۳۶
· جفت متضاد «وجود» و «داشتن» را مارسل برای از بین بردن رابطه سوبژکت ـ اوبژکت مورد استفاده قرار می دهد.
۳۷
· به نظر مارسل، «فرم اساسی داشتن» عبارت است از داشتن جسم (تجسم، جسمیت یافتن روح)
۳۸
· وقوف به این واقعیت امر، بدان معنی است که رابطه سوبژکت ـ اوبژکت یک انتزاع غیرمجاز و ممنوع است.
۳۹
· به نظر مارسل، انسان به برکت جسمیت خویش است که از آغاز، در واقعیت رسوخ کرده، با واقعیت عجین شده، به خدمت واقعیت در آمده است.
۴۰
· انسان هرگز نمی تواند از واقعیت به در شود و به مثابه تماشاگری منفعل، به مثابه شاهدی خونسرد در مقابل آن قرار گیرد.
۴۱
· مارسل نتیجه نهائی از این امر را در رابطه با تئوری شناخت به شرح زیر فرمولبندی می کند:
· «ما هرچه بیشتر به سوی واقعیت پیش می رویم، هرچه بیشتر بدان نزدیک می شویم، آن به همان اندازه کمتر قابل مقایسه با اوبژکتی می شود که در مقابل ما قرار دارد و ما در باره اش اظهار نظر می کنیم.»
· (مارسل، «وجود و داشتن»، ۱۹۵۴، ص ۱۸۲)
۴۲
· تفاوتگذاری مارسل میان «وجود» و «داشتن» و بالاخره مبنای نظرات مارسل راجع به بیگانگی است که به کرات به مثابه موضوع مهمی در تکوین مشخص فلسفه او مطرح می شود.
۴۳
· «داشتن» سرچشمه بیگانگی است.
۴۴
· اما «داشتن» حتما نباید به بیگانگی منجر شود، اگر انسان بکوشد آن را به طور روحی از آن خود کند و در راه از آن خود کردن راستین آن مبارزه کند.
· آنجا ست که دوگانگی دارائی و دارنده از میان برمی خیزد و هر دو در یکدیگر ذوب می شوند و به وحدتی زنده دست می یابند.
۴۵
· اما اگر دارائی از کنترل دارنده خارج شود و به یک چیز خارجی محض مبدل گردد، آنگاه به قدرتی مهیب بدل می شود و بر انسانها تأثیر ویرانگری به جا می گذارد:
· «دارائی های ما ما را می بلعند.»
(منشاء این تصور مراسل احتمالا انجیل است.
در قران هم همین تصور نمایندگی می شود:
· انما اموالکم فتنه عدولکم.
امول شما (دارایی شما) اسباب آزمایش مشاه هستند و دشمنان شما هستند.
مترجم)
۴۶
· اگزیستانسیالیسم کاتولیکی با تعالیم خود یکی از ارتجاعی ترین جریانات در فلسفه بورژوائی نوین (واپسین) است.
۴۷
· اگرچه اگزیستانسیالیسم کاتولیکی ـ هم به لحاظ عملی و هم به لحاظ نظری ـ مسائلی را طرح می کند، ولی هرگز به حل هیچکدام از آنها نایل نمی آید.
۴۸
· سلب اعتبار از شناخت هوشمندانه پیش شرط اساسی فلسفه اگزیستانسیالیسم کاتولیکی را تشکیل می دهد.
۴۹
· مارسل کار خود را به مثابه «مبارزه سرسختانه و لاینقطع با روحیه انتزاع» قلمداد می کند.
· (مارسل، «یادآوری انسان»، ۱۹۵۷، ص ۹)
۵۰
· سلب اعتبار از شناخت هوشمندانه به طور اوتوماتیک مانع حل مسائل می شود و دیر یا زود باید به عرفانگرائی ختم شود که تار و پود آثار مارسل را فراگرفته است.
۵۱
· میزان غوطه ور شدن او را در عرفانگرائی می توان در سمپاتی او به تله پاتی و پارا پسیکولوژی دید که در سراسر زندگی اش بدان اقرار کرده است.
(تله پاتی عبارت است از توانائی درک افکار و احساس های دیگران بدون توسل به حواس.
پارا پسیکولوژی عبارت است از علم پدیده های ماورای حسی از قبیل تله پاتی، سحر و جادو و غیره. مترجم)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر