۱۳۹۸ خرداد ۷, سه‌شنبه

پروا و پرواز و پارس و پرخاش (۶۱)

 
جمعبندی
از
مسعود بهبودی
 
واژه باید خود باد
واژه باید خود باران باشد

۱
جنبش به چه معنی است؟
سندیکا به چه معنی است؟

۲
اعتصاب هر از گاهی کراگران هفت تپه و هشت تپه را که نمی توان جنبش کارگری و جنبش سندیکایی قلمداد کرد.
۴
علاوه بر این جنبش سندیکایی
و به عبارت درست تر
سندیکاهای کارگری و یا کارفرمایی
نهادهای اقتصادی اند
و
نه
نهادهای سیاسی تا بر ضد استبداد و جنگ و تحریم و ترامپ
مبارزه کنند
 
جولیان اصلا نمی داند که حقیقت چیست.

۱
برای کشف حقیقت
باید
به
تسلیحات خرد کل اندیش
مسلح بود


۲
چون
حقیقت در کل است.

۳
روشن شد؟


لاشخور خون آشام
چنان وانمود می کند که انگار
دولت جماران
دولت توده های مولد و زحمتکش است
و
بخش دولتی
بخش توده ای است.

۱
این عرعر لاشخور
نشانه ی تشدید مبارزه طبقاتی از بالا ست.

۲
این بازی با مفاهیم توخالی و خر رنگ کن بخش دولتی و خصوصی را طبقه حاکمه امپریالیستی پس از شکست سوسیالیسم شروع کرده و شب و روز ادامه می دهد.

۳
آنچه نئولیبرالیسم می نامند
صرفنظر از عقب نشینی های رفرمیستی طبقه حاکمه برای تعدیل تضادهای طبقاتی طویله است: تشدید جنگ طبقاتی از بالا ست.

۴
بازپس گرفتن دستاوردهای بخور و نمیر توده های مولد و زحمتکش است
که
در
مبارزات سندیکایی و سیاسی به دست آورده بوده است.

۵
نتیجه این تشدید مبارزه طبقاتی از بالا
در
درون اردوگاه امپریالیستی
عصیان توده های بی سر و بی سردار و بی آلترناتیو انقلابی
و
پناه بردن به احزاب ارتجاعی فاشیستی و نئوفاشیستی است

۶
نتیجه این تشدید مبارزه طبقاتی از بالا
در
برون از اردوگاه امپریالیستی
تشکیل فوندامنتالیسم
شعله ور گشتن جنگ های ارتجاعی
قتل عام توده ای
و
دربدری دهها میلیونی سکنه کشورهای در حال رشد است.

۷
بدین طریق
دیالک تیک بد و بدتر
(دیالک تیک احزاب امپریالیستی مقتدر و احزاب نئوفاشیستی مدرن)
در
درون اردوگاه امپریالیستی
و
دیالک بد و بدتر
(دیالک تیک احزاب ارتجاعی و دارو دسته های فئودالی ـ فوندامنتالیستی)
در
خرابه های جهان به اصطلاح سوم
تشکیل می شود. 
 
۸
توده بی پناه و بی پشت و پناه
به
بدترین دشمن خود پناه می برد

۹
جنگ برادرکشی در مقیاس جهانی آغاز می شود.

۱۰
توده بی سر و بی سردار
به
برادران آواره خود
از جهان سوم و یا از کشورهای جنگ زده همسایه
حمله می برد
و
پناهگاه های آوارگان
را
به اتش می کشد.

۱۱
احزاب استبلیشمنت
تقویت فاشیسم و نئوفاشیسم را
بهانه برای
چرخش بیشتر به راست و تشدید مبارزه طبقاتی از بالا
قرار می دهند.

۱۲
دور کشورهای امپریالیستی
دیوار کشیده می شود تا آواره ای وارد بهشت موعود نشود.

۱۳
طنز تاریخ در دالان های تو در تو
طنین می اندازد:
کسانی که شعار می دادند:
کشورهای سوسیالیستی
دیوار آهنین به دور خود کشیده اند
به مثابه دیوار سازان دست و دلباز وارد صحنه می شوند

۱۴
کسانی که شعار میستر گربه چف دیوار برلین را برانداز
می دادند
خود
به دیوارساز دست و دلباز
استحاله می یابند.
 
هماندیشی با همنوعی

الف
ما یعنی ۸۲ میلیون هموطن

۱
مگر طبقه حاکمه
با
دستگاه های اداری و فکری و فرهنگی ونظامی و اقتصادی عریض و طویلش
جزو ۸۲ میلیون هموطن نیست؟

۲
جامعه و یا طویله جماران
که همگون و یکدست نیست.

۳
جامعه و یا طویله
طبقاتی است.

۴
یعنی
هم
میلیاردرها عضو و جزو جامعه
اند و
هم
گورخواب ها

ب
جمهوری اسلامی یعنی حکومت دیکتاتوری که چهل ساله در کشورمون داره دیکتاتوری میکنه

۱
جمهوری اسلامی
(مثل هر عمارتی )
از زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی تشکیل یافته است

۲
زیربنای اقتصادی جمهوری اسلامی
حتی
به نظر اجامر امپریالیستی
کاپیتالیستی
است.

۳
روبنای ایده ئولوژیکی اش آمیزه ای از عناصر سنتی و مدرن است.

۴
ولایت فقیه و غیره
از عناصر روبنای ایده ئولوژیکی اند و به ساز زیربنای اقتصادی و طبقه حاکمه می رقصند.

۵
جمهوری اسلامی
حتی
به قول اجامر امپریالیستی
نه
دیکتاتوری
بلکه
دموکراسی است.

۶
برای اینکه در این طویله انتخابات برگزار می شود.

۷
بین طویله های مثلا اروپا و امریکا با طویله جماران فرقی از این لحاظ وجود ندارد.

۸
آنها
خاوران های خود
را
قبلا
برپا داشته اند.

پ
آزادی بیان که در قانون اساسی تصویب شده ولی جمهوری اسلامی چهل ساله زیر پا گذاشته

۱
بین طویله های مثلا اروپا و امریکا با طویله جماران فرقی از این لحاظ وجود ندارد

۲
عرصه
را
نخست
از حریف اندیشنده خالی کرده اند
بعد
هر خری مجاز به عرعر شده است.

۳
اگر اندیشنده ای
احیانا
پیدا شود
فوری تر از جلادان جماران
ترورش می کنند

۴
به قول شیخ شیراز
سگ ها را باز کرده اند و سنگ ها را بسته اند.

۵
توهم آزادی بیان وجود دارد
نه
واقعیت آزادی بیان
 
بین محتوای معنوی شعر نازلی و این شعر شاملو
تناقضی وجود ندارد.

۱
شاملو خط فکری روشن دارد.

۲
در انقلابی و یا ارتجاعی بودن این خط فکری می توان بحث کرد
و
باید هم بحث کرد.

۳
مرگ در شعر شاملو و اجامر فاشیستی فدایی و مجاهد و حزب الله و غیره
در 
دیالک تیکی از تجلیل و تحقیر 
تماتیزه می شود:

الف

۱
مرگ از سویی ایدئالیزه می شود.

۲
شاملو از مرگ سرودی می سازد
پر طبل تر ز رعد

۳
شاملو
در برابر شهید
آسمان
را
به سجده و سجود وامی دارد
(در ابراهیم در اتش)

۴
شاملو از شهید هپیلی هپو
شیرآهنکوهمرد
سرهم بندی میکند.

ب
 
۱
مرگ از سوی دیگر
تحقیر می شود.

۲
مثلا در همین شعر
تحمل مرگ بر تحمل خفت و خواری و ابتذال
ترجیح داده می شود.

۳
سربازان و افسران نازی تا آخرین گلوله می جنگند و تن به تسلیم نمی دهند.

۴
خود هیتلر و معشوقه اش بروان و خود گوبلز و زنش
خودکشی می کنند تا اسیر نشوند و ابتذال را تحمل نکنند.

۵
فاشیست های آلمان (نازی ها) فرقی با فدائیان و مجاهدین و حزب اللهی ها و دیگر زباله های فوندامنتالیستی ندارند.

۶
اقطاب این دیالک تیک مرگ (دیالک تیک تجلیل و تحقیر مرگ)
اما
دو روی سکه واحدی اند.

۷
یعنی آب به آسیاب واحدی می ریزند.

۸
آب به آسیاب همیشه گردان طبقه حاکمه انگلی می ریزند.

۹
مثال
به نظر ما
همه مفاهیمی که اجامر و انجمن های فاشیستی و فوندامنتالیستی برای توجیه این دیالک تیک مرگ
(دیالک تیک تجلیل و تحقیر)
برای خودفریبی و عوامفریبی
به خدمت می گیرند
مفاهیم فئودالی و عهد بوقی ضد عقلی اند.

۱۰
خودکشی حکمتجو و حیدر مهرگان و سماجت تیرابی و وارطان و غیره تحت شکنجه و استقبال از مرگ
نه
نشانه راسیونالیته این پهلوانان
بلکه
دال بر خریت و کوته اندیشی آنان است.

۱۱
در مبارزه طبقاتی
فرد
تعیین کننده نیست.

۱۲
طبقه تعیین کننده است.

۱۳
توده تعیین کننده است.

۱۴
مرگ حیدر مهرگان ها
برای توده
گران تمام می شود.

۱۵
به نظر ما اگر توبه می کرد و مثل بعضی ها آزاد می شد
بیشتر به نفع طبقه و توده بود تا پهلوان ماندن و پهلوانانه مردن.

۱۶
در غیاب تیزابی ها و بیگوندها و مهرگان ها
کسانی زمام امور را
در رزم طبقاتی
به دست می گیرند که عاجز از تمیز «هر» از «بر» اند
و
آبرو می ریزند و گند می زنند.

۱۷
شخصیت ها
مهره نیستند تا در صفحه شطرنج جامعه تعویض شوند.

۱۸
جای خسرو روزبه
کماکان خالی است.

۱۹
این درد بزرگی است.

۲۰
ما
در اینجا با دیالک تیک زندگی سر و کار داریم:

دیالک تیک شخصیت و طبقه و یا توده

الف
حراست از شخصیت بسان مردمک چشم

ب
تقدم به منافع طبقه و یا توده در مقابل منافع فردی
(تحمل ابتذال برای تدام مبارزه طبقاتی)

۲۱
برشت
جانشین خلف مارکس
رهنمودهای روشن در این زمینه دارد

مراجعه کنید 
به
 «در برابر زور چه باید کرد؟»
قصه های آقای هیچکس (کوینر)

۲۲
بدبخت جامعه ای که به پهلوان نیاز داشته باشد.
در نمایشنانه گالیله

ابتذال به چه معنی است که مرگ مطلوب تر از آن است؟

۱
 
هی حیدر مهرگان
کجایی؟

۲
ابتذال
یعنی
تحمل خفت و خواری.

۳
ابتذال
یعنی
زیر زجر و شکنجه و تهدید و توهین و تخریب
تفاله شدن

۴
ابتذال
یعنی
توبه کردن

۵
ابتذال
یعنی
در تله ویزیون ظاهر شدن و به انکار بیوگرافی خود و حزب خود و خورشید پرداختن

۶
ابتذال
یعنی
از
یار و دیار خود
آواره شدن
و
در 
دیار بیگانه
از
طریق گدایی
روزگار گذراندن

۷
ابتذال
یعنی
نو بادی (کاینر، هیچکس) شدن

۸
ابتذال
یعنی
تجربه دمادم تنفر هر رهگذر کردن

۹
بی وطن گشتن

۱۰
بی ارج و اعتبار و آبرو شدن

۱۱
ابتذال
یعنی
تحمل تبعیض در هر جا

۱۲
تحمل رفتار مشابه مجرمین
 
نه.

۱
سطر سطر این شعر شاملو
سرشته به طنز تلخ نیرومندی است.

۲
طنزی مملو از هنجارها و معاییر ارزشی.

۳
اگر این شعر
تحلیل شود، قضیه روشن می شود.

۴
مثال:
اگرچه دستان مرگ شکننده تر از ابتذال اند ولی شاعر از آن هراس نداشته است.

این به چه معنی است؟

۴
این بدان معنی است که شاعر از ابتذال بیشتر هراس دارد تا از مرگ

۵
این بدان معنی است که ابتذال برای شاعر
به مراتب،
تحمل ناپذیرتر از مرگ است.

۶
این شعر به لحاظ ساختار تبیینی و غنای معنوی
خیلی قوی است

۷
به قول خودش
«رشگ انگیز است.»

احمد شاملو
دی ِ١۳۴۱

هرگز از مرگ نهراسیده‌ام
اگرچه دستان‌اش از ابتذال شکننده‌تر بود.
هراس ِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینی‌ست
که مزد ِ گورکن
از بهای ِ آزادی‌ی ِ آدمی
افزون باشد.

جُستن
یافتن
و آن‌گاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتن ِ خویش
باروئی پی‌افکندن ــ

اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش‌تر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.

معنی تحت اللفظی:
اگر چه دستان عزرائیل (ملک الموت) شکننده تر از ابتذال بوده،
ولی من
علیرغم آن
از
او نترسیده ام.

من
اما
از زندگی در دیاری ترس داشته ام که
قیمت آزادی آدمیان
کمتر از دستمزد گورکن باشد.
(یعنی آزادی آدمیان بی ارزش باشد.)

جستن و یافتن و آزادانه دیواری از خویشتن برپا ساختن
(خودجویی ـ خودیابی ـ خودسازی)
برای من قوی تر از حضرت عزرائیل بوده است.
به همین دلیل از او (ملک الموت) ترسی نداشته ام.

۱
آزادی (اختیار) انتزاعی (مجرد) و نه آزادی مشخص (درک جبر هستی)
مفهوم سانترال (مرکزی و اصلی) اگزیستانسیالیسم است.

۲
این آزادی (اختیار)
در این شعر شاملو
اما
نه
آزادی (اختیار) تمامجامعه ای و همه بشری
بلکه
آزادی (اختیار) «فردی» است.

۳
مفهوم فرد هم برای اگزیستانسیالیسم مفهوم سانترالی است.

۴
البته
منظور از فرد
نه هر یک از اعضای جامعه بشری
بلکه
نخبه ای است:
خانی
سلطانی
ژنرالی
پیشوایی
سرلشگری
سرداری
رهبری
روشنفکری
شاعری
چریکی
مجاهدی
شهیدی

در قاموس فئودالیسم و فوندامنتالیسم:
انبیاء
ائمه
اولیا
فقها
شیوخ
شهدا
مجاهدین
فدائیان
خوانین
سلاطین

۵
تئوری نخبگان
مهم ترین تئوری فاشیسم است
که
مؤسسش فاشیست اسپانیایی به نام خوزه اورتگا گاسه (رفیق مارتین هایدگر) بوده است.

عربستان سعودی
چیست؟

۱
عربستان سعودی
به خرید حجم نجومی عظیمی از تسلیحات نظامی مبادرت ورزیده است.

۲
سؤال این است که به چه نیتی؟

۳
عربستان سعودی
بسان اسرائیل
تحت الحمایه بی چون و چرای امپریالیسم امریکا ست.

۴
یعنی
کسی نمی تواند به عربستان سعودی چپ نگاه کند.

۵
با این حال
به طرز حیرت انگیزی مسلح می شود.

۶
چه توطئه ای در پی است؟

۷
چه نقشی به عهده عربستان سعودی گذاشته شده است؟

۸
عربستان سعودی چیست؟

۹
طویله برده داری؟

۱۰
و یا یکی از ارکان طبقه حاکمه امپریالیستی؟

۱۱
حامی دست و دلباز فوندامنتالیسم اسلامی (وهابی)؟

۱۲
بازیگر مخرب مهم در بازار نفت؟

۱۳
شکننده اصلی کمر اقتصادی اتحاد شوروی؟

۱۴
عربستان سعودی چیست؟
 
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر