۱۳۹۸ اردیبهشت ۳۰, دوشنبه

تأملی در «تزهايی راجع به فويرباخ» (۳۰)


تزهايی راجع به فويرباخ
کارل مارکس
اديت شده توسط انگلس
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۵ ـ ۷)

ترجمه و تحلیل
از
شین میم شین


تز هشتم
 
کل حیات جامعه ای (اجتماعی)
ماهیتا
پراتیکی 
(عملی)
است.
 
کلیه اسراری
که
تئوری
را
به 
عرفان
سوق می دهند،
راه حل راسیونال (عقلی) خود
را
در
پراتیک بشری
می یابند 
و
در
درک این پراتیک
می یابند.
 
۱
کل حیات جامعه ای (اجتماعی)
ماهیتا
پراتیکی 
(عملی)
است.
 
این
 جمله (حکم) مارکس 
به
 چه معنی
 است؟
 
برای درک محتوای احکام (جملات) مارکس
 باید
با
دیالک تیک ماتریالیستی
آشنا بود.
 
مارکس
فیلسوف
است
و
فلسفی 
می اندیشد.

مارکس
در
این جمله
از
سویی
دیالک تیک پراتیک و تئوری
(عمل و نظر)
را
در
نظر
دارد
و
نقش تعیین کننده
را
در
این
دیالک تیک
از
آن پراتیک (عمل) 
می داند
و
از
سوی دیگر
دیالک تیک پدیده و ماهیت
(نمود و بود، ظاهر و ذات)
را
مطرح می سازد
و
نقش تعیین کننده
را
از
آن ماهیت (بود، ذات) 
می داند:
 
کل حیات اجتماعی
نه،
به 
ظاهر،
(ظاهرا)
بلکه 
به
ذات
(ماهیتا، ذاتا)
بسته
به
پراتیک
(عمل)
است.
 
چرا و به چه دلیل؟
 
مگر
بدون نظر
عمل
امکان پذیر
است؟
 
مگر
بدون تئوری
پراتیک امکان پذیر 
است؟
 
مگر
خود مارکس
نمی گوید:
عمله و بنا قبل از بنای خانه
 اندیشه خانه
را
مدل فکری خانه
را
در
ذهن خود
می سازند؟

چگونه
می توان گفت:
 
کل حیات جامعه ای 
ماهیتا
پراتیکی 
است؟
 
ادامه دارد.
 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر