۱۴۰۰ مرداد ۱۸, دوشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۵۷۴)

 HannieSchaft3.jpg 

هانی شافت

آنتی فاشیست شهید هلند 

میم حجری



۸۰۱۱   

سنگ سخنگو

بابت اصول اخلاقی باید هزینه ای پرداخت شود.
گاهی این هزینه را بدن [با بیماری] پرداخت می کند.
بدن هرگز دروغ نمی گوید 

 آلیس میلر - ترجمه کتایون زاهدی

سگ سخن جو

 

این حرف حریف
خرافه ای
بیش نیست.

کسی بابت اصول اخلاقی
مثلا بابت تواضع
هزینه پرداخت نمی کند.
هزینه برای جامه عمل نپوشاندن به اصول اخلاقی
پرداخت می شود.
مثلا
عدم رعایت فضایل اخلاقی و یا سجایای اخلاقی فئودالی:
عدم رعایت ریا
تزویر
تظاهر
تقیه
رنگ عوض کردن مدام
رقصیدن به ساز هر ننه قمر
نان به نرح روز خوردن
تواضع الکی و توخالی
......

۸۰۱۲   

سنگ سخنگو

اگر مادری همه ی زندگی اش را وقف فرزندانش کند،
اذیت شان کرده است.
‌سامرست موام
لبه ی تیغ
داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس انگلیسی


سگ سخن جو

 

هیچ مادر و پدری
نمی تواند همه زندگی اش را وقف فرزندش کند.

اولا
به این دلیل که مادر و پدر
رفته رفته
پیر و ذلیل و زمینگیر می شوند
و
خودشان
به درجه طفلی وابسته و محتاج به حمایت تنزل می یابند.
نه
چشم شان خوب می بیند
نه
گوش شان خوب می شنود
و
نه
حتی
حواسی برای شان می ماند تا جلپاره خویش از امواج هستی به در ببرند.

ثانیا
خود فرزند هم
کسب استقلال می کند و قید مادر و پدر را چه بسا برای همیشه می زند و می رود.

ثالثا
انسان که سهل است
حتی
جوانه و جوجه و پیله و توله
مادام العمر
وابسته مادر و پدر نمی مانند.
چه بسا
رانده می شوند تا برای خود خانواده تشکیل دهند.

اگر مادری همه زندگی اش را وقف فرزند کند
فرزندش را اذیت نمی کند
خودش را از پا در می اورد

چنین مادری
مطلقا استثناء است.
شاید
یک در ده میلیون باشد.

چنین مادری
هم
خر
خواهد بود
و
هم
خر پرور

۸۰۱۳   

سنگ سخنگو

من به تبعیت از لوکزامبورگ، معتقد هستم
حق ملل برای تشکیل کشور خود ، در چارچوب یک فدراسیون ملل حل شدنی است.
پویا


سگ سخن جو

 

ما از موضع روزا راجع به مسئله ملی در ممالک کثیرالمله خبر نداریم.

ضمنا
روزا و گرامشی و حتی استالین و مائو و هوشی مین و انور خوجه و این و آن
جزو کلاسیک های مارکسیسم ـ لنیینسم نیستند.
البته
روزا و گرامشی
با سوادترین اینها هستند و افکارشان باید تحلیل شوند.

ما همین دور روز قبل از رهبر ح. ک. ویتنام
مطلبی منتشر کردیم
که هم نشانه بیسوادی مترجم بود و هم حاکی از سطح تئوریکی بغایت نازل و انشاء نویسی «تئوریسین» کذایی ح. ک. ویتنام.

دلیل کلاسیک بودن مارکس و انگلس و لنین
فیلسوف بودن آنها و تأسیس زرادخانه مفهومی فلسفی
اقتصادی ـ سیاسی و سیاسی و غیره)
توسط انها ست.
این بدان معنی است که فقط مفاهیم تعیین کننده اند که توسط دیگر مارکسیست ها
توسعه یافته اند و توسعه می یابند
و
نه
هر سخن آنها.
حریفی
در سایتی
هذیان های مارکس بیمار در کوره تب بالا را از فرانسه ترجمه کرده و به عنوان مارکسیسم منتشر کرده است.
آثار کلاسیک ها
ربطی به مارکسیسم ـ لنینیسم ندارند
و
باید نقد دیالک تیکی شوند و نه نقل مکانیکی و اسکولاستیکی.

لنین در زمینه حل مسئله ملی در اتحاد شوروی راه حل رادیکال عرضه کرده است که تجزیه ملل حق مسلم آنها ست.
لنین آگاهانه این ماده را مطرح کرده است.
چون 

روسیه تزاری 

(بر خلاف چین که مسعمره بوده)
کشوری استعمارگر بوده است.

شرکت این دولت ها در اتحاد جماهیر شوروی و جدایی اخیرشان از اتحاد شوروی
داوطلبانه بوده است.
حتی داوطلبانه تر از پیوستن ملل اروپای شرقی به سیستم جهانی سوسیالیستی بوده است که به محض شل شدن فشار از مسکو
به اردوی امپریالیستی پیوستند.

ایران اکنون
بمب ساعتی است و هر لحظه امکان انفجارش و تکه تکه شدنش می رود.
بدبختی این است که فاشیسم در مقیاس جهانی
و
فوندامنتالیسم اسلامی در ممالک به اصطلاح اسلامی
و
پانیسم های رنگارنگ در کشورهای کثیرالمله
حتی در روسیه و ج. خ. چین و غیره
در حال تقویت و قدرت یابی و اوجگیری اند.

در حالیکه احزاب کمونیست
وضع ترحم انگیزی دارند.

یعنی با تجزیه اقوام و به اصطلاح ملل مثلا در ایران و ترکیه و عراق و سوریه و غیره
قال قضیه به طرز صلح امیز کنده نخواهد شد.
بلکه شطی از خون خلق به عبث ریخته خواهد شد.

پانیسم فرمی از فاشیسم است و همه خریت ها و خردستیزی ها و تمایل به خونریزی های فاشیسم را دارد.
تجربه بالکان را نباید فراموش کرد.


۸۰۱۴   

سنگ سخنگو

ما از «من» بیزاریم.
مارکسیست ها
هرگز
منم منم نمی کنند.

ضمنا شاید چند نفری باشیم که روشنگری می کنیم.
این مهم نیست.
اما
یکی از معاییر مهم مرزبندی فاشیسم و فئودالیسم و فوندامنتالیسم با مارکسیسم همین منم منم است.
فاشیسم و فوندامنتالیسم در همه انواع و اقسامشان
پیرو تئوری نخبگان اند.
یعنی
معمار تاریخ را
نه
توده
بلکه نخبه می داند.
نخبه های فاشیسم
پیشوایان، صدراعظم ها، سرلشکران
نخب های فئودالیسم و فوندامنتالیسم
انبیا، ائمه، اولیا، فقها، علما، شهدا و غیره اند.

روشنفکر ارگانیک طبقه کارگر
باید فیلسوف باشد.
چون بدون خرد کل اندیش (فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی)
تمیز منافع طبقه کارگر حتی محال است،
چه رسد به دفاع از انها.

خواندن الکی و خرکی آثار کلاسیک ها
پشیزی ارزش ندارد.

۸۰۱۵   

سنگ سخنگو

"...دنیای آدم تبعیدی دنیای غریبی است،
اول خیال می کند که خودش است و همین کوله باری که به پشت بسته است....
اما بعد آهسته آهسته شروع می شود.
می بینی خودت، تو با همین حجم کوچکت تاریخی پشت سر داری، خاطره پشت خاطره یادت می آید و بعد یکمرتبه می بینی موجودی که اینجا نشسته است حجمی است پوک و میان تهی که تمام وجودش جای دیگری سیر می کند..."
نسیم خاکسار


سگ سخن جو

 

عجب واویلایی است.
ما هنوز کسی را نمی شناسیم که فوندامنتالیسم اسلامی (چه شیعی و چه سنی)
تبعید کرده باشد.
هر کس که همجنس شان نباشد، سرش را در جا از تن جدا می کنند
و یا آش و لاشش می کنند
تا به تته پته افتد و حرف زدن را از یاد ببرد.
قبلا
زبانش را از حلقش بیرون می کشیدند.

همجنسان مخالف خود را
حصر می کنند و نه تبعید.

نسیم خاکسار و باد سازگار و مسیح کامکار
تبعید نشده اند، فرار کرده اند.
تاریخی هم پشت سر ندارند.
شاید توهمی پشت سر داشته باشند.
مشتی خاطره دارند که نشخوار می کنند.

محتوای وجودی فراریان از دوزخ جمکران
بسته به تعلقات طبقاتی شان است.
اصولا
کسی پوک نیست.

تهیدستان متواری
هرگز به میل خود به دوزخ برنمی گردند.
همه جا می توان تحقیر شد و ذلت تحمل کرد.
گرسنگان وطن ندارند تا سنگش را به سینه بزنند.
وطنداران
صاحبان ملک و مال و مستغلات و اصل و نسب و پست و مقام و دلار و منال اند.


۸۰۱۶   

سنگ سخنگو

مارکسیسم به جای تمام انواع ناسیونالیسم
انترناسیونالیسم را پیش کشیده و آن را ترویج میکند.
لنین.

سگ سخن جو

 

 این جمله لنین
قابل تأمل است.

همه چیز هستی
خصلت دیالک تیکی دارد.
بدون ناسیونالیسم
انترناسیونالیسم وجود ندارد.

ما با دیالک نتیک ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم سر و کار داریم.
مارکسیسم ـ لنینیسم هم همین دیالک تیک را نمایندگی میکند.
ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم
هم
طبقاتی اند.

یعنی
ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم طبقه کارگر هر کشور
با
ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم اربابان فئودال و روحانی و بورژوازی
دو چیز متفاوت و حتی متضاد است.
هر گردی گردو نیست.

هر ملتی
باید با شعور ملی خویش آشنا شود.
یکی از خدمات بزرگ حزب توده
اشاعه شعور ملی بوده است.
مثلا سیاوش کسرایی، محمد زهری، احسان طبری، راوندی و صدها فرزانه توده ای
به اشاعه شعور ملی خلق های ایران پرداخته اند.
مثلا
کسب و کار ما
تجزیه و تحلیل اشعار شعرای کلاسیک و معاصر کشور و جهان است.
طبقه کارگر هر کشور
قبل از همه
در مقیاس ملی (کشور خود) متحد می شود.
بعد با طبقه کارگر متحد کشورهای دیگر متحد می شود.
یعنی
نخست
خواهر و برادری ملی طبقه کارگر
قوام می یابد
بعد خواهری و برادری بین المللی اش.

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر