۱۴۰۲ اردیبهشت ۴, دوشنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تجسم (واگذاری، صرفنظر، وقف، جسمیت بخشیدن، شیئیت) (۶) (بخش آخر)

 

 پروفسور دکتر ورنر شوفنهاور

پروفسور دکتر مانفرد بور

برگردان

شین میم شین

 

تجسم در فلسفه کلاسیک آلمان

ادامه

 

تجسم در فلسفه فویرباخ

 

۱

·    در فلسفه ماتریالیستی فویرباخ، مقوله تجسم در رابطه بیواسطه ای با مسائل اصلی آن قرار دارد که فویرباخ با نقد آنتروپولوژیکی مذهب و فلسفه گمانورز قصد آزاد سازی انسان از این تجسم بخشیدن به ماهیت خویش  را دارد.

 

۲

·    فویرباخ به نفی فرم ایدئالیستی مقوله تجسم که قبل از او در فلسفه بورژوائی کلاسیک آلمان رایج بوده، می پردازد.

 

۳

·    او تجسم «من» را با تجسم انسان محسوس و تجسم روح  را با تجم روحی جایگزین می سازد و هنوز نه با انسان شیئی ـ عملی.

 

تجسم در فلسفه مارکس

 

۱

·    مارکس برای تدوین تئوری ماتریالیستی دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت، نظریات حاصله از نقد ماتریالیستی فلسفه هگل، به وسیله فویرباخ را به خدمت می گیرد.

 

۲

·    مارکس تجسم را در انتقاد از فرماسیون اجتماعی کاپیتالیستی به مثابه فرم تاریخی شیئیت یابی انسان در روند کار مطرح می سازد:

 

الف

·    «تولید مبتنی بر ارزش مبادله... اساسا عبارت است از مبادله کار شیئیت یافته (کار مبدل به کالا شده) به مثابه ارزش مبادله ای، با کار زنده (نیروی کار کارگر) به مثابه ارزش مصرفی.

 

ب

·    و یا به عبارت دیگر، تولید مبتنی بر ارزش مبادله عبارت است از رفتار کار نسبت به  شرایط عینی خود و لذا نسبت به عینیتی که  خود به مثابه مالکیت غیر پدید آورده است:

·    تجسم کار

·    (مارکس، «گروندریسه»، ص ۴۱۴)

 

·    مراجعه کنید به بیگانگی

 

 

بیگانگی

(الیناسیون، از خودبیگانگی)

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/11398

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر