۱۴۰۲ مرداد ۱۱, چهارشنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۳۵)

 
 
میم حجری

 
گردو
تجسم طبیعی دیالک تیک فرم و محتوا
به قول سعدی:
دیالک تیک پوسته و هسته (مغز)



خودتان به لحاظ زیبایی دستکمی از این منظره ندارید. اگر شک داشتید از ایینه بپرسید


توکیدیدس
راز خوشبختی
آزادی
است
و
راز آزادی
شجاعت است.

سرچشمه خوشبختی
کار
است.
چه کار فیزیکی
و
چه کار فکری.
بیکاری و علافی
بدترین بدبختی است.

میزان آزادی
بسته به میزان آگاهی است.


ویرایش:
احمد مهدوی

رفته ای، خاطره ات در چمدانست هنوز
آن قطار ازپی تو زوزه کشانست هنوز

(خاطره که در چمدان نمی ماند.
شاید منظور شاعر این باشد که چمدان فراموش دشه و یا باقی مانده از مربوط به مسافر یاد اور او ست.
خاطره معمولا در خاطر و ذهن و ضمیر آدمی تشکیل می یابد.
خاطره = بازسازی فکری تجربه.
ضمنا قطا پس از مسافر به راه نمی افتد.
قطار و یا کاروان حامل و حاوی مسافر است.)

بلبلی مست نشد، چلچله پرواز نکرد
باغ آفت زده درفصل خزانست هنوز

عطری از کوچه نپیچید به دالان خیال
گل بابونه گرفتار دکانست هنوز

(عطر چیست؟
عطر متشکل از مولکول های الکلی فرار (با دمای تبخیر پایین تر ازدمای هوا) است که از مجاری بینی به مغز می رسند و مؤثر می افتند.
مثلا حیوان و انسان را مست می کنند.
دالان خیال چیه؟)

آن کبوتر که پرید ازسر بامت روزی
خسته از پر زدنش در آسمان است هنوز

(مصراع دوم شعر به لحاظ وزن، سنگینتر است و معیوب است)



مترجم این فراز از نوشته مارکس
سواد فلسفی و حتی فارسی نداشته است.
اگر متن المانی اش را داشته باشید، می توان ترجمه کرد.
مثال:
پول به عنوان نیروی واژگون‌کننده
منظور مارکس نه واژگون کننده
بلکه وارونه ساز است.
مارکس جامعه سرمایه داری را جامعه ای وارونه (پادرهوا) و مذهب را شعور وارونه می داند.
چون
در جامعه سرمایه داری
مرده یعنی سرمایه و کالا و یا پول
بر زنده ها، بر مردم برمولدین کالاها و نعمات مادی و فکری حکومت می کند.
چون
در مذهب
مسئله اساسی فلسفه
تقدم و یا تأخر ماده بر روح
وارونه می شود:
روح مقدم بر ماده تلقی می شود



و هیچکس نمی‌دانست که نام آن کبوتر غمگین که از قلب ها گریخته ، ازادیست؟

بدبختی است.
اندیشه روغ فیلسوف را تحریف میکنند و عکسش را تکثیر.
ویرایش:
و هیچکس نمی‌دانست که نام آن کبوتر غمگین که از قلب ها گریخته، ایمان است.




ما بیش از ۲۰۰ تحلیل از آثار و افکار و اشعار طبری عزیز منتشر کرده ایم.
فقط اجنه خوانده اید.
بشر دیگر دنبال اندیشه نیست.
همه در جست و جوی عکس اند
و
عکس هر چه بی همه چیزتر باشد، مطلوب تر و محبوب تر است.
ای بسا عکس ها که میلیون ها طرفدار دارند و ممر درامد میلیون ها دلارند.
بشر دوباره به بربریت برگشته است و بربری میخورد که فرقی با کاه ندارد.
طبری
اصلا نمی داند که حقیقت چیست.
ضمنا طبری
حقیقت جو و حقیقت طلب و حقیقت پرست نبوده است.
اگرچه ادم خوبی بوده است.
طبری طرفدار مکتب امپریالیستی موسوم به پراگماتیسم بوده است
پراگماتیسم بر ان است که هر چیز سودمند برای کسی حقیقتی است.
دلیل شکست حزب توده هم همین بی اعتنایی به حقیقت بوده است.
درنگی در طرز تفکر احسان طبری
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10683

شاه و شیخ
نماینده اند.
نماینده کیستند؟
اصلا
منظور از خدا چیست و کیست؟
خدا
مفهوی بیش نیست.
مفهوم خدا
نتیجه تجرید چیست ویا کیست؟
خدا به مثابه مفهوم چیزی ذهنی است.
خدا چیزی مجزد و انتزاعی است.
چیزهای مجرد و ذهنی که سایه ندارند.
که نشانه ویا آیت ندارند؟
سعی کنید
الفبای مارکسیسم بیاموزید تا رستگار شوید.
و
له عوض عوام فریبی
روشنگری کنید.
به نفع خودتان هم است.



آخونده داشت میگفت:
خدا تو بهشت به شما حوری میده که چشماشو ببینی ۶ ماه از هوش میری....
لباشو ببینی ۶ ماه دیگه....
موهاشو میبینی ۶ ماه دیگه......
یارو از ته مسجد بلند شده میگه:
حاجی پس کی  میکنیمشون؟؟....
ما که همش بیهوشیم.
ماری

بیر پارا نادان کیشی
جنت خدادن ایستی یر.
جنتی فرض اتمی یین، دار الحمار، ای دوستان

مشتی نر ابله از خدا جنت می طلبند.
جنت را با طویله عوضی نگیرید، یاران.
میرزا علی معجز


وقتی شاه به مناطقی سفر می کرد
خلایق شاه پرست
درختها را از جاهایی قطع می کردند و در حوالی کارخانه ای که محل زیارت شاه بود، می کاشتند.
درخت هایی که جز ریشه
کم وکسری نداشتند
و پس از چند روز روانه اجاق های کارخانه می شدند.

شاه هم شخصا و خانوادتا
از این جور درخت ها بود
که از فرط خریت به خود می بالید.

آوردندش تا بزرگ ترین حزب سیاسی منطقه و کشور ار در هم کوبد و فرزانه ترین فرزندان مردم را بکشد و کشور را برای قرنها به خرابات شام تبدیل کند.
و
بعد بردندش به جایی که اعراب نی انداخته بودند.



پیر شدن یعنی عادت کردن به تمام رنج ها و مسائلی که قبلا برات غیر قابل تحمل بودن
نسرین

پیر شدن
روندی طبیعی و عینی است و ربطی به عادت و اعتیاد ندارد.
محدود به بشر هم نیست.
محتوای اصلی روند پیر شدن جمادات و نباتات و جانوران و انسان
اکسیداسیون است.
همه چیز هستی از ترکیب اتم ها (عناصر شیمیایی جدول مندلیف) تشکیل یافته است
و
اتم ها در دیالک تیکی از اکسیداسیون و احیا (ردوکسیون) به سر می برند.
مثلا اتم های آهن در سطل و سنگ آهن و دوچرخه و خودرو و طشت و دیگ و قابلمه و کفگیر در اثر تماس با قطرات آب به اکسید اهن تبدیل می شوند
یعنی
یک الکترون از دست می دهند و تغییر کیفی می یابند (اکسیداسیون)
دلیل پیری سطل ویا سوراخ شدن سطل و رنگ عوض کردن و متلاشی شدن سنگ اهن
همین است.
لایه های فربه اندام ادمی در شکم و گلو و کمر و پیسر و غیره
مواد اکسید شده اند.
موجودات در معرض سوختن بی شعله و دود مدام اند .
پیری حلقه ای در تثلیث لایزال و لاینقطع پیدایش ـ رشدـ زوال است.
ضمنا
پیری فیزیکی (جسمانی) با جوانی فکری همراه است.
مثلا ما در جوانی
کره خر و بعد خر بوده ایم
اکنون در صد سالگی سگ شده ایم
و
به عوض عرعر
پارس می کنیم
هم به زبان پارسی و هم به زبان فرنگی
پیری که بد نیست.
پیری یعنی خردمندی.
به همین دلیل
پیران برای معیارها و چیزها و ارزش ها بند تنبانی
تره حتی خرد نمی کنند
اگرچه خلایق خر نمی دانند و نمی فهمند.



این لاطائلات طالقانی را باید تحلیل مارکسیستی کرد:

همه مفاهیم این شیاد قابل بحث اند:
منظور از مسلمان ها و وظایف مسلمان ها چیست؟
مسلمانان که جمع یکدست همگون همیشه همانی نبوده اند و نیستند.
هم دهقان و پیشه ور و کارگر
مسلمان است
هم اربابان فئودال و روحانی انگل و استثمارگر
و
هم
سرمایه داران.
و
هر طبقه اجتماعی
منافع طبقاتی خاص خود را نمایندگی، حفظ، مدافعه و تکثیر می کند.
و
نه وظایف کذایی خود را.
طالقانی
فرق تعیین کننده ای با بقیه آخوندهای کلاش و کذاب و عوامفریب و شیاد با عبا و بی عبا نداشته است



این شعار امپریالیستی اوجالان
را
ما همان وقت تحلیل و منتشر کرده ایم.
اکنون در مقیاس جهانی
حتی
جنبش انقلابی وجود ندارد.
ما با بیش از ۲۰ هزار نفر در فضای مجازی
بحث کرده ایم و منتشر کرده ایم
که اکثرا زنان جوان بوده اند.
ما هنوز به کسی برخورد نکرده ایم که ضد کمونیست نباشد.
اوضاع وخیمتر از ان است که بتوان تصور کرد.
اکثرا
اصلا سواد ندارند.
۹۹ درصد واژه های شان کافدارند که بر زبان راندن شان شرم انگیز است



جنبش انقلابی "زن-زندگی –آزادی " انقلابی نبوده است. فقط کافی است که شعارهای شان تحلیل مارکسیستی شوند.


من ـ زور بعضی ها از زندگی چیست؟
زندگی
که سوبژکت نیست تا برای بعضی ها تعیین تکلیف کند
زندگی که سیدعلی نیست
زندگی که چماق و چماقدار ندارد.
زندگی که به کشور همسایه با توپ و تانک حمله نمی برد.
زندگی که جمعیت بالغ کشور را مجبور به ماندن و نفله شدن نمی کند



من ـ زور
افندی؟
اروپا
قاره ای است.
قاره که فرو نمی پاشد.

من ـ زورت از «ما» چیست؟
همین چند هفته قبل
کودکان مدارس
عمامه های تان را می پراندند و کلافه و مچاله و آجمز شده بودید.
امریکا
کعبه امال تان است و توله های تان از طویله فرار کرده اند
و
از شیطان یزرگ
التماس گرین کارتدارند.



رهبری حزب توده
پس از انقلاب سفید
دو دسته می شوند:
دسته ای برای دفاع از دستاوردهای انقلاب سفید به ایران می آید.
سفارت ایران قول فعالیت مجاز می دهد.
شاه همه را بر سر دوراهی زیر قرار می دهد:
یا پشت کردن به حزب توده و یا اعدام.
آنها هم اعدام را بر پشت کردن بر حزب توده ترچیح می دهند.
روزنامه کیهان از اعدام شان گزارش داده است.
یکی از اعضای این گروه قبادی نام داشته است.
مدافعان انقلاب سفید
توده ای ها بوده اند.
شاملو د
ر چالش با این توده ای ها شعر ضد انقلابی معروفش را تحت عنوان چشم ها (ای کاش می توانستم .. بر دوش خود بنشانم و نشان دهم که خورشیدشان کجا ست) سروده است.
سیاوش
هم دهها شعر در ذم توده ای هایی سروده که به دفاع از انقلاب سفید برخاسته اند و به نظر سیاوش به پست و مقام رسیده اند.
مترجم زرد های سرخ
هم احتمالا از توده ای ها بوده است



هرگز با یک آدم نادان مجادله نکنید،
تماشاگران ممکن است
نتوانند تفاوت بین شما را تشخیص دهند.
حریف

از کجا معلوم که خودمان سر دسته خران نباشیم؟
در این صورت
همه به محض باز کردن دهن
بلاک مان خواهند کرد و مادام العمر خر خواهیم ماند.
عندرز بهتری به نظرت نرسیده ؟



عشق
کسب و کار خران است .
عشق
بهترین وسیله
برای خر پروری است.
عشق در ادبیات شرق
شبیه پالان است
که
خر پروران
بر پشت هر خری می نهند
تا سوار شوند و دیگر پایین نیایند
عاشق ترین افراد
کودکانند که
از فرط خریت عاشق هر رهگذری اند

زیبایان
همیشه جزو نیکان نیستند.
نیکان
اما
همیشه زیبایند.
فرنگی
آره.
خر کردن خلایق
هزار فرم دارد.
این هم یکی از همان فرم ها ست که شبیه پالان است
بگذاری و سوار شوی و دیگر پایین نیایی.
کسی هم قادر به درک مفهوم انتزاعی زیبایی و یا نیکی نخواهد بود.
جلادانان جماران و کوسه های رفسنجان
جزو نیکان بوده اند تا همیشه زیبا باشند ویا جزو زیبایان بودده اند که هر از گاهی نیکوکار باشند؟



کم زندگی کن،آزاد زندگی کن ،انسان زندگی کن
پاشا

چرا وبه چه دلیل باید کم زندگی کنیم؟
زندگی واقعی بشر
اگر شانس بیاورد از ۶۰ سالگی شروع می شود.
۶۰ سال قبل به خریت می گذرد.
از ۶۰ سالگی به بعد
از عمر بشر چه باقی می ماند؟
از این بیست و یا سی سال
به نظر علامه پاشا
چند سال کم کنیم تا به عندرز او عمل کرده باشیم؟
من ـ زور پاشا
از آزادی چیست؟
خر که نمی تواند آزاد زندگی کند.
آزادی آدمی هم از ۶۰ سالگی شروع می شود که نه کسی آدم حسابش می کند و قابل اعتنا ست.
تفاله یک زنده است.
من ـ زور پاشا از انسان زندگی کردن چیست؟
وقتی نان سفره ات را از سفره همنوع ضعیفتری برمی داری
چگونه
در عمل و نه در حرف
می توانی هومانبست باشی؟



تنها افرادی که رنج نمی‌کشند و ناراحت نمی‌شوند مُرده‌ها هستند.
زنده بودن
یعنی گاهی آسیب‌دیدن، شکست‌خوردن، دچار اضطراب شدن، اشتباه کردن و همچنان [راه زندگی را] ادامه دادن.
سوزان_دیوید

تنها کسانی که خرافه تحویل خلایق نمی دهند، مارکسیست ها هستند ک هله کره مریخ مهاجرت کرده اند.
ما بقی یا خر اند ویا خر پرور.

اصل این است که سعدی صدها بار گفته است:
خصلت و ساختار هر چیز
بدون استثناء
دیالک تیکی است.
یعنی
همه چیز از ذرات تا کاینات
با ضد دیالک تیکی خود همراه است.
ریاضت (رنج)
به تنهایی وجود ندارد.
ریاضت در دیالک تیک ریاضت و لذت (مارکس) وجود دارد.
لذت اصیلی هم یافت نمی شود ک به ریاضت توأم نباشد
به زبان سعدی
رنج در دیالک تیک رنج و گنج
کار در دیالک تیک کار و مزد
گل در دیالک تیک گل و خار
غم در دیالک تیک شادیی و غم
وجود دارد.





مقدرات تاريخى آموزش کارل مارکس؟

هم مفهوم مقدرات تاریخی» غلط است و هم مفهوم آموزش مارکس.

آموزه و یا تعلیمات مارکس درست است.


عبدالرشید دوستم،
می‌گوید که در برابر طالبان باید به زور متوسل شد و به حمایت سیاسی امریکا نیاز دارد.

طالبان
یکی از معجزات امپریالیسم امریکا و اذناب عربی ـ برده داری ـ فئودالی ـ اسلامی امپریالیسم است.
طالبان
را
برای شکست انقلاب دموکراتیک خلق های افغانستان
از کیسه جادو بیرون آورده اند
و
حزب الله را برای شکست انقلاب بورژوایی ایران.
بدون حمایت تسلیحاتی و مالی امپریالیسم جهانی و دول ارتجاعی عربی
این جریانات فوندامنتالیستی ـ اسلامی
نه نیرو می گرفتند و نه به قدرت می رسیدند.
البته
جریانات فوندامنتالیستی ـ اسلامی
هم
ارتجاعی تر از امپریالیسم اند
و
هم
از موضع ارتجاعی تر
ضد امپریالیستیستی اند.
درک این دیالک تیک خیلی مهم است.
امپریالیسم جهانی ( امریکا و دول ناتو)
در این ۲۰ سال اشغال افغانستان
سکنه افغانستان را خلع سلاح فکری کرده اند و خرابکاری فکری و اخلاقی شان
کمتر از طالبان نبوده است.



می خواهند به اکتشافات مهمی دست یابند.
راه ادویه را در کرمان
باد پیدا کرده است
و
راه های دیگر را
بادبانان می جویند

با مرد همسایه همزمان وارد بلوک شدیم نزدیک ده تا مرغ هم خریده بود اطلاعاتیه، سرتا پا مشکی در آسانسور باز کردم وایسادم منتظرش بیاد داخل میگم حاج اقا بفرمایید تو! میگه ننننهههه شما بفرمایید در این حد این جماعت عرزشی سست عنصرن و به خودشون اعتماد ندارن بگو مثلا چه غلطی میخا بکنی

چه ایرادی دارد؟
او هم مثل ماری مؤدبانه برخورد کرده است.
اطلاعاتی بودن
شغل او ست.
فرقی با آرایشگر بودن ندارد.
در جامعه و حتی در طبیعت
تقسیم کار هست.
یکی مشتریان را آرایش و پیرایش می کند
و
دیگری آش و لاش و لاشه میکند تا لقمه نانی به کف آرد و به ذلت بخورد



به مهر خواندید.
حریف

تعارف توانگر کند فرد را.
ما به مهر و قهر
چیزی را نمی خوانیم.
ما روی افکار و آثار و اشعار
کار فکری می کنیم.
یعنی
انها را به دقت مورد تأمل قرار می دهیم
و
می خواهیم که همه همنوعان
به عوض خر کردن همدیگر
به عوض فرستادن دسته گل به هر پست هر ننه قمر
به عوض هلهله و هورای الکی و خرکی کشیدن به هر چیز
چنین کنند.



با خدا بودن
یعنی در بدترین حالتِ جسمی،
بهترین حالتِ روحی را داشتن.
حریف

خودفریبی
هزار فرم دارد.
این هم یکی از آن فرم هاست.
کسانی که دست از سر خدا
برنمی دارند،
اصلا خدا را نمی شناسند.
برای اینکه پیش شرط خدا شناسی
فلسفی اندیشی است.
خدا
یک مفهوم است.
مفهوم
یک چیز مجرد است و فقط در ذهن بشر وجود دارد.
خدا
عکس است.
عکس چیزی مجازی است و فقط وجود ذهنی دارد.
اصل
چیزی واقعی است و وجود عینی دارد.
اصل خدا چیست؟



ازدواج معنوی؟
با ازدواج معنوی
حامله هم شدی و تولید مثل هم کردی؟
مطمئنی که شهید گمنام از علمای اعزامی اعظام نبود که از گیر دادن به هر خری خودداری نمی کنند


چه می شود که بیایی مرا بغل بکنی
وکام تلخ مرا هم، پر از عسل بکنی
تمام پرسش بی پاسخی که روی لب است
به هرم پاسخ یک دفعه، بوسه،حل بکنی
هزار وعده ی خوبان یکی عمل نشود
برای مرتبه ای هم شده، عمل بکنی
نگاه زلزله بارت دلیل ویرانی ست
چه می شود زدوچشمت ؛کم ازگسل بکنی
تو را قسم به نگاهی که سحر آمیز است
به هرچه دوست می داری مرا بدل بکنی
فقط اشاره ای از روی چشم تو کافیست
تمام دفتر من را پر از غزل بکنی
به چشم شاعرت اما نیامد اشعارم
بگو چه چاره، کنم تا مرا محل بکنی.
احمدمهدوی


چه می شود که بیایی مرا بغل بکنی
مهدوی

رسول اکرم گفته بود:
شعرا دروغگویانند.
ما فکر می کردیم که شعرا یا علافانند و یا عیاشانند.
اکنون
معلوم می شود که شعرا غافلان جهانند.
لامصا نمی بینند که بغل ریخته مثل پهن زیر دست و پای ستوران.

میلیارد بغل تو دل برو برای همه سنین و سلایق و علایق
به التماس از هر بغل پرستی
بغل کردن شان را می طلبند





در آن زمان هنوز پاکستان وجود نداشت.
فقط نجسستان و یا هندوستان وجود داشت



من آنم که به دریا حکم طوفان می‌دهد.
رحیم

طوفان
به حکم این و آن
تره حتی خرد نمی کند.
همه چیز هستی
خودقانونمند
است
و
بنا بر قوانین وقانونمندی های درونی خود
رخ می دهد.
همه چیز هستی
خصلت و ساختار دیالک تیکی دارد
و
این خصلت و ساختار
موتور محرکه در درون همه چیز هستی است.
جنبش همه چیز
در حقیقت
خودجنبی همه چیز است.
هیچ چیز محتاج جنباننده خارجی نیست.



مارک تواین
من شخصا نگرانی های بیشمار در عمر خود داشته ام
که رخ نداده اند.

دلیل رخ ندادن «نگرانی ها»
هم
مش تواین
همین داشتن نگرانی ها
یعنی
پیش آگاهی به خطرات مربوطه بوده است.




نتوانستیم پدرم را در آغوش مام وطن به خاک بسپاریم
حریفه

وطن
نه مام
بلکه دام است.
وطن دام طبقات انگل حاکمه برای صید توده است.
وطن
دامی در راه خرکردن توده و فرستادنش به جبهه
و
به خاک سیاه نشاندن توده است


نه.
عدالت ربطی به حقیقت ندارد.
حقیقت چیست
و
داد و یا عدالت چیست؟
بیداد و یا ظلم چیست؟


مد مدرن و مد روز این روزگار
که
بیشتر تهوع اور است تا تبسم اور.


دادن ماهی به گرسنه ای
نه نشانه دینداری و بشردوستی
بلکه نشانه کوته اندیشی و نادانی است.
به عوض ماهی
باید قلاب ماهیگیری به گرسنه داد و فوت و فن ماهیگیری به او آموخت.
تا خود قوت لایموت خود را تولید کند و جامعه را به جلو برد.
سکنه جنقوری در این ۴۴ سال
ضمن صعود جسمی،
سقوط فکری کرده اند
و
عقب مانده تر از آخوندهای شپشو شده اند.


دون ژوان ها
کسانی هستند که مبتلا به اعتیاد جنسی هستند
و اختلال شخصیت خودشیفته نیز در آنها دیده می شود .
افراد خودشیفته
خودخواه و خودپسند بوده و اعتماد به نفس شکننده ای دارند .
ندا مکاری

همه مفاهیم ندا در این نوشته باید تحلیل شوند.
اعتیاد جنسی
خرافه - مفهومی بیش نیست.
خودپسندی ویا اگوئیسم اصلا بد نیست.
بد چیست؟



مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم
به ولای تو که گر بنده خویشم خوانی
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزم
بر سر تربت من با می و مطرب بنشین
تا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم
خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات
کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم
روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده
تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم
حافظ

حافظ مرجع تقلید همه خودشیفته ها ست:
طایر قدسم و از دام جهان برخیزم

عادولف احمد هم
خود را بسان حافظ
شرف کیهان جا می زد
بامداد اول و اخر
حتی خدا را تعبیری از نام خود می پندا شت
و
الله اکبر را وصفی از خود.
خدا ادم را خر بکند
ولی معتاد به هروئین نگند


این اجامر
همه
نماینده و مأمورند و نه همه کاره و آمر.
هنر کشف این نکته است که مأمور کیستند؟
راه حل رادیکال مسئله هم همین جا ست.
با حذف تک تک این مأمورین
آب از آب حتی تکان نمی خورد.
بدبختی تروریسم و آنارشیسم همین جا ست.
شاه حذف شد
ولی آمر
مأمور عوض کرد و به جای خود ماند.
شیخ
هم میتواند حذف شود
و
آمر
با تعویض مأمور،
باز هم به جای خود بماند.
رادیکال بودن یعنی دست به ریشه قضایا بردن.


سادگی
نتیجه بلوغ است.
شیللر

منظور از سادگی چیست؟
مش شیللر.

نتیجه بلوغ فکری
نه سادگی
بلکه
کسب لیاقت عبور از کلاف سر در گم بغرنجی ها ست.
یعنی
همه جانبه بینی
همه جانبه اندیشی است.

یعنی
نقوذ به ذات قضایا و چیزها و آدم ها وسیستم ها ست.

یعنی
حقیقت جویی، حقیقت یابی، حقیقت گویی (صداقت) و حقیقت پرستی است.



آرادی
تعریف جهان شمول ندارد.
حریف

تعریف جهانشمول از مفهومی وجود ندارد.
تعریف علمی و تعریف خرکی ـ خرافی (تحریف) از مفاهیم وجود دارد.
کسی که حزب الله و داعش و طالبان را انقلابی قلمداد میکند
به تحریف مفهوم انقلاب کمر برمی بنند و نه به تعریف مفهوم انقلاب.

آزادی یعنی رها بودن از قید وبندها.
حریفه

نه.
این تحریف مفهوم آزادی است.
اتفاقا
آزادی یعنی آگاهی به جبر و یا ضرورت (یعنی قید وبندهای عینی) و رعایت اکید انها.
کسی که با سر قصد عبور از دیوار را دارد،
خر است و نه مختار.
با پوزش از خر که خر نیست.
بلکه خردمند است و با سر از دیوار عبور نمی کند.
چون چنین خری نمی داند که با سر نمی توان از دیوار عبور کرد.


ویرایش:
برادر چون گل و خواهر، گلابه
بدون یکدگر (نه یکدیگر) دنیا عذابه
نباشد خواهری دور از برادر
که دنیا بر سر هر دو خرابه.

این خرافات فولکلوریک
به دوران های تاریخی ماقبل سرمایه داری تعلق دارند.
مناسبات تولیدی سرمایه داری
همه مناسبات و سنن و مخلفات دوران های ماقبل را
منفجر و تکه تکه می کند.
خواهر به دشمن برادر تبدیل می شود و کالا (پول) بر مسند خدا می نشیند.
ای بسا خواهران و برادران که بر سر میراث پدر
بر ضد یکدیگر لشگر کشی می کنند.



باز کردن غل و زنجیر از دست و پای دیوانه ای که عاشق غل و زنجیراست، آسان نیست.
ولتر

هی ولتر
حریف دیوانه است
ولی خر نیست.
خر کسی است که غل و زنجیر از دست و پای دیوانه ای بردارد و فاجعه آفریند.
دیوانه به نیروی مخرب جنون واقف است و مصلحت در حفظ آنها می داند و نه در حذف آنها.



عقل چیست؟
فقر که فقط فقر مادی و مالی نیست.
خریت هم فرمی از فقر است.
فقر فکری است.

اتفاقا بشریت
اکنون
در جهان امپریالیستی و جنقوری اسلامی
بیشتر زیر خط فقر فکری است و نه زیر خط فقر مادی و مالی.
وضع مادی سکنه جهان و جنقوری بهتر از ۴۰ سال قبل است.
ولی به لحاظ فکری بدتر از ۴۰ سال قبل است.
خلایق
حتی در احزاب سیاسی کذایی
قادر به نوشتن جمله درستی نیستند.
اصلا حرف دهن خود و همنوع خود را نمی فهمند.
درست به همین دلیل
پیدا کردن دوست محال شده است.
چون کسی با خر دوست نمی شود و خر هم دوست کسی نمی شود


مفهوم چیست؟ مثلا دختر یک مفهوم است. تعریف مفهوم دختر که بسته به میل این و آن نیست.



دگماتیسم ویا جزم گرایی معنی دیگری دارد.
ابراز نظر جشورانه و مطمئنانه
چه ربطی به جزم گرایی دارد؟
در هر جامعه متمدن خلایق باید به لحاظ نظری و عملی موضع گیرند
و
نظرات خود را با جسارت و جرئت یک شهروند اعلام دارند.
من و من و هن و هن
نشانه عقب ماندگی است.
نظر
نتیجه عمل است.
عمل
معیار مطمئن برای تعیین صحت وسقم نظر است.
مثال:
آب تحت فشار جو در ۱۰۰ درجه سانتیگراد می جوشد.
اعلام این حقیقت فیزیکی
نه به معنی جزم گرایی
نه به معنی دگماتیسم
بلکه به معنی علمگرایی و حقیقت گویی است.


دگماتیسم
(جزم گرایی)

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10705

پایان



آزادی و یا اختیار
یکی از مفاهیم مهم فلسفی است.
با دیالک تیک جبر واختیار
حتی
اخوندها آشنا بوده اند.
حتی
حافظ آشنا بوده است.
رضا به داده بده وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.
حافظ
مخالف و منکر اختیار ادمی
و
مبلغ جبر است.
حدس بزنید منظور خواجه از جبر چیست؟

جبر در فلسفه مارکسیستی
به قوانین وقانونمندی های عینی مربوطه در هر زمینه اطلاق می شود.

اختیار و آزادی
یعنی شناخت جبر عینی.
خر
نمی تواند مختار و آزاد باشد.
آزادی
همیشه با آگاهی همراه است.
بدون آگاهی
بدون فراگیری فوت و فن تفک مفهومی (مارکسیسم)
کسی نمی تاند آدم باشد و آزاد و مختار و خودمختار باشد.


درنگی در مفهوم آزادی

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11756




دفاع از نخبگان
کسب و کار خران و خرپروران است
و نه کسب و کار خردگرایان.
توده پرستی کسب و کار خردگرایان است و نه نخبه پرستی.
توده
خدا ست.
تازه اگر خدای خدایان نباشد



فقط کف خیابون به دست میاد حقمون
حریف

چرا و به چه دلیل به این نتیجه می رسید؟
منظور از کف خیابان چیست؟
منظور از حق مان چیست
که در کف خیابان به دستمان می آید؟
چرا حق مان
در کف خیابان به دست مان می آید
و نه در مجلس شوربای اسلامی
و نه در دولت جنقوری اسلامی
و
نه در سلب مالکیت بر وسایل تولید از سلب مالکیت کنندگان
و
نه در تسخیر قدرت سیاسی و اقتصادی و فکری و فرهنگی
و
نه
در وارونه سازی جنقوری و جهان وارونه.

مطلق کردن کف خیابان
فرمی از پراکتیسیسم (عملگرایی) است
فرمی از انارشیسم است
فرمی از تحقیر تئوری است.
فرمی از بی اعتنایی به روشنگری علمی و انقلابی است
فرمی از تخطئه تشکل در سازمان های طبقاتی، توده ای و صنفی و حزب سیاسی مارکسیستی ـ انقلابی است



آره.
اگر کله خودت با مغز بود
به تحلیل سنت قمه زنی خطر می کردی
و
نه
به تحقیر قمه زن بیچاره.
راستی دلیل اجتماعی روی آوردن زحمتکشان به قمه زنی چیست؟



ریشه که داشته باشی
به لبه پرتگاه میایی
اما سقوط نمی کنی!
ریشه
شعور، تربیت، شخصیت، انسانیت و شرفِ واقعی یک انسان است؛ و ربطی به پول و تحصیلات ندارد.
حریف

حتی خری به این خرافه تره خرد نمی کند.
حتی خر می داند که جامعه از زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی تشکیل یافته
و
تعیین کننده
نه روبنای ایده ئولوژیکی
(نه شعور و تربیت و انسانیت و شرف و مخلفات)
بلکه زیربنای اقتصادی
(مناسبات تولیدی، فرم مالکیت بر وسایل تولید، حاکمیت طبقاتی) است.
روبنا
همه جا و همیشه
مجبور به رقصیدن به ساز زیربنا ست.
نان بر ایمان مقدم است.
نان نباشد، عزرائیل در طرفة العینی در میزند ویا از سوراخ کلید در وارد می شود و سر می زند



عجب مقلی خدا داده است.
منظور دکارت از شعار «من می اندیشم. پس هستم»
که به معنی تحت اللفظی اش نیست.
دکارت می توانست بگوید:
من غذا می پزم. پس هستم.
من زمین شخم می زنم و گندم می کارم. پس هستم.

رنه دکارت (۱۵۹۶ ـ ۱۶۵۰)
فیلسوف، ریاضی دان و عالم علوم طبیعی
از مؤسسین راسیونالیسم مدرن عصر جدید آغازین
تفکر راسیونالیستی او را کارتزیانیسم نیز می نامند.
دکارت به وجود ایده های مادرزاد باور داشت.


فمینیسم بورژوایی یک برچسب اعمال شده سقوط به طیف وسیعی از نویسندگان فمینیست که به وضوح به هر دو اردوگاه فمینیستی سوسیالیستی و رادیکال است . در واقع، فمینیست بورژوازی خواهان برابری برای زنان در درون نظام اجتماعی موجود است . در واقع، فمینیسم بورژوایی یک اصلاح طلب به جای موضع انقلابی است ... بسیاری از دانشمندان فمینیست در بهترین حالت، یک رابطه مبهم با مارکس و مارکسیسم است
عبدالله

عجب عرعریاتی

فمینیسم
هرگز نمی تواند سوسوسیالیستی و رادیکال باشد.
رادیکال به معنی ریشه ای و اساسی بودن است.
فمینیسم
دیالک تیک اساسی جامعه بشری را
نه دیالک تیک طبقات حاکمه و توده
مثلا
نه
دیالک تیک اربابان برده دار ـ روحانی و بردگان
نه
دیالک تیک اربابان فئودال ـ روحانی و رعایا و بورژوازی (طبقه متوسط)
نه
دیالک تیک بورژوازی و پرولتاریا
بلکه
دوئآلیسم خرکی زن و نر می داند و دست به عوامفریبی می زند.
جنک در جامعه بشری بر سر نان است و نه بر سر جنسیت (نریت و زنیت)
زن = نر
اگر کسی شک داشت برود به زندان ابوقریب بغداد ویا به دانشگاه ابو اوین جلاد



این کاریکاتور خرکی
بر مبنای مفهوم معروف آل عبا
کشیده شده است.
آل عبا در صدر اسلام از رسول اکرم و دختر اکرم و داماد اکرم و نوه های اکرم (حسن و حسین) تشکیل می یافت
و
محتوایش
طبقه حاکمه برده دار و روحانی بود.
آل عمامه و عبا
اکنون
نه از چماق به دست ها
نه
از رمضان بی مخ ها وشعبان بی مخ ها
بلکه از کلان سرمایه داران تشکیل می یابد.
هر کس نداند،
نادان است.


هشل هف ها در انشگاه های جمکران
فرزاد معینی

دانشگاه های جنقوری اسلامی نه دانشگاه، بلکه دانش کاه اند و فقط به درد هشل هف ها می خورند.
خلایق هر چه لایق.



کسانی که این خرافه را سرهم بندی می کنند ویا منتشر می کنند ویا تأیید می کنند و هورا می کشند،
در بهترین حالت
بیسوادند
و
از تعریف دزدی و دزد بی خبر اند.
یعنی مثل اجامر جنقوری اند.

مثال:
تیمور لنگ و چنگیزخان نهنگ
که دزد نبوده اند، غارتگر بوده اند.
آدم باید خر باشد و تیمور و چنگیز را دزد بنامد



اگر امکان سفر در زمان وجود داشت، به گذشته سفر می کردی یا آینده ؟
خودم به گذشته
ماندگار
چرا و به چه دلیل؟
گذشته که تحفه نطنز نبوده است تا بدان برگردیم.
مثال:
گذشته ما خریت بوده است
جتی یادآوری اش
به جنون مان می کشد.
کسب و کار ما عرعر بوده است.
شرم آور بوده است.
ما حتی به ضرب شلاق حاضر به برگشت به گذشته نکبت نیستیم.
مگر برگشت به خریت کار خردمندانه ای است؟



این جور مسائل باید تحلیل فلسفی شوند.
هر ننه قمری قادر به درک و توضیح این واکنش ها نیست.
اولا
بد کردن کذایی به همنوع
به معنی زیر پا نهادن فرامین انتزاعی الهی است و بدکار کذایی مستوجب عذاب الهی است.
تناقضات بین فرامین انتزاعی و اعمال مشخص یکی از مسائل دست و پاگیر است.
علاوه بر این
بدکار کذایی
دچار عذاب وجدان می شود و در معرض اختلالات روانی قرار می گیرد.

درست به همین دلیل
حتی
حضرت علی
که معروف به کشتن هزار گردنفراز در شبی واحد است،
چه بسا لب چاه کوری شبانه می نشست و می گریست.
به همین دلیل
صدها تن از پاسداران و شکنجه گران جنقوری اسلامی در فرنگستان در تیمارستان ها بستری اند و شب و روز گریه و زاری می کنند و طلب عفو می کنند.



هی مش بهروز اینکه تحلیل نیست. تحلیل چیست؟ این ادعایی سوبژکتیو است. صادق حتی ادعای خود را به مدد فاکت های عینی اثبات نمی کند.



تو برای وصل کردن آمدی
وصل کردن انسان ها باید کار پیامبران، فیلسوفان، متفکرین و روشنفکر های متعهد به نوع انسان باشد، نه فصل کردن انسان ها.
دكتور نادر نورزائی

عجب کشفی خلایق کرده اند.
اولا
پیامبران و فلاسفه و متفکرین و روشنفکران متعهد کذایی چه بسا نافی همدیگرند.
کانت
تبر بر تبار مسیحیت می زند.
داروین
خرافه خلقت را رد میکند.

فیلسوف و متفکر می تواند دشمن زنان و زحمتکشان باشد
و
فرمان دهد که وقتی نزد زنان می روی، شلاق را با خود ببر. (نیچه کثافت)
ثانبا
کی گفته که وصل کردن بهتر از فصل کردن است؟
ثالثا
مولانا که خردگرا و خردمند نیست تا از او آیه نازل کنند.
عرفان در مجموع مکتبی خر پرور و خردستیز است.
مولانا پای استدلالیان (خردگرایان) را چوبین و بی تمکین جا می زند.
رابعا
مفهوم را که به دلخواه خود نمی سازند.
مفهوم چیست و چگونه تشکیل می یابد؟
مثال:
درخت یک مفهوم بیولوژیکی است.
مفهوم درخت از کجا آمده است؟
وصل کردن کار کدام پیغمبر بوده است؟
حضرت محمد با راهزنی شروع به کار کرده است.
کاروان های خلایق را غارت کرده است و خون شان را ریخته است و اسیرشان کرده است تا برده سازد..

دامادش
در شبی واحد
۱۰۰۰ گرد گردنفراز را که تن به بردگی نداده اند، گردن زده است.
موسی دهها بلا بر سر سکنه مصر نازل کرده است
تا خلق یهود را از بردگی نجات دهد.
یعنی کسب و کار موسی فصل کردن بوده است.
بهتر هم همین بوده است.
توده باید دشمنان خود را بشناسد تا رهایی یابد.
یعنی
از طبقات حاکمه انگل فصل شود و حتی بر ضد طبقات حاکمه لشگر کشد.



زندگی را به چه می‌توان تشبیه کرد،
داستان؛
نمایش؛
ویا صحنه فیلم؟
رحیم

تشبیه کسب و کار خرجماعت است.
پیش
به
سوی تحلیل.



دوست پسر و یا دوست دختر را باید در ایینه پیدا کرد و نه در طویله


امریکا و اخوند یکی هست
چگونه در این ۴۵سال ملت را فریب دادند
زرین

به چه دلیل به این نتیجه خرافی می رسید؟
امریکا یک کشور است.
کشور که نمی تواند با این و آن یکی باشد.
ضمنا
کدام ملت؟
در جنقوری اسلامی
امت وجود دارد و نه ملت.
دلیلش چیست؟
تابعیت امریکا گرفتن کسی چه ربطی به فریب ملتی دارد؟



منظور از دزدی چیست
و
دزد کیست؟

مثال:
توله های علما و ائمه
مثلا نوه های امامان و کوسه های رفسنجان
دزدند؟



زیبایی همان زیبا شناسی هست
حریف

عجب بدبختی است.
اولا
زیبایی شناسی (استه تیک) و نه زیبا شناسی.
ثانیا
چرا و به چه دلیل
باید زیبایی مساوی با زیباشناسی باشد؟

عقل مان کجا ست؟

مثال:
مگر خریت مساوی خرشناسی (از طریق شمردن دندان های خر) است؟





شیخ صنعان کیه
لامصبا؟
ما یا باید مارکسیسم بیاموزیم و یا به روز حزب الله و طالبان (روحانیت شیعی و سنی) بیفتیم.
تضاد شعله ور کنونی
نه تضاد کهنه با نو
به معنی بنیادی کلمه.
نه تضاد ارتجاع با انقلاب
بلکه تضاد استه تیک و اروتیک و اتیک (روبنای اید ه ئولوژیکی) فئودالی ـ فوندامنتالیستی با استه تیک و اروتیک و اتیک امپریالیستی (که پس از انقلاب سفید رواج یافت) است.
جدال کنونی
نه جدالی سیاسی
بلکه جدالی بند تنبانی است.

استه تیک و اروتیک و اتیک امپریالیستی
فرق ماهوی با استه تیک و اروتیک و اتیک فئودالی ـ فوندامنتالیستی ندارد.
فرق فرمال و ظاهری و صوری دارد.
چون تیز بنگری
به لحاظ استه تیک و اروتیک و اتیک
فرق ماهوی بین محجب و بی حجاب وجود ندارد.

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست.
ای برادر سیرت زیبا بیار.
صورت (به قول سعدی) مطرح است
سیرت محجب و بی حجاب یکی است.

ندا و مهسا و شهدای دیگر که انقلابی و سیاسی نبوده اند و فرق ماهوی با زنان حزب اللهی و گشت عرشاد نداشته اند.
اگر به شعارها توجه شود،
قضیه روشن می شود.
رضا شاه روحت شاد.
که شعاری انقلابی نیست.
شعاری عمیقا ارتجاعی است.
این شعار نشاندهنده فرمالیسم حاکم در جهان و جنقوری است.
رضا شاه که شخصیتی انقلابی نبوده است.
فقط مخالف حجاب بوده است.
ولی متحد حضرت هیتلر بوده است.
فاشیست بوده است.
کسانی که مورد حمله و ترور مخالفان جنقوری اسلامی قرار می گیرند،
نه اعضای طبقه حاکمه
نه کارخانه داران و زمینداران و بانکداران و سرملیه داران
بلکه آخوندهای پایین رتبه و بدبخت هایی اند که نان خونالود می خورند و به سرکوب بی حجابان خطر می کنند.
زنان عرشاد که کاره ای نیستند و فرق ماهوی با زنان بی حجاب ندارند.



موضوع و مفهوم نویسنده این مطلب
نظریه زیبایی
است.
یعنی استه تیک است.
یعنی زیبایی شناسی است.

ما هم در پیگیری نظر او
راجع به استه تیک و ضمنا راجع به اروتیک و اتیک ابراز نظر کرده ایم؟
تو می توانی نظر او و ما را مورد تجدید نظر قرار دهی تا ما هم چیزی از تو بیاموزیم.

اصطلاح زیبایی شناختی
به لحاظ گرامری (دستور زبان فارسی) غلط است.
روان شناختی ترجمه غلط پسیکولوژیسم است.
ضمنا
مفاهیم فلسفی را اصلا نباید ترجمه تحت اللفظی کرد.
در زمان شاه
هاشم رضی
همه مفاهیم فلسفی را بسته به میل خود ترجمه می کرد و عملا تحریف می کرد:
مثلا
ترجمه مارکسیسم
می شد
مذهب مارکس
و یا مارکس گرایی.
سوسیالیسم
می شد جامعه گرایی.
این تحریف مفاهیم فلسفی است.
مارکسیسم اصلا ربطی به مارکس ندارد
و
سوسیالیسم فرماسیونی اقتصادی است.

مترجمین طویله
سواد مارکسیستی ندارد و به همه چیز آفتابه بر می دارند.

پسیکولوژیسم چیست و به چه معنی است و چه فرقی با پسیکولوژی (روان شناسی) دارد ؟
سوسیولوژیسم چیست و چه فرقی با سوسیولوژی (جامعه شناسی ) دارد؟

زیبایی و زشتی را هم می توان تماتیزه کرد.
زیبایی و زشتی
را می توان با استفاده از دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت (ذهن و عین) مورد بررسی قرار داد:
زیبایی و زشتی
هم خصلت اوبژکتیو دارند.
مثلا کل سرخ به طور عینی و یا اوبژکتیو
زیبا ست.

زیبایی و زشتی به لحاظ سوبژکتیو
می تواند فردی و طبقاتی است.
زن زیبا برای اشراف فئودال در سراسر قرون وسطی
زنان خیکی و چاق و چله بوده اند
در حالیکه برای بورژوازی
زن خیکی مظهر زشتی است.


نگاه ما به نیچه؟
مگر نگاه ها شخصی اند؟
نیچه
مؤسس همه کثافت های موجود است.
با خرافات نیچه
۶ میلیون شهروند یهودی و کولی و کمونیست
فقط در المان
زجر کش و بعد خاکستر شده اند.
هولوکاوست و کوره های آدمسوزی
نتیجه افکار نیچه بوده اند.



عمرت دراز باد که ما را فراق تو
خوش می‌برد به زاری و خوش زار می‌کشد
مجروح را جراحت و بیمار را مرض
عشاق را مفارقت یار می‌کشد
وحشی_بافقی

معنی تحت اللفظی:
دوری از معشوق،
عاشق را گریه و زاری کنان می برد و در ذلت و خواری می کشد.
دوری برای عاشق
مثل زخم برای مجروح و مرض برای مریض است.

هی مش وحشی،
حالا دیگر دوری محال است.
یار کذایی ۲۴ ساعته در دسترس است



از امام حسن
یک عالمه حرف و فکر منتشر شده است.
از امام صادق هم.
ولی از امام حسین
یک جمله بیشتر منتشر نشده است
و ان این است
که
حیات یعنی ممات (جهاد)

که خسرو گلسرخی از قولش نقل کرده است.

درنگی در استه تیک (زیبایی شناسی)

با توسل به دیالک تیک ذهنی و عینی نمی توان به درک و توضیح ریشه ای و رادیکال استه تیک و اروتیک و اتیک نایل آمد.
برای پیدا کردن دیالک تیک درخور باید پرسید:
استه تیک و اروتیک و اتیک
چیستند و کجای جامعه بشری و هر چیز و کس دیگر قرار دارند.
استه تیک و اروتیک و اتیک
از عناصر روبنایی ـ ایده ئولوژیکی اند
و
در مورد اشیاء و جانوران و نباتات
فرمال و صوری و ساختاری اند که به وسیله محتوا و ماهیت اشیاء، نباتات و جانوران تعیین می شوند.
مثلا زیبایی گل ها و یا سنگ ها و کوهها و دشت ها
بسته به ساخار و ترکیب اتم هایی تعیین می شود که انها دارند.
از رنگ چیزی حتی می توان به ماهیت شیمیایی آن چیز پی برد.

استه تیک و اروتیک و اتیک
مثل همه چیزهای روبنایی
تابع زیربنای اقتصادی است.
مثال:
استه تیک و اروتیک و اتیک ایران پس از انقلاب بورژوایی سفید
استه تیک و اروتیک و اتیک امپریالیستی (بورژوایی واپسین) بود
و
استه تیک و اروتیک و اتیک زمان شیخ
استه تیک و اروتیک و اتیک فئودالی است.
خیزش اعتراضی زنان
در جنقوری هم نه خیزشی انقلابی، نه خیزشی در راه تغییر زیربنای اقتصادی، بلکه خیزشی روبنایی است.
زنان در جهان و جنقوری
به لحاظ صورت (سعدی) (ظاهر و شکل و شمایل و هیکل و غیره)
زیباتر شده اند.
ولی به لحاظ سیرت (سعدی)
سقوط کرده اند و چه بسا زباله شده اند.
زنی عکس آلت تناسلی زنانه را منتشر کرده و نوشته:
هی پسرا
کیک نمی خواهید؟
این سطح شعور استه تیکی و اروتیکی و اتیکی اینها ست.
ولی ظاهرشان پلی میتیستی است و رد خور ندارد.

خوب.
این عندیشه
که اندیشه ای علمی و انقلابی نیست.
خود نویسنده این خرافه
قراضه بوده است.
پیش شرط مهم برای طنزنگاری
خردگرایی عمیق انقلابی
است.
خر
نمی تواند طنزپرداز باشد.
هیئت حاکمه
در هر کشور
تابع طبقه حاکمه است.
طبقه حاکمه
بسته به منافع خود
هیئت حاکمه را تعیین و تحمیل میکند.
سید علی چه کم از پوتین و پالان و عردوغان و عربان دارد؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر