۱۴۰۲ فروردین ۲۷, یکشنبه

هماندیشی با امیر حسین آریانپور (۶۵)

       

میم حجری

از 
كتاب «زمينه جامعه‌شناسي»
مقدمه اول
شناخت
ادامه
 
۳
   شناخت فلسفي
ادامه

۱

فلسفه 

در همان حال

 كه 

خود زادة شناختهاي علمي و هنري است

 

در قاموس آریانپور 

فلسفه زاده معارف علمی و هنری است.

دلیل این تصور غلط آریانپور، تعریف غلط رایج از فلسفه است.

چون در جهان باستان فلسفه دربرگیرنده همه علوم بود، 

پس فلسفه زاده علوم است.


آریانپور 

اگر تیز می اندیشید، به نتیجه دیگری می رسید:

علم و هنر زاده فلسفه اند.

چون این علوم بوده اند که تخصصی تر و پر دامنه تر شده اند و از فلسفه جدا شده اند و نه برعکس.


۲

فلسفه 

در همان حال

 كه 

خود زادة شناختهاي علمي و هنري است، 

علم وهنر را به پيش مي راند

در قاموس آریانپور

فلسفه لکوموتیو علم و هنر است.

چرا و به چه دلیل باید فرزند، لکوموتیو مادر و پدر باشد؟

 

۳

 همچنان كه علوم و هنرها به پيش مي روند و به اكتشافات جديدي نائل مي آيند،

 تعميم هاي جديدي لزوم مي‌يابد و فلسفه هاي نوي فراهم مي‌شود


 دلیل آریانپور شنیدنی است:

چون برای تعمیم معارف علمی و هنری به فلسفه نیاز می افتد،

پس فلسفه لکوموتیو علم و هنر است.

اینجا هم قضیه باید برعکس باشد.

چون معارف علمی و هنری کذایی

مقدم بر فلسفه اند.

 

 آریانپور بلافاصله بدان اعتراف می کند:

فلسفه

علم وهنر را به پيش مي راند 

همچنان كه علوم و هنرها به پيش مي روند و به اكتشافات جديدي نائل مي آيند،

 تعميم هاي جديدي لزوم مي‌يابد و فلسفه هاي نوي فراهم مي‌شود.

  

۴

فلسفه

علم وهنر را به پيش مي راند 

همچنان كه علوم و هنرها به پيش مي روند و به اكتشافات جديدي نائل مي آيند،

 تعميم هاي جديدي لزوم مي‌يابد و فلسفه هاي نوي فراهم مي‌شود، 

و 

فلسفه‌هاي جديد

 همچنان كه قوام مي‌گيرند، علوم و هنرها را به حوزه هاي ناشناخت تازه اي مي كشاند 

و 

موجب اكتشافات نوي مي شوند.

 آریانپور

نمی داند که لکوموتیو علوم حوایج مبرم زندگی است.

 آریانپور از درک ماتریالیستی تاریخ

از

دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی

خبر ندارد.

علم

یکی از عناصر نیروهای مولده است

و

نیروهای مولده در رابطه دیالک تیکی با مناسبات تولیدی اند.

علم

نیروی مولده بلاواسطه است.

ما در نیروهای مولده با دیالک تیک علم و فن سر و کار داریم.

الزامات تولیدی

به

رشد و توسعه علم و فن و وسایل و ابزارهای کار منجر می شوند.

مارکس و انگلس

بارها این نقش پیشبرنده نیازهای تولیدی را در توسعه علم و فن خاطرنشان شده اند.


آریانپور

میان علم و هنر و فلسفه

رابطه علی (علتی ـ معلولی) کشف کرده است.

 جهان بینی آریانپور ایدئآلیستی است.

 

۵

فلسفه‌هاي جديد

 همچنان كه قوام مي‌گيرند، علوم و هنرها را به حوزه هاي ناشناخت تازه اي مي كشاند 

و 

موجب اكتشافات نوي مي شوند.

 

 آریانپور

خیال می کند که فلسفه موجب توسعه علوم  می شود و نه الزامات مادی و تولیدی.

آریانپور  از پژوهش های آزمایشی ـ عملی ـ نظری جاری در رشته های مختلف علمی خبر ندارد.

 

منظورش از علم احتمالا علوم اجتماعی مثلا جامعه شناسی بورژوایی است.

 

۶

پس، هرچه فلسفة خصوصي دانشمند يا هنرمند حقيقي تر باشد، 

شناخت علمي يا هنري او 

ژرف تر و بارورتر خواهد بود.

 

منظور آریانپور  از فلسفه خصوصی عالم و هنرمند،

دانش فلسفی آندو ست.

از یک میلیون دانشمند و هنرمند نمی توان یک نفر پیدا کرد که از فلسفه و متد و مفاهیم فلسفی خبر داشته باشد.

معارف علمی و هنری دانشمند و هنرمند

هرگز نمی توانند کلی و عام و ماهوی و ریشه ای باشند.

علوم و هنرها را به خطه ماهیت و عامیت و کلیت  راه نیست.

این خطه در انحصار فلسفه به ویژه فلسفه علمی (فلسفه مارکسیستی) است. 


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر