میم حجری
ایراد اساسی داستایفسکی و امروزه اجامر جهان
بیگانگی با تعریف مفاهیم
مثلا با تعریف مفهوم دزد است.
دزد
یکی از لایه های لومپن پرولتاریا ست که حاصل دسترنج کسی را مخفیانه تصاحب می کند و در ذلت مادی و فکری می زید.
کسی که دار و ندار سکنه کشوری را حراج می کند و سرمایه و ثروت کلان به هم می زند و در ناز و نعمت زندگی می کند،
نه دزد و نه جزو و عضو تحتانی ترین لایه جامعه
بلکه عضو و جزو طبقه حاکمه و فوقانی ترین طبقه اجتماعی است.
دزد کوچک و بزرگ وجود ندارد.
توده و طبقه حاکمه وجود دارد.
اکثریت استثمار شونده و اقلیت استثمار کننده وجود دارد.
دزد کوچک کذایی هم نتیجه استثمار است.
دزد مادر زاد هنوز از مادر نزاده است.
دزد روزی زحمتکش مولدی بوده است که در منگنه رقابت خانه خراب و بی همه چیز شده است.
ضمنا می تواند دوباره رشد کند و عضو و جزو طبقه حاکمه شود.
کسانی که در کاخ ها و آسمانخراش ها نشسته اند
اجدادشان راهزن بوده اند و در غارها زیسته اند.
ریشه فقر
در جامعه مبتنی بر استثمار است
در تقسیم جامعه به طبقات اجتماعی است.
ضمنا
فقر
فقط مادی نیست.
ما با فقر فکری و فرهنگی هم سر و کار داریم که پاوپریسم (pauperismus) نامیده می شود.
پاوپریسم
دیری است که گلوبال و تمام ارضی شده است.
دیگر نه رمان به درد بخوری نوشته می شود
نه شعر به دردبخوری سروده می شود
و
نه
فیلم به درد بخوری ساخته می شود.
فقط زباله مادی و فکری و هنری به وفور تولید و مصرف می شود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر