تحلیلی
از
۵
خون است.
خون جوش می زند
گل گل ز خاک خاطره می روید
اکنون سیاوش منظور خود را از صراحت می گذراند:
از خون پهلوانان بی نام و نامدار خلق
گل خاطره می روید.
اما منظور سیاوش از خاطره چیست؟
خاطره در فرهنگ واژگان به معانی زیر آمده است:
ضمیر
اندیشه
خیال
یادبود
یادگار
آنچه که گذشته
۶
خون است
خون جوش می زند
گل گل ز خاک خاطره می روید
آنگاه،
گر دست پرتوان و خداوندی خرد
عطری ز باغ خاطره بر پرده آورد
سیمای آرزو
مغموم و ناتمام بدین گونه ای که هست
بر سقف هر نگاه نمی ماند.
با توجه دقتمند به این بند شعر می توان حدس زد که منظور سیاوش از مفهوم «خاطره»،
تجارب تاریخی است.
چرا و به چه دلیل ما به این برداشت می رسیم؟
۷
دلیل ما این است که در قاموس سیاوش
خاطره به تنهائی کارآ و مؤثر نیست.
فقط اگر دست توانمند و خداوندی خرد،
عطری از تجارب تاریخی (عطری از باغ خاطره) را از پرده سینمای ضمیر خواننده و شنونده عبور دهد،
اوتوپی و رؤیا، ایدئال و آرمان رنگ عوض می کند و نگاه سوبژکت به زندگی تحول می یابد.
این همان دیالک تیک تجربه و نظر است:
این همان دیالک تیک امپیری و تئوری است.
مراجعه کنید
به
تجربی و نظری
(امپیریکی و تئوریکی)
http://mimhadgarie.blogfa.com/post/12344
این همان گذار از تجربه به تئوری است تا پس از تشکیل در ضمیر توده،
برونی شود، جامه عمل پوشد و مادیت یابد:
این همان دیالک تیک پراتیک و تئوری است.
۸
توده از تجارب تاریخی می آموزد تا بعد آموخته ها را جامه عمل بپوشاند و در جریان عمل،
گنجینه آموخته های خود را غنی تر سازد:
این معنائی جز گذار از تجارب تاریخی به تئوری
و
گذار از تئوری به تجارب شخصی
و
گذار از تجارب شخصی و گروهی ـ طبقاتی به تئوری غنی تر ندارد:
دیالک تیک پراتیک و تئوری همین است.
سیکلی مرتب توسعه یابنده، غنی تر شونده و پایان ناپذیر.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر