هاینریش گمکوف
برگردان
شین میم شین
فصل بیستم
۱۴
مرگ جنی (همسر مارکس)
این پیشگفتار بر ترجمه «مانیفست» به زبان روسی
آخرین اثر مشترک مارکس و انگلس
بود.
این پیشگفتار در ایامی تحریر یافت
که
ضربات کمرشکنی بر خانواده مارکس وارد آمد.
در پاییز سال ۱۸۸۱
مارکس دچار بیماری خطرناک ریه شد.
بهبود مجدد حال مارکس
در اثر پرستاری فداکارانه الئانور مارکس و لنشن دموت میسر شد.
وخیم تر از حال خود مارکس،
حالا همسرش بود.
الئانور مارکس
راجع به آخرین روزهای زندگی مشترک مارکس و جنی می نویسد:
«صبح روزی را فراموش نخواهم کرد
که
مارکس
با احساس اندکی قوت در پا به اتاق مادر رفت.
آندو در عنفوان جوانی به زندگی مشرتک آغاز کرده بودند:
مادر به مثابه دختر جوان عاشقی
و
پدر به مثابه پسر جوان عاشقی
و
اکنون
آندو به مثابه زن و مرد پیر و بیمار زمینگیری
قصد وداع از یکدیگر داشتند.»
(ویلهلم لیبکنشت، «حاجی فیروز و ژنرال»، ص ۱۵۳)
جنی
در دوم ماه دسامبر سال ۱۸۸۱ در گذشت.
این سنگین ترین ضربه ای بود
که مارکس می بایستی در تمامی زندگی اش، تاب آورد.
حق با فریدریش انگلس بود که در روز مرگ جنی گفت:
«با مرگ جنی،
حاجی فیروز هم مرده است.»
(ویلهلم لیبکنشت، «حاجی فیروز و ژنرال»، ص ۱۵۳)
بر سر گور جنی در گورستان هایگیت لندن،
فریدریش انگلس
به مثابه قدیمی ترین دوست و همرزم خانواده مارکس سخنرانی کرد
و
سخنانش را با جملات زیر خاتمه بخشید:
«چه زنی، با چه فهم تیز و انتقادی ئی.
چه زنی، با چه لیاقت سیاسی مطمئنی.
چه زنی، با چه انرژی سرشته به شوری.
چه زنی، با چه نیروی فداکاری عظیمی
در خدمت جنبش انقلابی.
بی آنکه کسی از آن با خبر شود.
بی انکه اشاره ای بدان در مطبوعات مبذول گردد.
میزان خدمات جنی را فقط کسانی می دانند که با او زیسته باشند.
راجع به خصایص شخصی جنی
نیازی به گفتن ندارم.
دوستان جنی
این خصایص او را می شناسند و هرگز فراموش نخواهند کرد.
اگر زنی در جهان بوده باشد که بزرگترین سعادت خود را در سعادت دیگران بیابد،
جنی بوده است.»
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۹، ص ۲۹۴)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر