سؤال اول
این است
که
چرا پوتین
قصد نازی زدایی
از
اوکراین
را
دارد
و
نه
از
آلمان
را
امریکا
را
فرانسه
را؟
این
اولا
اولین دلیل بر نازی بودن خود پوتین و نازی آباد بودن خود طویله روسیه
است.
چون نازی ها قاعدتا و تجربتا ضعیف ستیزند و قوی ستا و حتی قوی پرست.
سؤال دوم سگان
این است
که
چرا
در نازی آباد روسیه و طوایل سیاسی بند تنبانی طرفدار اولیگارشیسم روس،
نازیسم
تماتیزه می شود
(موضوعیت کسب می کند)
و
نه
فاشیسم؟
نازیسم
محدود به فاشیسم آلمانی است.
یعنی مفهوم محقرتر و محدودتر و منفردتری
است.
دلیل اول این واژه گزینی دار و دسته اولیگارشیستی پوتین،
پسیکولوژیکی
(روانشناسی)
است.
نازیسم در روان شناسی سکنه روسیه
بار منفی تر و منفورتری دارد
تا
فاشیسم.
ضمنا
در اوکراین طرفداری نظری و عملی از نازیسم سابقه تاریخی دارد که پس از شکست سوسیالیسم
مجددا
اعتبار و اکتوئالیته (فعلیت) و اکتیویته (فعالیت) کسب کرده است.
ظاهرا در اوکراین باند باندرا بیش از ۲۰ هزار هوادار دارد
و
پس از حمله پوتین
اعتبارش
احتمالا
صدبرابر شده است.
چون
این باند باندرایی
به
مقاومت تا آخرین گلوله می پردازد و دل و دین توده اوکراین را می رباید.
سیاست اولیگارشیسم روس
و
بقیه اولیگارشیسم ها
طبیعتا و طبقتا
(به طور طبیعی و طبقاتی)
فاشیسم پروری
است.
دلیل سوم این واژه گزینی پوتین و شرکاء
رلاتیویزاسیون (نسبیت بخشیدن به) پیمان با احزاب و دار و دسته های فاشیستی و حمایت مالی و مادی و ایده ئولوژیکی از آنها ست.
اولیگارشیسم روس
با نازی ستیزی در حرف به فاشیسم گستری در عمل می پردازد.
پوتین با رئیس سازمان ملل متحد
سر میز درازی در فاصله ۱۰ متری به گفت و گو می نشیند،
ولی با ماری لوپن و فاشیست های آلمانی و ترامپ و غیره
در میز کوچکی رو به رو و لب به لب.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر