۱۴۰۲ فروردین ۳۱, پنجشنبه

درنگی در عندیشه ای از میلان گوندورا (۱)


میم حجری

اعتقاد تفکری است که متوقف شده، منجمد شده 

و 

آدم معتقد 

آدم محدودی است که از اندیشیدن می هراسد. 

او در چهار چوب اعتقاداتِ پیشینان خود 

به زندگی ملال آور و تکراری خویش ادامه می دهد

 و 

با آن احساسِ امنیت می کند.
وقتی ملتی دنباله روی پیشینان خویش گردید

 نباید انتظار داشته باشد

 زندگیش بهتر از اجدادِ خود باشد!
میلان کوندرا 

منظور میلان از اعتقاد چیست؟

اعتقاد یعنی باور و ایمان داشتن به اندیشه ای.

مگر بشر می تواند بدون باور و ایمان زندگی کند؟

از میلان چه پنهان که اعتقاد و یا ایمان، تفکر نیست.

اعتقاد و یا ایمان

چه بسا بی نیاز از تفکر تشکیل می یابد.

اعتقاد و ایمان

ضمنا

می تواند بر اساس تجارب شخصی و یا نوعی و یا دانش تجربی حاصل از تفکر تشکیل یابد.

مثال:

باور و یا ایمان به این حقیقت امر علمی که آب تحت فشار جو در ۱۰۰ درجه سانتیگراد به جوش می آید و به بخار و یا گاز مبدل می شود،  

چه ایرادی دارد

و

چرا فرد مربوطه باید «آدم محدودی» محسوب شود و از تفکر میلانی کذایی 

ترس داشته باشد؟


حتی ایمان مذهبی را نمی توان به مثابه ایمان تحقیر و تخطئّه کرد و مؤمنین را خر قلمداد کرد.

مثال:

ایمان به اعجاز پیامبران مثلا شفای بیماران و احیای مردگان

دال بر خریت و محدودیت مؤمنین و ترس آنها از تفکر نیست.

این ایمان مذهبی

نتیجه تفکر است و نه نتیجه ترس از تفکر.

این ایمان مذهبی

ضمنا

ایمان به فکری و متد فکری معینی است.

ایراد

 در فکر مربوطه و متد فکری مربوطه می تواند باشد

 و

 نه در خود ایمان و یا مؤمنین.

اگر میلان خودش توان تفکر علمی و انقلابی می داشت،

فکر و متد فکری معینی را به چالش علمی و انقلابی می کشید و دست از عوامفریبی برمی داشت.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر