۱۴۰۲ اردیبهشت ۹, شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۲۰۸)


 
میم حجری

 
اعطای جوایز متنوع امپریالیستی
در همه زمینه ها و به همه افراد
حساب شده اند.
مثلا آثار ادبی و هنری که جایزه نوبل ادبیات می گیرند
در تحلیل نهایی
زباله اند
ضد خلقی اند.
ارتجاعی اند.
محبوبان امپریالیسم
همه از دم
منفی و مرتجع و مزخرف اند.


 هنر ابتدایی ترین فرم شناخت و شعور است که نخست توسط علم الاساطیر، بعد توسط مذاهب و بعد توسط فلسفه کلاسیک آلمان و همه اینها توسط مارکسیسم
نفی دیالک تیکی شده است.
هنر می تواند پیری فیزیکی کسی را کشف و افشا کند
ولی نمی تواند ماهیت طبقاتی اش را کشف و افشا کند.
هنر
تحفه نیست.
هگل پس از ختم فلسفه اش
می خواست فاتحه ای بر هنر بخواند.
لزوم هنر اما به دلیل آیینه وارگی روح هنرمند است.
جامعه و انسان و طبیعت در آثار هنری عکس می اندازند
و
با تحلیل مارکسیستی این آثار هنری
طبیعت شناسی و جامعه شناسی و انسان شناسی استغنا کسب می کند.
اثار هنری
ناآگاهانه تولید می شوند.
شعری که اگاهانه سروده شده باشد
شعار است و نه شعر.ا
ین در مورد نقاشی هم معتبر است.



*کارگر جان*
نه …نشنو
نه…نپذیر
نه … تکرار نکن
فردا روز تو نیست
مثل دیروز که روز تو نبود
و اگر به فریب دل بدهی
هیچ روز ی روز تو نخواهد بود
شاخه ای خم نخواهد شد
که سیبی به تو به بخشد
بیا
بیا به خیا بان
با خودت
و بخواه
و لب بگشا
از روستا بیایی
یا از شهر
فقط بیا… به خیا بان بیا
به مشت من نگاه نکن
هر چه هست در دست توست
در دست کودک توست
که پا برهنه است
واز بام تا شام میدود
که هنوز غنچه نشده می پژمرد
به دنبال تو
هم سرنوشت تو
بیا ….به خیابان بیا
به ما دل مبند
و خیابان های آذین بسته ی یک روز در سال
اول ماه مه…ترا نفریبد
همه ی روز ها مال توست
بیا
به خیابان بیا
و سرود خودت را به خوان
و ترانه ی خودت را بساز
و از خودت حرف بزن
از ما
آبی گرم نمیشود.
این سفره های گسترده را باور مکن
آفتابه لگن هفت دست…شام و نها ر هیچ…
خودت را در یاب
خودت به خودت کمک کن
پیش از آن که سرمایه
دهانش را گشاد تر کند
و همه ی ترا ببلعد
بیا….
به خیابان بیا…
(مینا اسدی)

مینا و رؤیا.
مینا و  هارت و پورت اعلی.
انگار ریخته اند در خیابان برای کارگران.
 کارگران
 قبل از هر چیز به حزب مارکسیستی نیاز دارند
تا
به خودشناسی و خود آگاهی نایل آیند
تا
از خویشتن خویش به هراس افتند


هی رومی

تو
فرق کمونیسم با کمونیست
را
حتی نمی دانی.
چه رسد به دانستن معنی دولت و ایده ئولوژی
. اول تعریف مفاهیم را به مشقتی فراگیر
بعد به منبر برو و موعظه کن
 
سخنان سایه دربارۀ ایشان:
[سایه]: شعر طبری ترکیبی از شعار و شعره؛ ترکیبیه از زبان روزنامه و زبان شعر... چه علاقه‌ای هم داشت به استفاده از کلمات مهجور...
من کسی رو ندیدم که مثل طبری این‌طور عاشق ایران باشه؛ عاشقِ «دانسته»، نه اینطوری که «ایران وطن عزیز ما است» (است را کشیده تلفظ می‌کند که نوعی طنز و طعن را می‌رساند). برخی بررسی‌های طبری رو باید بخونید.
[توضیح عظیمی]: دلم نمی‌خواهد در کتاب خاطرات سایه در باب مردی که او را نازنین و نازآیین و آیینه‌رنگ می‌داند، با او محاجّه کنم:
حدیث چون و چرا درد سر دهد ای دل
پیاله گیر و بیاسا ز عمر خویش دمی
پیر پرنیان‌اندیش (ص ۱۰۵۴)
 
سخنان سایه راجع به طبری:
[سایه]:
شعر طبری ترکیبی از شعار و شعره

طبری دو نوع شعر دارد:
الف
اشعاری در فرم خطابه
مثلا در سوگ ارانی و روزبه و حکمتجو و کنسرسیوم نفت و غیره
اینها شعر به معنی حقیقی کلمه نیستند.
سایه اینها را شعار می نامد.

ب
اشعاری ناتورالیستی ـ اجتماعی ـ انقلابی ـ فلسفی
مثل ریگ ها و الماس ها

مشخصه مهم طرز «تفکر» طبری
ردیف کردن کلمات قصار از این و آن است.
طبری قادر به تفکر مفهومی و مستقل نیست.
دلیل خطاهای خطیر حزب توده
همین فقر مفهومی و به قول مارکس فقر فلسفی است.

ما بیش از صد کتاب و شعر و مطلب از طبری تحلیل کرده ایم
همین مرثیه سوزناک سایه را هم تحلیل کرده ایم.
آثار طبری
مملو از ایرادات رنگارنگند.
از طبری نمی توان چیزی آموخت.
طرز «تفکر» طبری
اسکولاستیکی است.
طبری
قرابت فرمال به روحانیت دارد.
بیگانه با مارکسیسم است




انیشتین می‌گفت :
« آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند. »

عجب خرافه ای.
کسی که ماده را مخلوق روح بداند
مثلا جهان را مخلوق فکر بداند
جهان بینی وارونه دارد.
یعنی
به عوض ایستادن روی دو پا
روی کله اش ایستاده است..
به همین دلیل
چنین کسی
همه چیز را وارونه می بیند.
اسم این جهان بینی
ایدئالیسم است.
ما هیچ دخالتی در جهان مان نداریم.
جامعه و جهان
زیر یوغ طبقات حاکمه و تابع زیربنای اقتصادی معینی است
مغزگذشت ها
مقدم بر جهان برونی نیستند.
مثال:
سیب میوه ای قابل خوردن است.
این مغزگذشت
خالق خوردنی بودن سیب نیست.
بلکه بر عکس.
خوردنی بودن سیب است که
از بیرون وارد کله شده و به وسیله مغز به این اندیشه مبدل شده است.
تجربه و عمل و آزمایش و ازمون (پراتیک، پراکسیس)
مقدم بر فکر و اندیشه است.
مغز گذشت
انعکاس جهانگذشت است.
عکس است.
ثانوی است.


فرق بین مجاهدین و آخوندهای اسلامی
دوستی در یک مهمانی، وقتی که صحبت از موضوعات روز پیش آمد، از من پرسش کرد که از نگاه شما:
فرق بین مجاهدین اسلامی و آخوندهای اسلامی در چیست؟
چون می دانست که من مجاهدین اسلامی را خوب می شناسم.
پیش از آنکه پاسخی بدهم ابتدا درنگی کردم و در چشمش نگاه شدم و با آگاهی کامل گفتم:
به باور من هیچ فرقی با هم ندارند، جز اینکه یکی معمم است و دیگری مکلا
اما هر دو از جنایتکاران و خیانتکاران اسلامی از نوع شعیه اثناعشری هستند، که در کارنامه شان جز خیانت و جنایت به تاریخ و فرهنگ و خاک و ملت ایران، اندوخته ای ندارند.
یکی در قدرت است و جنایت و خیانت می کند می کند و دیگری هنوز به قدرت نرسیده است، اما پرونده ای قطور از خیانت و جنایت و ایرانی کشی، در توشه و پوشه ی خود دارد.
اختلافشان نه بر سر اسلام و مذهب ارتجاعی شیعه اثناعشری، که یک دین و مذهبی بیگانه، متجاوز، خونریز و ضد انسانی هستند، بلکه فقط و فقط بر سر قدرت است
درست مثل دوران جنایتکاران ِ صدر اسلام چون علی و معاویه، و پسران و نوه هایشان، جنگ و جنایت و ایرانی کشی شان، فقط برای کسب قدرت بود و بس
هر دو در بیگانه پرستی، شهره ی آفاقند و حاضرند ایران را فدای اسلام خونریز و انسان کش خودشان کنند
هر دو ضد تاریخ، ضد فرهنگ و منافع ایران و ایرانی هستند. اما برای متجاوزین به ملت و تاریخ و فرهنگ ایران، سینه چاک می دهند و بر سر و کله و پشت بی مقدارشان تیغ می کشند و خونریزی را جشن می گیرند.
هر دو بویی از انسانیت و ارجمندی انسان نبرده اند که هیچ بلکه زنده هستند تا انسانیت و کرامت انسانی را بکشند
هر دو انحصار طلب، خودخواه، جانی و در تمامیتشان تروریست و انسان کش هستند.
یکی برای رسیدن به قدرت از سلاح فتوی که نوعی از ترور فیریکی انسانهای آزادیخواه است، استفاده می کند و دیگری چون از پایگاهی بین ملت ایران برخوردار نیست، با سلاح اهدایی تروریست های فلسطین و لیبی و عراق از سلاح گرم استفاده می کردند و پاسبان های امنیت کشور را زندگی می کشتند و تا دیروز هم ایرانی کشی راه انداخته بودند
در مقایسه ی این دو، مجاهدین به مراتب جانی تر و پست تر و ضد انسانی تر و ضد ایرانی تر هستند. البته این نگاه هیچ از بار جنایت و خیانت و انسان کشی آخوندهای اسلامی کم نمی کند. بلکه می خواهم بگویم:
مجاهدین در مقایسه با آخوندهای جنایتکار اسلامی چون از پایگاه اجتماعی برخوردار نیستند، اگر به قدرت برسند، فقط می توانند با کشتار بسی وسیع تر از حاکمان ضد اسلامی امروز و ترور، قدرت را چند روزی نگاه دارند.
مثل پل پوت در کامبوج
لنین و استالین در روسیه و ملل به زور پیوسته اش
کاسترو در کوبا
مائو در چین
انور خوجه در البانی
کیم ایل سونگ در کره ی شمالی
صدام در عراق
اسد در سوریه
و یک دوجین از این جنایتکاران تاریخ بشرت در جای جای این گیتی
و امروز این گروه تروریست و قاتلین مستشاران آمریکایی و افسران و پاسبانان امنیت اجتماعی ایران به درجه ای از استیصال رسیده اند که کاسه گدایی را به سوی پناه جویانی گرفتند که با هزاران مشکل و درد و بیماری خودشان را به اروپا و آمریکا رسانده اند
و وقتی که با پاسخ منفی این پناه جو ها روبرو می شوند با وقاحت تمام آنها را تهدید می کنند که اگر با ما همکاری نکنید، دیپورت می شوید.اکثریت نادان و اقلیت خائن





زندگی چیزی شبیه پژواک صداست؛
محبت نشان بده: تا محبت ببینی،
احترام بگذار: تا محترم بمانی،
اما باید صبر داشته باشی!
گاهی اوقات طول می کشد تا پژواک صدایت را بشنوی.
علی امانی

زندگی که نه.
جامعه و جهان بازار پهناوری است
و کسب و کار خلایق
داد و ستد است.
محبتی که به ازای محبت دریافت کنی
احترامی که به ازای احترام دریافت کنی
فاقد اصالت است.
بی محتوا ست.
چیز فرمال و صوری است.

دو طرف این دیالک تیک
حقیقتا قابل محبت و احترام نیستند.
نقش بازی می کنند.
خودفریبی و عوامفریبی می کنند.
دوره ما
دوره سیطره فرمالیسم است.
همه چیز توخالی و بی محتوا و بی معنا ست.
فرقی بین تأیید و تکذیب
تحقیر و تجلیل
مهرو کین
عشق و نفرت
وجود ندارد.
بشریت در حال پوکیدن است




بشر دوباره به جنگل پناه آورده است.
بنی بشر
حتی عرعر را فراموش کرده است.
ما بابیش از ۲۰ هزار جوان هماندیشی و منتشر کرده ایم.
تحت عنوان کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع
تمام هم و غم و فکر و ذکر جوانان و نه فقط جوانان جنقوری اسلامی
بند تنبان است.
۹۹ درصد واژه های شان با کاف و کوف شروع می شوند
به کجای این طویله می توان آویخت پالان را؟



سقراط گرایی جنقوریان

برتولت برشت در قصه های آقای کاف ویا کوینر
سقراط را به عنوان ابله مورد تمسخر قرار می دهد.
فکر می کنید
جهانبینی سقراط چه بوده است؟
 

اتخاد شوروی و کوبا و ج. خ. چین و ویتنام و آلمان دموکراتیک و غیره
دیکتاتوری پرولتاریا بوده اند.
یعنی
دموکراسی زحمتکشان بر ضد استثمارگران بوده است.
یعنی
حاکمیت اکثریت اعضای جامعه
بر اقلیت انگل بوده است.
شما معنی اختناق را نمی دانید.


سخاوت اسدی،
مدیرعامل سازمان منطقه ویژه پارس
از جایگزینی ۴ هزار کارگر خبر داد.
او گفت در مرحله اول هزار کارگر اخراج و جایگزین شدند
و
از روز شنبه
بقیه کارگران معترض جایگزین می‌شوند.

کارگران معترض به خاطر تعویق حقوق و مشکل معیشتی اعتصاب کرده بودند.
گلستان

این فرمی از مبارزه طبقاتی است.
این اما ضمنا
فرمی از سرکوب طبقه کارگر توسط طبقه حاکمه (بورژوازی) است
این سرکوب اقتصادی طبقه کارگر است.
طبقه کارگر
باید در تشکیلات سیاسی و اقتصادی خود گرد آید و متحد شود
در غیر این صورت
ستم طبقاتی تداوم و تعمیق خواهد یافت.


گرانی می‌کند بر تن، چو سر بی جوش می‌گردد
سبو چون خالی از می گشت، بار دوش می‌گردد
صائب

سر بی جوش دیگر چه خرافه ای است؟
صائب
اصلا شاعر نبوده است.
صائب
نوحه سرا بوده است
و ۹۹ درصد عشعارش زباله اند.

بدون تشکل و تحزب در حزبی مارکسیستی
 نرود کار به پیش.
 به بالا رود کار افتادگان
 لنینی کند چون در عالم ظهور



زاهد، از کوچه ی رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیبِ مَی جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
حافظ
معنی تحت اللفظی:
رندان بدنام
توهینگران به روحانیت اند
می
علاوه بر عیب، حسن هم دارد.

می
مشد حافظ
الکل است که سم است و علاوه بر مرگ زودرس
آدمیان را
سلب آدمیت
و
خر متر از خر
می کند.
روحانیت
اگر بهتر از رندان و میخواران و لاشخوران نباشد
بدتر از انان هم نیست.
اتفاقا
روحانیت مسیحی
شراب خوارتر از رندان شیرازند.



کمونیسم
هنوز جایی برقرار نشده است.
کشورهای سوسیالیستی
تحت حاکمیت و حکومت کارگران و دهقانان و پیشه وران و روشنفکران انقلابی و زنان بوده است.
اختناق چیه؟
همین اتحاد شوروی
پوزه فاشیسم را بر خاک مالیده بود و ۳۰ میلیون شهید داده بود.



 روانشناس
 یعنی 
 حبس نشدن در اطاق درمان و حضور در بستر جامعه
 نگاه دقیق و موشکافانه به دردهای نهفته در لایه های زیرین پوست شهر



 
کسی که این هارت ها و پورت ها را سر هم بندی کرده است،
بیسواد بوده است.
چون
 فرق فقه با  فقیه
را
فرق روانشناس با روانشناسی
را
نمی دانسته.
 روانشناسی یکی از  علوم اجتماعی است.
موضوع روانشناسی
  روندهای روانی حیوانات دوپا و چهارپا ست
جامعه و پدیده ها و روندها و سیستم های جامعتی
موضوع روانشناسی نیست.
 روانشناسی اصلا و اصولا لیاقت بررسی مسائل جامعتی را ندارد.
برای بررسی مسائل جامعتی
ماتریالیسم تاریخی را تدوین کرده اند.

بررسی مسائل جامعتی با روانشناسی
مثل شخم زدن زمین با چرخ خیاطی است.




آنچه نمی‌گویید اصالت گفته شما هستند،
آنچه می‌گویید مهم نیستند.
حریف

اصالت به چه معنی است.
اصالت ضد دیالک تیکی جعلیت و قلابیت است.
چگونه می توان ماهیت و اصالت و علمیت ناگفته های کسی را کشف کرد؟
با حدس و گمان که نباید حکم صادر کرد.
فروید و فرویدیسم
تحفه که نیستند.


امپریالیسم
هر وقت با دولت معینی
به هر دلیلی
اختلاف دارد، افرادی از اوپوزیسیون دولت مربوطه را جایزه باران می کند
مثال بارز سولژنیستین
بوده است.
اکنون خط فکری سولژنیستین
را
لاشخوری به نام پوتین
جامه عمل خونین می پوشاند
و
امپریالیسم
منگ تر از خرچنگ
اصلا
به روی خود نمی اورد
و
پالان
را
تا دندان مسلح می کند
و
به پالان
میلیاردها دلار قرض می دهد
تا شق القمر کند و با اهدای خون خلق اوکراین
به تضعیف روسیه اولیگارشیستی نایل آید و شقه شقه اش کند


فریدون مشیری
من مناجات درختان را هنگام سحر
رقص عطر گل یخ را با باد
نفسِ پاک شقایق را در سینه‌ی کوه
صحبت چلچله‌ها را با صبح
نبض پاینده‌ی هستی را در گندمزار
گردش رنگ و طراوت را در گونه‌ی گل
همه را می‌شنوم، می‌بینم
من به این جمله نمی‌اندیشم
به تو می‌اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می‌اندیشم


اینها کارگران بی مزدند . و چون مزد نمیگیرند کارگر هم حساب نمیشوند . حتی روز کارگر هم که پیشرو ترین روز است این دسته از کارگران را نادیده میگیرد. روزی هم باید برای کارگران بی مزد در تقویمی که هنوز درست نشده در نظر گرفت .
پری وش

زنان
پرولتر تر از پرولتر اند.
زنان آگاهترین قشر پرولتاریا هستند.
به قول رسول پرولتاریا
زنان
پرولتر مضاعف اند:
پرولتر خانه و کارخانه اند.
در ان واحد
دو ارباب
دو بورژوا
دارند:
کارخانه دار و شوهر.

میزان دستمزد
تعیین کننده نیست.
جایگاه اجتماعی و پایگاه طبقاتی
تعیین کننده است.
زنان جزو رهبران انقلابات سوسیالیستی و ضد فئودالی بوده اند.
مثلا
زنان کمون پاریس
روزا لوکزمبورگ
کلارا ستگین
نادژدا کروپسکایا
و
هزاران زن سلحشور دیگر در آلمان و فرانسه و روسیه و چین و ویتنام و کوبا و غیره


زفتگر خسته و خفته

آنچه که حسین پناهی نمیداند
این است که این فقط یک روی سکه است.
روی دیگر سکه
این است که
پرولتاریا
از اوسط قرن ۱۹
سوبژکت تاریخ است
و
بانی سوسیالیسم و کمونیسم
و
منجی (نجات دهنده) بشریت به طور کلی است.

تفاوت میان وسعت میدان دید گورکی با لنین هم هنین جا ست:
گورکی
ذلت پرولتاریا را می شناخت و تبیین می داشت
ولی لنین
در آن سوی ذلت پرولتاریا
سوبژکتیویته (منجی بشریت بودن) پرولتاریا را .


آره.
زنان زحمتکش
پرولتاریا به توان چند اند:
پرولتاریای خانه و کارخانه اند
پرستارانند
آشپزانند
رفتگرانند
عمله و بنا هستند
مربیان کودکستان های خانه و جامعه اند
همه فن حریف (اولراندر) اند.
و از اوسط قرن ۱۹
سوبژکت تاریخ اند
و
بانیان سوسیالیسم و کمونیسم اند.



نیمه خنثی سازی دو آخوند امروز صب در قم
اول هفته ایی شارژ شدیم
ماری

ترور این مهره و یا آن چهره
نشانه خریت تروریستها ست.
ترور
نه به نفع مردم
بلکه به نفع طبقه حاکمه است.

ترور به دلخوشی الکی، خرکی، دلخوشکنکی توده عقب مانده از نعمت تحزب و تشکل منجر می شود و به انقلاب توده ای صدمه و لطمه می زند.

تروریسم
کردوکاری ارتجاعی و ضد انقلابی است.
خود طبقه حاکمه جنقوری
هم در مقیاس ملی
و
هم در مقیاس بین المللی
تروریست است.
سفارتخانه های جنقوری
محل سازماندهی بمب گذاری و ترور اند



نه.
قضیه از قراری دیگر بوده است.
اوپوزیسیون انقلاب سفید
مثلا فدائیان اسلام و خلق و مجاهدین اسلام و خلق
ماهیتا فئودالی بوده اند.
مؤلفین مانیفست انقلاب سفید
به درستی
آنان را ارتجاع سرخ و سیاه و خرابکاران نامیده اند.
اکنون
هم
فدائیان اسلام و خلق و
هم
مجاهدین اسلام و خلق
بورژوا شده اند.
یعنی
به لحاظ طبقاتی رشد کرده اند.
اکنون بین رژیم شاه و شیخ
تفاوت طبقاتی و فرماسیونی ـ اقتصادی وجود ندارد.
ماهیت طبقاتی هر دو یکی است.
اتفاقا
شازده و هواداران
راسیونال تر و متمدن تر و معاصرتر از سید علی و جفاکاران اند.



عو پوزیسیون جن ـ قوری اسلامی
فرسنگ ها عقب مانده تر از جنقوری است.
جنقوریان با مفاهیم فقهی مثلا حج
عمیقا آشنا هستند:
کسانی که به حج می روند و می توانند بروند و هزینه های ماقبل و مابعد از سفر را تحمل کنند و نهایتا حاجی نامیده شوند و اعتبار اجتماعی کسب کنند و به تکثر ثروت خود نایل ایند،
نه پیرزنان بزچران
بلکه سرمایه داران کلان اند.
مثلا رئیس جنقور آذربایجان و عیران اند.
مثلا از قبیل حاجی علی اوف و حاجی محمود احمدی نجات اند.
که هر دو مدرک دوختور دارند و ثروت نجومی و نفوذ هجومی.
یعنی
نه جاهلانند.

درامد حاصل از سفر حاجیان به عربستان هم نه به جیب شترچران ها و شیر شتر و گوشت سوسمار و کبابب ملخ خوران
بلکه به کیسه گشاد خلیفه یعنی طبقه حاکمه یعنی برده داران اولترا میلیاردر ریخته می شود


از روی مچ پای دخترا به چی میرسین جددی؟ من هرچی تحقیقات میدانی کردم به نتیجه‌ای نرسیدم بگید لطفا
یاسمین
فقط مچ پا که نیست.
فقط دخترها که نیستند.
فقط انسان ها که نیستند.
حتی پرنده ها لیاقت استه تیکی دارند.
هر موجود زنده
جذب زیبایی می شود.
بهتر هم همین است.
زنان هم در جهان و زبان و زنان و نران
دنبال زیبایی می گردند.


درخت
نیای ما ست.
ما روزی درخت بوده ایم.
بعد حیوان شده ایم و نهایتا انسان.
درخت
به لحاظ موجودیت
فرق ماهوی با حشره و حیوان و انسان ندارد.
یعنی باد و رگبار و توفان و آتش و آتفشان برایش یکسان نیست.
درختان حتی با همدیگر حرف می زنند.
شاخه ها را از جدایی گر غم است
ریشه ها را دست در دست هم است.
سایه صلواة الله علیه

تبر زدن بر درخت
مثل تیر زدن بر زن است
و
موجب تکثیر آن نمی شود.
موجب قطع روند رشد درخت می شود.


هی سیمون دو دیوار
از این خبرها نیست.
 
مربی اعضای جامعه
مادران که نیستند.
مربی خود مادران و پدران
و مادران مادران و پدران پدران
جد اندر جد
و
نسل اندر نسل
طبقه حاکمه است.
نویسنده کتب درسی
تعیین کننده طرز تربیت در کودکستان و مدارس و  دانش کاه ها
اداره کننده زندان ها، شکنجه ها، توبه ها، تحریف ها و تحقیرها و تجلیل ها و تخریب ها
طبقه حاکمه است
تعیین کننده محتوای رادیو، تلویزیون، رسانه ها، مطبوعات کتب رساله ها
طبقه حاکمه است.
اخلاق حاکم در جامعه
اخلاق طبقه حاکمه است
دلیل ناشناخته ماندن طبقه حاکمه این است که همه این کثافتکاری ها را نه خودش
بلکه نمایندگانش،  مأمورانش، جیره خوارانش می کنند.




خود سارتر و امثالهم
اصلا نمی دانند که حقیقت چیست
چه رسد به تحصیلکرده های انتزاعی.
هدف سارتر و زنش
هارت و پورت و عوامفریبی و درو کردن خرمن دلار بوده است.
اینها نه سواد دارند و نه صداقت


اعتصاب اگر سراسری و فراگیر باشه رژیم فلج میشه
حلقه مفقوده و نایاب اتحاد است درصد بالایی باید همزمان اقدامی را کنند
اکرم

فلج شدن رژیم در اثر اعتصاب عمومی
امکان پذیر است.

پیش شرط اقدام توده های زحمتکش به اعتصاب عمومی
رهبری توده توسط  حزب توده است.
حزب توده
خفته در خاوران است.
از ۹۹۹ نفر شاید یک نفر اسمش را شنیده باشد.
ضمنا
طبقه حاکمه
توسط بخشی از جامعه
مثلا بازاری ها در  تمام کشور
حمایت می شود.
حتی
بخشی از زنان حامی طبقه حاکمه است.
پیش شرط اصلی وحدت عملی (اتحاد و مبارزه)
وحدت نظری است.
اوپوزیسیون جنقوری
نه شعور دارد و نه شخصیت.
شب و روز به هر اندیشنده  ای فحش های لومپنی می دهند.
هر کس به سلیقه و علاقه خود
عوامفریبی میکند.
کسی دنبال حقیقت نیست.
یعنی کسی صداقت انقلابی و علمی ندارد.



این سخن هگل
 به احتمال قوی
غلط ترجمه شده است.
مثال:
لنگه کفش واقعی است.
بی انکه عقلایی باشد.

ویرایش:
 هر چه که حقیقی باشد، بخردانه (عقلایی) است
و
 هر چه که بخردانه باشد، حقیقی است.

البته
این سخن هگل دقیق و درست نیست.
مثال:
 پاسداری زنی را به گلوله بست و کشت.
این گزارش بخردانه و عقلایی است
. ولی حقیقی نیست.
حقیقی
 هر آن حکمی و یا جمله ای
 است
 که ماهیت امر را تبیین دارد.
 پاسدار که تصمیمگیر نیست.
 مزدور است.
نان خون آلود میخورد.
تا از گرسنگی نمیرد.
 تصمیمگیر کیست؟
حقیقت به تصمگیر اصلی و ماهوی مربوط می شود.


چرا از نژاد من می‌پرسی، ای دیومدسِ نجیب؟
نژاد انسان‌ها به سان برگ‌ها است:
بگذار باد آن‌ها را به روی زمین بخوابند.
به محضِ حضور بهار، در جنگل‌های سبز برگ‌های دیگری از راه می‌رسند.
چنین است آدمیان که به نوبهٔ خود زاده می‌شوند و سپس ناپدید.
هومر - ایلیاد - سرود ۶
ترجمهٔ همایون مُبلغ


اولین سکه
نویسنده: ویلیام مارچ

چارلی مقابل در ایستاده بود و بازوانش را محکم می‌مالید تا از باد شدیدی که می‌وزید، کمی در امان بماند. پیرزنی با سگش نزدیک می‌شد.
شانه‌هایش را بالا انداخت و چون سابق، مصمم و استوار، پا پیش نهاد.
زیر لب گفت: «این طوری آسان‌تره. راحت‌تر می‌تونم از یک پیرزن بخوام. این طوری خجالت نمی‌کشم.»
پیرزن ایستاد و از پشت عینک پنسی‌اش، کفش‌های پاره، دستهای کثیف و ورم کرده و صورت اصلاح نشده چارلی را از نظر گذراند. سگ ماده که گویی در حال رقص بود، چرخی زد و به چارلی نزدیک شد. شلوارش را بویید. به زوزه افتاد.
چارلی ناگهان اعتماد به نفسش را از دست داد. جملاتی را که کنار در تمرین کرده بود از یاد برد.
شتابزده حرف می‌زد. اولین باری بود که گدایی می‌کرد پیرزن بایستی حرفهای او را باور می‌کرد. به خاطر خدا هم شده بایستی باور می‌کرد. او گدا نبود.
تا چند ماه پیش شغل خوبی داشت؛ و این، اولین باری بود که مجبور می‌شد گدایی کند.
دو روز تمام، غذایی نخورده بود. چارلی مردی با مناعت طبع بود، و پیرزن می‌بایست حرفهای او را باور می‌کرد. این، خیلی مهم بود. به خاطر خدا هم که شده بایستی باور می‌کرد. پیرزن کیفش را گشود.
سکه‌ای ده سنتی کف دست چارلی گذاشته
و لحظه‌ای بعد، چارلی در میدان واشنگتن، روی نیمکتی نشسته بود.
سکه را در مشت می‌فشرد و با پاشنه پا، تکه‌های ترد برف را می‌سایید و سیاه می‌کرد. چارلی، پیش از آنکه بلند شود و برای سیر کردن معده گرسنه‌اش چیزی بخرد، می‌بایست دمی می‌نشست، تا بتواند بر شرمندگی‌اش غلبه کند.
گونه‌اش را بر لبه‌ی یخ بسته‌ی نیمکت فلزی گذاشت. دوست نداشت کسی پی به شرمندگی‌اش ببرد.
با خود اندیشید: «من توی این زندگی، تنها یک مناعت طبع داشتم که بسیار با ارزش بود.
اما حالا، آن را مفت فروختم. خیلی راحت، به خودم خیانت کردم.»
 

روی این اندیشه باید کار کرد.
 زمان
زورش به زخم هایی که باکتریال (میکروبی) و قارچی اند، نمی رسد
. بای د این جور زخم ها را ضد عفونی کرد
و  پنیسیلین و غیره (مرهم) رویش نهاد.
اما زخم های سطحی
 را
خود اندام و یا ارگانیسم
با گذشت زمان مداوا می کند.
 اندام  موجودات زنده
خودش کارخانه داروسازی و مرهم سازی و تریاک سازی و هروئین سازی  عظیمی است
 

مگر نیچه و شوپنهاور و هایدگر فیلسوف نبوده اند.
 مگر به تبلیغ نظام برده داری و فاشیسم و نازیسم و به توجیه جنایات عظیم نپرداخته اند؟
مگر خردستیزان  ریشه ای و افراطی نبوده اند؟

عجب لاطائلاتی.
هی اسپینوزای بی خبر از خدا و خر و خرما
همه انسان ها برابرند.
 فقط زباله ها
 به طبقه بندی بشریت به پست و عالی می پردازد.
 زنده باد برابری همه انسان ها.
 در جامعه بشری
تقسیم هست.
همانطور که در طبیعت تقسیم کار هست.
کرکس چه کم از  طاووس  دارد؟
مگس چه کم از طوطی دارد؟
مارکسیسم بیاموز تا رستگار شوی

باسوادی
یعنی
داشتن توان خواندن و نوشتن.
باسوادی پیشمرحله  دانایی. است
و
دانایی به قول فردوسی فیلسوف
پیش شرط توانایی است.
 فهمیده بودن
 چیزی ادعایی ـ انتزاعی  ـ هرات و پورتی است.
 اصلا فضیلت نیست.
فضیلت چیست؟

تعریف عهد بوقی فلسفه
خرد دوستی است.
فلسفه
تعریف علمی دارد.
جورج اور ول
 لاشخور بخر پولی وده است.
سازمان سیا همه لاطائلات جورج را خریده و به همه زبان ها ترجمه کرده و جورج را میلیونر ساخته است

امروز رفته بودم شیخ صدوق
 این قبر رو دیدم
برام جالب بود
قیمت قبرها اونجا تا سقف ۵۰۰ میلیونه

یک میلیون جنقوری چند دلار می شود.
دلیل گرانی سرسام اور قبور جنقوریان چیست؟
خلایق خر پول
با قبور ۵۰۰ میلیون تومانی پوز می دهند؟



نه.
به گنجور نظر انداز تا به اصالتش ایمان بیاوری.
 مولانا هر از گاهی افکار والا دارد و ۹۹ درصد آثارش خرافه اند


محمد علي اسلامي ندوشن
یکسال قبل در پنجم اردیبهشت سال ۱۴۰۱ تاریخ ادبیات معاصر ایران یکی از مهم ترین شخصیت های خود را از دست داد . شخصیتی ارزنده در عرصه ادبیات و تحقیق که آثار باارزشی از خود بجا گذاشت .
تهران مانند زني است که پاهايش را روي هم مي گرداند و سيگار «کنت» مي کشد،
عينک دودي مي زند و «ودکالايم» مي خورد
«بي کيني» مي پوشد و حمام آفتاب مي گيرد،
اما وقتي پاي صحبتش بنشينيد، از اُملّي و سبک مغزي و حمق و پرمدّعايي و شلختگي و ورّاجي او، آدم تا سر حدّ مرگ ملول مي شود...

ممدعلی ندوشن
غیر از عقل اندیشنده
کم و کسری نداشته است.
از اساتید دانش کاه تهران بوده است.
عرق خوری وسیگارکشی بی اعتنا به مارکشان
نشانه خریت است و نه نشانه خردمندی.
در نتیجه ایرادی بر تهرانی های ندوشنی  وارد نیست.
ضمنا
تهرانی های انتزاعی که ندوشن معرفی می کند حتی یک درصد سکنه تهران نبوده اند
همپیاله های خودش بوده اند.
اگر ندوشن سری به محلات جنوب شهر تهران می زد
می دید که همه چیزشان خونی است 
(فروغ فیلسوف)


آره.
ولی به این سادگی ها نیست..
در یوگوسلاوی شقه شقه شده دیدیم.
 آلمان به مرافعه با فرانسه و غیره  برخاست
و واحد پول مستعمرات جدید
مارک المان شد
و
 نه فرانک فرانسه و دلار انگیس و امریکا



"انسان تحصیل کرده کسی است در آنچه به او ربط ندارد دخالت می کند و توانایی بیان حقیقت را دارد "
ژان پل سارتر

عیب بزرگ اگزیستانسیالیسم
بازی با مفاهیم مجرد و انتزاعی است
احمد شاملو
حتی شعری سروده است:
من مجرد را جسته ام
من مجرد را می جویم.

راستی چرا و به چه دلیل؟

انسان تحصیلکرده فقط و فقط به صورت مشخص وجود دارد و نه به صورت مجرد.
هم
دکتر ولایتی انسان تحصیلکرده ای است
هم هویدا و انصاری و ثابتی و خلعت بری
هم
احسان طبری و جوانشیر و نیک ایین و زهری و کسرایی.
تفاوت فکری، نظری، ایده ئولوژیکی و موضع و سنگر سیاسی اینها از زمین تا آسمان است.
حقیقت چیست؟
چی به انسان تحصیلکرده ربطی ندارد؟

نه.
سرکوب دگر اندیشان و دگر مذهبان
 در ایران تازگی ندارد
 و
همزاد جنقوری اسلامی نیست.
مثال:
سرکوب ملاحده،
 سرکوب مزدکیان
 و
قتل عام  سران شان سر سفره انوشیروان عادل از در سیدعلی
 به توطئه مغان زرتشی
و
سرکوب فرقه های مختلف مذهبی
مثلا زرتشیان، یهودیان، ارامنه و بهائیان، بابیان، علی اللهی ها و غیره
در تبریز
ارامنه
مجبور به زیست در زیر زمین بوده اند.
یعنی سقف خانه های شان
همتراز با کف کوچه و خیابان و بیابان
بود.
این که تازگی ندارد.

  نیچه فیلسوف آلمانی
 " آنکه از نبرد با دشمن تامین معاش می کند،
علاقه دارد تا دشمن اش زنده بماند. "

برای سنجش این ادعای نیچه
باید در عالم واقع مثالی پیدا کرد و ادعا را به محک تجربه زد.

زنان جنقوری اسلامی
با
اجامر زن ستیز جنقوری
زد و خورد خونین دارند.

چه کسانی از این مبارزه زنان با جماران امرار معاش می کند؟

جواب این سؤال روشن است:
اجامر سرکوب.
اجامر سرکوب
کیانند؟
دشمن شان کیست؟
جواب این سؤال هم روشن است:
زنان و زنگرایان.

اجامر سرکوب
برای سرکوب اجیر شده اند و از این طریق امرار معاش می کنند.
ضمنا
سنگپاره و کوکتل مولوتف و گاهی حتی گلوله می خورند.
آیا اینها علاقه دارند که زنان و زنگرایان زنده بمانند؟
نیچه کیست؟



منطبق با واقعیت های موجود است، هم در حاکمان و هم بخشی از مغلوبان.

در اینجا منظور افراد و گروههای تشکیل دهنده اپوزیسیون و نیز رسانه های رنگارنگ و مختلف است.
بی شک با سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری یک سیستم دموکراتیک، آیا دیگر کسی سراغ رسانه های خبری و یا سیاسی می رود، آنهم در شرایطی که تمامی اطلاعات و اخبار واقعی در داخل انتشار خواهد یافت؟
پس با توجه به این گفته منسوب به نیچه، در افراد فعال، گروههای سیاسی و رسانه ها، کدامین آنها پس از جمهوری اسلامی، موقعیت و درآمد خود را از دست خواهند داد. اینها همانهایی هستند که، تداوم رژیم فاشیستی حاکم را خواهان اند تا کاسبی شان کساد نشود


خرم ان کس
که قادر به تحلیل مارکسیستی باشد
و
به ماهیت حاکمیت پی ببرد
و
بی نیاز از لحن کلام آن و این باشد


آخوند عباسعلی_سلیمانی
امروز ساعت ده و نیم صبح ، نامبرده به همراه شوهر دخترش به بانک ملی مرکزی بابلسر ، واقع در میدان شهربانی سابق رفته و درخواست سه میلیارد و چهارصد میلیون پول نقد بصورت تراول درشت می‌کند...
رئیس بانک اعلام می‌کند که این مقدار چک پول ، موجود ، نداریم و باید از بابل و ساری درخواست کنیم و احتمالا فردا بتوانیم چنین پولی را آماده کنیم
آخوند سلیمانی عصبانی می‌شود و شروع به تهدید رئیس و پرسنل بانک کرده و فریاد می‌زند :
من اینجا نزدیک چهارصد و بیست میلیارد تومان پول دارم ، چطور نمیتوانم یک بخش آنرا نقدا دریافت کنم ؟؟
سروان حبیبی
بازنشسته نیروی انتظامی، که در شرکت انتظام بصورت قراردادی، شغل دوم دارد و در بخش نگهبانی و خدمات کار می‌کند با شنیدن این حرفها به همکارش ، قلی تبار می‌گوید، من دیشب پول خرید یک شانه تخم مرغ را نداشتم و چند دانه تخم مرغ خریدم با اینکه پسرم و عروسم میهمان من بودند
و این پیر سگ آخوند، فقط اینجا ۴۲۰ میلیارد تومان پول دارد ؟؟
دقایقی بعد صدای چند گلوله شنیده شد و آخوند سلیمانی به هلاکت رسید !
ترور سلیمان چه سودی به ایران دارد؟ ترور که هنر نیست. هنر سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان است.


سؤال قابل فهم نیست.
دیالک تیک طبیعت و جامعه
وجود دارد
و
تا ابد وجود خواهد داشت.

کفه جامعه
در ترازوی این دیالک تیک
روز به روز به نفع جامعه
سنگین تر می شود.
انسان
در ان واحد
نیمه ناتورال و نیمه سوسیال است و خواهد بود.

بزرگ ترین توهین به انسان
انکار رنج او ست.
حریف

نه.
بزرگ ترین توهین به انسان،
غصب دست رنج او ست
که استثمار نامیده می شود


نه.
آنچه در دستور روز خلایق است،
نقل مکانیکی و چشم بسته افکار این و آن است.
درد همین است.
اگر کسی بخواهد اندیشه ای را مورد تأمل قرار دهد،
خرمن دشنام درو می کند.
تعداد لایک در جهان کنونی
شده معیار المعاییر.
نه کسی زحمت تفکر به خود می دهد
و
نه کسی دنبال حقیقت است.


با کدام اندیشه ها باید شق القمر کنند؟

خلایق
دیگر نمی توانند «هر» را از «بر» تمیز دهند.
خیلی زور بزنند
به لهو لعب می رسند.
ما با بیش از ۲۰ هزار نفر هماندیشی کرده ایم و منتشر کرده ایم.
قحط اندیشه و اندیشیدن است.

مراجعه کنید به کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع


حتی الاماکان نقد می کنیم. درد و دریغ از این است که کسی دنبال حقیقت نیست. معلوم نیست که خلایق دنبال چیستند. عکس؟ از این رو، اعتنایی به نظر و حوصله ای برای هماندیشی و تقرب به حقیقت ندارند. علاوه بر این، یک دست، بی صدا ست. همه باید همه چیز را به محکمه عقل بکشند تا روزی جای خدا را خرد اندیشنده بگیرد. این سخن او را هم نقد خواهیم کرد. ضمنا همه گرایشات ماقبل مارکسیستی توسط مارکسیست ها نقد شده اند و مارکسیسم نتیجه نفی دیالک تیکی انها ست. مراجعه کنید به
خرد ـ انسان ـ تاریخ
پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین

  ممنونم.بله تا اينجاي كار مقبول ولي فرض كنيد همه كار كردند و لذت و رياضت هم كشيدند؛ خُب كه چي؟
نميدانم شايد اينجا بايد"نقطه "گذاشت و به گفتهء شما گفت "تمام"


«راهنمای انبوه خلق آزاد
امید است و نه ترس،
در حالی که انبوه خلقی که به انقیاد درآمده را ترس هدایت می‌کند و نه امید.
دسته‌ی نخست در جست‌وجوی ترویج زندگی و دسته‌ی دوم صرفاً به دنبال اجتناب از مرگ است.
به بیان دیگر،
دسته‌ی نخست مشتاق زندگی برای خویش است و دسته‌ی دوم به‌اجبار به مالکیت یک فاتح درآمده است.
به همین سبب می‌گوییم که دسته‌ی دوم برده و دسته‌ی نخست آزاد است.»
اسپینوزا، رساله‌ی سیاسی

این حرف های اسپینوزا
قابل نقدند و نه قابل نقل.


این چیزها که خلایق نقد می کنند
جنبه های سوسیال اسلام اند.
همین مساجد و اهدای خرما و نقل و نبات و چای و افطار و احسان و انفاق
به تغذیه بخور و نمیر فقرا منجر می شوند.
قدر خرما را کودکان فقرا می دانند

عجب غفلتی و بلاهتی.

که کار آدمی باقی است
ار جسمش فنا گردد.
مش چه خوف.
اثار تو باقی اند و خلایق هم عکست را می بینند و هم افکارت را به چالش می کشند و به کشف حقیقت نایل می آیند


ازدواج با فامیل خطرناک است.
بخش اعظم بچه های حاصل از این ازدواج ها
دشواری هایی لاعلاج ژنه تیکی پیدا می کنند


هی البر بی سواد
دزد به چه معنی است.
دزد یکی از لایه های تحتانی ترین قشر جامعه است.
دزد
تبهکار و قانون شکن است.
قانون
همیشه و همه جا
قانون طبقه حاکمه است
که فوقانی ترین طبقه جامعه است.
الفباب مارکسیسم بیاموز تا هم عاقل شوی و هم آدم شوی


در طوایل طبقاتی
ماهیت خصوصی و دولتی یکی و یکسان است.

اینها هیچ فرقی با هم ندارند.
اوپوزیسیون جنقوری اسلامی
هم
فرق ماهوی با جنقوری ندارد.
قرن ۲۱
قرن رو به سر بالا رفتن آبها
و
ابوعطا خواندن قورباغه ها ست


توله هر کس
اگر نامشروع نباشد
ضد دیالک تیکی او ست.
دختر فیدل کاسترو پ
ناهنده امپریالیسم امریکا ست.
دختر استالین هم.
دختر توده ای ترین شاعر کشور گل و بلبل هم.


آره.
حریف خر تر از خر بود.
معنی دیکتاتوری را نمی دانست.
اتحاد شوروی
دیکتاتوری بود
مثل هر دولت دیگر.
با این تفاوت که دیکتاتوری پرولتاریا بود.
یادش به یاد باد
نفرین به باد
باد
نفرین برآنکه رسم ستم را نهاد
باد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر