آنتونیو گرامشی
(۱۸۹۱ ـ ۱۹۳۷)
(۱۸۹۱ ـ ۱۹۳۷)
مارکس ما
نويسنده: آنتونیو گرامشی
برگردان: پارسا نیک جو
درنگی
از
یدالله سلطانپور
گرامشی
بدون چنین دانشی،
می توان رساله و پایان نامه ای کوته بینانه نوشت،
که شاید برای تاریخ فرهنگ هم مفید باشد،
می توان عوارض جانبی و دامنه دار را هم شناخت
اما بدون چنین دانشی نمی توان به نگارش تاریخ پرداخت
و
از تمامی فشرده گی و استواری فعالیت عملی، پرده برداشت.
معنی تحت اللفظی:
بدون چنین دانشی
تاریخ نگاری و توضیح بغرنجی فعالیت عملی
محال است.
من ـ زور گرامشی از «چنین دانشی»
قبلا
مطرح شده است:
مهم ترین چیزی که باید بدانیم آن است
که
در آن کشور و جامعه،
چه نظام و
روابط تولید و مبادله ای حکم فرما است. معنی تحت اللفظی:
تعیین پیشاپیش نظام و روابط تولیدی حاکم
خیلی اهمیت دارد.
پیش شرط تاریخ نگاری به نظر گرامشی
وقوف به مناسبات تولیدی حاکم است.
یعنی
وقوف به زیربنای اقتصادی است.
این نظر گرامشی بهتر از هیچ است و مهم است.
زیربنای اقتصادی و یا مناسبات تولیدی
اما
یکی از مفاهم ماتریالیسم تاریخی (یکی از اجزای فلسفه مارکسیستی) است.
فلسفه ای که گرامشی پیشایپش فاتحه بلند بالایی بر آن خوانده است.
چون
او
مارکسیسم
را
در شعار «کارگران جهان متحد شوید» خلاصه کرده است.
۲
بدین ترتیب،
بُت ها از محراب شان سقوط می کنند،
خدایان نظاره گر هم چون دود کُندری بر آتش افتاده از پیرامون انسان ها محو می شوند.
انسان،
آگاهی تازه ای از واقعیت های عینی کسب می کند،
و
از اسرار حاکم بر رخدادهای جهان آگاهی می یابد
و
آن ها را مهار می کند.
انسان
خویشتن را می شناسد و در می یابد که اراده ی فردی اش
چقدر می تواند با ارزش باشد و قدرت مند شود،
اگر به ضرورت تن دهد و نظم و انضباط خویش را برپایه ی فرمان بری از ضرورت استوار گرداند،
حتا می تواند بر خودِ ضرورت نیز تسلط یابد و اهداف خویش را با ضرورت یکسان سازد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر