۱۴۰۲ اردیبهشت ۸, جمعه

هماندیشی با امیر حسین آریانپور (۶۸)

       

میم حجری

از 
كتاب «زمينه جامعه‌شناسي»
مقدمه اول
شناخت
ادامه

ج

  پيوندهاي فلسفه و علم و هنر


فلسفه محصول علم و هنر است. 

علم 

شناختي است مبتني بر مفاهيم كلي و داراي جنبه ادراكي قوي. 

هنر

 شناختي است مبتني بر نگارهاي جزئي و داراي جنبه عاطفي و قوي. 

هنر 

بر خلاف علم،

 واقعيت دروني را بيش از واقعيت بيروني مورد توجه قرار مي‌دهد.

۱

علم 

شناختي است مبتني بر مفاهيم كلي و داراي جنبه ادراكي قوي.

 

این جمله آریانپور 

حاوی ذراتی از حقیقت است، بی انکه حقیقی باشد.

مثال:


 

سلول 

یک مفهوم بیولوژیکی (علم زیست شناسی) است.

سلول

فقط 

در حیطه بیولوژی 

مفهومی کلی است.

چون سلول کلی است که متشکل از اجزای مختلف مثلا هسته و پوسته و غیره است.

حتی خود هسته سلول

کلی متشکل از اجزای خاص خویش است.

 

سلول

 اما در خارج از بیولوژی 

 نه مفهومی کلی، بلکه جزئی است.

مثلا در عالم جمادات و جامعه معتبر نیست.

سلول سنگ و صخره وجود ندارد.

اگر کسی از سلول صخره دم بزند، خردستیز و خرپرور و یا خر است.

این فلسفه است که با مفاهیم کلی کار می کند.

به زبان آریانپور

این طرز تفکر فلسفی است که مبتنی بر مفاهیم کلی است و نه علم.

حرکت و تغییر و زمان و مکان

مفاهیم فلسفی اند و شامل حال کل هستی (طبیعت و جامعه و تفکر) می شوند.

علم

چگونه می تواند مبتنی بر مفاهیم کلی باشد؟


مراجعه کنید

به

علم

 

 http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8396

 

علم 

به معنی وسیع کلمه، 

هم 

دربرگیرنده مجموعه بضاعت (ذخیره، گنجینه) دانشی بشری است 

و 

هم 

به معنی روند کسب مداوم معارف (شناخت های) نوین است.

  علم

 از روند حیاتی عملی جامعه نشئت می گیرد 

و 

با روند حیاتی عملی جامعه پیوند ناگسستنی دارد.

 

ما با دیالک تیک علم و عمل سر و کار داریم 

و 

در این دیالک تیک 

نقش تعیین کننده از ان عمل است، 

بی انکه علم در عمل مؤثر نباشد.

 

این بدان معنی است

که

علم

در تحلیل نهایی

مبتنی بر عمل است.

مفاهیم

آجرهای اساسی عمارت اندیشه فقهی و فلسفی و هنری و علمی اند.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر