گرفت و به جای آن چه خرید...
 
ویرایش:

سعیدی سیرجانی
خداناشناس

خبر داری ای شیخ دانا که من
خداناشناسم خداناشناس
نه سربسته گویم سخن
نه از چوب تکفیر دارم هراس

زدم چون قدم از عدم در وجود
خدایت برم اعتباری نداشت
خدای تو ننگین و آلوده بود
پرستیدنش افتخاری نداشت

خدایی بدینسان اسیر نیاز
که بر طاعت چون تویی بسته چشم
خدایی که بهر دو رکعت نماز
گه آید به رحم و گه آید به خشم

خدایی که جز در زبان عرب
به دیگر زبانی نفهمد کلام
خدایی که ناگه شود در غضب
بسوزد به کین خرمن خاص و عام

خدایی چنان خودسر و بلهوس
که قهرش کند بی گناهان تباه
به پاداش خشنودی یک مگس
ز دوزخ رهاند تنی بی گناه

خدایی که با شهپر جبرییل
کند شهر آباد را زیر و رو
خدایی که در کام دریای نیل
برد لشکر بیکرانی فرو

خدایی که بی مزد و حمد وثنا
نگردد به کار کسی چاره ساز
خدا نیست بیچاره ور نه چرا
به مدح و ثنای تو دارد نیاز

خدای تو گه رام و گه سرکش است
چو دیوی که اش باید افسون کنند
دل او به دلال بازی خوش است
وگرنه شفاعت گران چون کنند؟

خدای تو با وصف غلمان و حور
دل بندگان را به دست آورد
به مکر و فریب و به تهدید و زور
به زیر نگین هر چه هست آورد

خدای تو مانند خان مغول
به تهدید چون می کشد تیغ حکم
ز تهدید آن کار فرمای کل
بمانند کروبیان صم و بکم

چو دریای قهرش برآید به موج
نداند گنه کاره از بیگناه
به دوزخ فرو افکند فوج فوج
مسلمان و کافر، سپید و سیاه

خدای تو اندر حصار ریا
نهان گشته کز کس نبیند گزند
کسی دم زند گر به چون و چرا
به تکفیر گردد چماقش بلند

خدای تو با خیل کروبیان
به عرش اندرون بزمکی ساخته
چو شاهی که از کار خلق جهان
به کار حرمخانه پرداخته

نهان گشته در خلوتی تو به تو
به درگاه او جز تو را راه نیست
تویی محرم از کار او
کسی در جهان جز تو آگاه نیست

تو زاهد بدینسان خدایی بناز
که مخلوق طبع کج اندیش تو ست
اسیر نیاز است و پابند آز
خدایی چنین لایق ریش تو ست

نه سربسته گویم سخن
خدا نیست این جانور اژدها ست
مرنج از من ای شیخ دانا که من
خداناشناسم اگر ” این ” خدا ست
 
رضا شاه هم گفت:
قاجاریه فقط یک مرد و نیم داشت، مردش خانم فخرالدوله و نیم مردش آغا محمد خان قاجار بود.
رضا شاه پهلوی

۱
این شاهجمله رضا شاه
ماهیتا
آنتی فمینیستی
است
و
نشاندهنده عقب ماندگی فکری او ست.

۲
رضا شاه
بسان رضا خان
می عندیشد.

۳
مرد
از مفاهیم فئودالی است.

۴
رضا شاه
خیال میکند که نران برتر از زنان اند.

۵
خودش خبر ندارد
که
زنش
هزاران بار خردمندتر از خودش و اعوان و انصارش است.
 
۶
رضا خان
اگرچه رضا شاه شده
ولی
بورژوا نشده است.

۷
بسان اخوندهای کثافت که
اگرچه بورژوا شده اند
ماشین ضد گلوله سوا ر می شوند
و
در قصرهای مجلل زندگی می کنند و کیف خر می کنند
ولی همچنان و هنوز
فئودال مانده اند.

حریف و خرید و فروش جغد به جای طوطی

حریفی می ره که طوطی بخره که براش حرف بزنه.
مغازه دار گولش می زنه و بهش جغد می فروشه به جای طوطی.
بعد از چند روز که برای غذاش میاد دوباره مغازه،
فروشنده می گه :
«بگو، ببینم طوطی ات حرفم می زنه؟»
حریف می گه :
«نه.
ولی به حرفای من بدقت گوش میده!»

انسانهايى كه براى ازادى ديگران جان خودشون را فدا مى كنند درقلب تاريخ جاى دارند
حریف

۱
منظور از دیگران چیست؟

۲
مبارزه
در
جامعه بشری
و
تاریخ بشری
مبارزه طبقاتی
است
و
نه
مبارزه شخصی.

۳
تا
شخصی برای آزادی دیگران جان فدا کند.

۴
جامعه بشری
شباهت عظیمی
به
ارگانیسم (اندام) زنده
دارد
و
اعضای جامه
شباهت غریبی
به
ارگان های ارگانیسم
و
یا
اعضای اندام
دارند.

۵
ادعای اینکه دست به خاطر پا و یا پاشنه پا
جان فدا می کند
یاوه ای بیش نیست.

۶
فرد ایزوله و تنها
بسان عضو ایزوله و تنها
اصلا
وجود ندارد
تا
شق القمر کند.

۷
امتحانش آسان است:
دست بریده از اندام
اصلا
دست نیست.

۸
عضو مجزا از اندام
فاقد عضویت و فونکسیونالیته است.

۹
عضو
فقط
در دیالک تیک عضو و اندام
جزء و کل
و
فرد
در
دیالک تیک فرد و جامعه
وجود دارد.

۱۰
عمله ای که برای بالابردن سطح دستمزدش مبارزه می کند
فقط به ظاهر برای دستمزد خودش مبارزه می کند.

۱۱
عمله عضو طبقه کارگر است و هر کار و کارزارش
آب به آسیاب طبقه می ریزد.

هی مولانا

۱
حریفی نیم قرن قبل می گفت:
دوست
را
باید میان خیل دشمن جست.

۲
یعنی
هنوز
ذره ای امید به پیدا کردن دوست
بود.

۳
امروزه
می گویند:
دوست
را
باید میان خلق مریخ جیست

۴
در طویله زمین
دشمن
حتی
یافت نمی شود

۵
شاید دلیل تقویت و توسعه سریع السیر فاشیسم و فوندامنتالیسم
همین باشد:

چون دشمن کمیاب و کیما ست
خلایق خر به خودستیزی روی آورده اند

یعنی
خود به دشمن خود استحاله یافته اند

در نتیجه
بمب بر کمر خود و حتی زن و فرزند خود می بندند
و
در خیابانی
کلیسایی
مسجدی
مدرسه ای
مرثیه ای
منفجر می کنند
و
شق القمر می کنند.

۶
اساتید دانش کاه صندلی شریف
شاید
به همین دلیل
قصد سفر به کره مریخ دارند.

۷
اگر در خر پرنده مش محمود احمقی نجات
جا باشد
ما هم خواهیم رفت
تا
دوستی بیابیم
و
از ذلت عزلت رها شویم

عصر یأجوج و مأجوج
عصر وارونگی
عصر عرعر
عصر عسرت
عصر سقوط بشر به قهقرا

اگر سعی کنیم دیگران رو تغییر بدیم روح مان را چروک می کنیم
تغییر دادن خودمان به مراتب آسانتر از تغییر دادن دیگران است
نیر

۱
تصور اینکه ابنای بشر
ایزوله و تنها هستند
تصور باطلی است.

۲
به قول شهید شهیری:
ماجرای روبینسون کروزه ی تنها و بیکس در جزیره ای دور افتاده
افسانه ای بیش نیست
(جوانشیر)

۳
انسان
موجودی اجتماعی است:
انسان
دیالک تیکی از مربی و مربا
سوبژکت و اوبژکت
است

۴
انسان گوشه نشین بی پیوند با جامعه
حتی
لحظه ای نمی تواند زنده بماند.

۵
ابر و باد و مه و خورشید و بشر
در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت بخوری

۶
کسی نمی تواند ابتدا به ساکن
کسی شود
تغییر خود پیشکش

۷
انسان
در
روند کشاکش با طبیعت و جامعه و همنوع
تغییر می یابد و تغییر می دهد.

۸
یعنی همزمان
تربیت می شود و تربیت می کند.

۹
در این کشاکش و کشمکش و چالش با طبیعت
در این کار
گذار از میمون به آدم میسر شده است.

۱۰
کشاکش و کشمکش و چالش فرد با جامعه و همنوع
تنها راه توسعه و تکامل فرد و جامعه و همنوع است.

۱۱
کسی که
به هر زباله جامد و جاندار
هورا بکشد و احسنت بگوید و
حاضربه انتقاد از جامعه و همنوع نباشد
مورد انتقاد قرار نمی گیرد
و
روحش صیقل و سوهان نمی خورد و توسعه نمی یابد.

۱۲
چنین کسی
در خود می پوسد
و
از نعمت روح حتی محروم می گردد.

۱۳
منظور از تغییر
ضمنا
تغییر سطحی سلیقه و علاقه و نظر همنوع نیست

۱۴
بدون تغییر طبیعت
بدون کار عرقریز کمرشکن
چاهی حفر نمی شود
تا
قنانی تشکیل شود و کوزه ابی تهیه شود که مایه حیات باشد.

۱۵
برای تهیه هر لقمه نانی
چه بسا صدها نفر جان می کنند و عرق می ریزند و از سرما می لرزند و گاهی حتی جان می بازند.

کتابش حتما زباله است
که
امپریالیسم بدان جایزه می دهد.

۱
خودش که خر است.

۲
فقط خر به گاردین می گوید:
من این زباله را برای جایزه گرفتن ننوشته ام.

۳
چون هیچکسی برای جایزه گرفتن کتاب نمی نویسد.

۴
اگر کتاب کسی
زباله باشد
در ان صورت
امپریالیسم بدان جایزه می دهد

۵
امپریالیسم
حتی
به
خود زباله ها
جایزه می دهد
جایزه صلح و نوبل و موبل می دهد

۶
تا
زباله برای خلاق خر
الگو شود
قهرمان شود
سرمشق شود

۷
تا
خلایق خر
به
زباله
رأی دهد و
زباله رئیس جمهور شود.

فلورانس اسکاول
 
زندگی بازگشت اندیشه‌ها، گفتارها، کردارهای ما ست
که دیر یا زود به ما باز می‌گردد.

تنها کسی که باید دگرگون شود خودتان هستید

خودتان که دگرگون شوید همه‌ی اوضاع و شرایط پیرامونتان نیز دگرگون می‌شود.

الف
زندگی بازگشت اندیشه‌ها، گفتارها، کردارهای ما ست
که دیر یا زود به ما باز می‌گردد.

۱
حریف معنی اندیشه و گفتار و کردار
را
نمی داند.

۲
گفتار فرم مادی افکار است.

۲
کرداد
مادیت یابی افکار = گفتار است

۳
کردوکار (کردار)
منشاء تشکیل افکار و گفتار است.

ب
تنها کسی که باید دگرگون شود خودتان هستید

۱
عجب جفنگی

۲
چیزی نیست که تغییر نباید.

۳
تنها چیز تغییر ناپذیر
قانون تغییر است.

۴
چگونه می توان
خر نبود
و
ادعا کرد که
فقط خر در حال تغییر است؟

پ
خودتان که دگرگون شوید همه‌ی اوضاع و شرایط پیرامونتان نیز دگرگون می‌شود.

۱
این دیگر خر تو خر است.

۲
خود خر
خواه و ناخواه
تغییر می یابد

۳
بی آنکه تغییر خر
به تغییر همه اوضاع و شرایط پیرامون
منجر شود.

۴
اوضاع و شرایط محیط زیست
بر طبق قوانین درونی خود تغییر می یابند
و
نه
بسته به تغییر خر

اعدام احمد ایرانی نشان داد که چه خطری جامعه ی مریوان (؟) را تهدید می کند!

رژیم ایران رژیم اراذل و اوباش است
و هر کس برای این رژیم اسلحه به دست بگیرد، لباس نظامی این رژیم ملعون به تن کرده باشد و یا کارت شناسایی بسیج را در جیبش گذشته باشد، اتوماتیک یک تروریست است که در کشتن سیستماتیک مخالفین نظام و بازتولید بربریت حاکم نقش ایفا کرده است.
حسن معارفی پور

۱
اگر مارکس زنده بود
با شنیدن این ادعای مشد حسن
از کوره در می رفت و می گفت:
«عکس مرا بردار و آبروی مرا مریز»

۲
اراذل و اوباش چیستند
مشد حسن؟

۳
جایگاه اجتماعی اراذل و اوباش از چه قرار است؟

۴
اراذل و اوباش
از عناصر تحتانی ترین لایه جامعه طبقاتی است که به لومپن پرولتاریا معروف است:
جنده ها
جاکش ها
قاچاقچی ها
جاسوس ها
جیب برها
زورگیرها
دزدها
رهزن ها
آدمکش ها
گردنه گیرها
هروئین فروش ها
ولگردها
گداها

۵
رژیم ایران (؟)
رژیم اراذل و اوباش نیست
اگرچه بسان همه رژیم های جوامع طبقاتی
از لومپن پرولتاریا
برای انجام کارهای کثیف استفاده می کند.

۶
جهنم جماران
جهنم کاپیتالیستی است

۷
یعنی تحت حاکمیت بورژوازی است

۸
میان جهنم جماران و جوامع امپریالیستی
تفاوت ماهوی وجود ندارد.

۹
آدم باید خر باشد که میان سید علی و مش ترامپ و مرکل و می و ماکرون و پوتین و عردوغان و بارزانی و لطان یابو
علامت تساوی طبقاتی نگذارد.

۱۰
پیش به سوی آموزش تفکر مفهومی به ترفند آموزش تعریف مفاهیم

اندکی اندر باب جهنم و جنت

۱
جهنم و جنت
مثل اساطیر دیگر
منشاء دنیوی دارند

۲
مثل خود خدا و ملائکه و غیره
از زمین به آسمان رفته اند.

۳
جهنم و جنت
تبیین تئولوژیکی (فقهی، مذهبی)
جامعه بی طبقه اولیه و جامعه طبقاتی (مثلا برده داری) است.

۴
گذار ناگزیر از جامعه کمونیستی آغازین (کمون اولیه) به جامعه طبقاتی
در
آیینه ضمیر نیاکان ما
به صورت گذار از جنت به جهنم
منعکس شده است و
ادیان بزرگ این انعکاس را تئولوژیزه کرده اند و از ان خرافه جهنم و جنت را سرهم بندی کرده اند تا جهنم دنیوی را قابل تحمل سازند و یا حفظ و تحکیم کنند.
 

چون قافیه تنگ آید
دانا به جفنگ آید


کفگیر ته دیگ آید
در کفش چو ریگ آید
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر