پروفسور دکتر گونتر
کروبر
برگردان
شین میم شین
۱
· نمود (پدیده) بیانگر مجموعه خواص خارجی چیزها، روندها و غیره
است که به کمک حواس، مشاهده و تجربه بیواسطه
برای ما قابل دسترسی اند.
۲
· مفهوم «نمود»
(پدیده) ضد دیالک تیکی مفهوم «بود» (ماهیت)
را تشکیل می دهد.
۳
· نمود (پدیده) برخلاف
بود (ماهیت)
حاوی خصلت منفرد، تصادفی و متغیر است.
۴
· نمود، هم بیانگر خواص اصلی و ماهوی است و هم بیانگر خواص فرعی و
غیرماهوی.
۵
· تجربه بیواسطه، ما را فقط به شناخت نمود قادر می سازد و نه بیشتر.
۶
· از این رو، اکتفا به نمود ـ به لحاظ تئوریکی
ـ به معنی روی آوردن به امپیریسم (تجربه گرائی) است که سبب افتادن به دام ایدئالیسم ذهنی و اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) می گردد.
· مراجعه کنید به امپیریسم، اگنوستیسیسم، ایدئالیسم
۷
· وظیفه اصلی هر علمی ـ در حیطه عمل و پژوهشش ـ
عبارت است از غلبه بر تضاد دیالک تیکی میان نمود و
بود و یا پدیده و ماهیت.
۸
· تفکر تئوریکی از بررسی نمود
(پدیده) چیزها آغاز می شود و به بود (ماهیت)
آنها نفوذ می کند.
۹
· سنگ محک صحت و سقم مفاهیم
و تئوری های حاصله در این میان، پراتیک است.
۱۰
· محدود کردن خود به شناخت نمود (پدیده)
در سیاست عملی و در رفتار اجتماعی انسان ها ـ به ناگزیر ـ شیوه های رفتاری زیرین را به دنبال می آورد:
الف
· (پرکتیسیسم) عملگرائی را
ب
· اپورتونیسم را
· و غیره را.
· (اوپورتونیسم،
به معنی عام کلمه، عبارت است از رفتار بی
انضباط، فدا کردن اصول اساسی به خاطرموفقیت
لحظه ای و یا قسمی، عقب نشینی در مقابل دشواری ها و پرهیز از مقاومت.
· انگلس، اوپورتونیسم
در جنبش کارگری را به مثابه «پرنسیپ
فروشی به بورژوازی، به ازای قول و قرار و وعده وعید در جزئیات و عمدتا به امید پست
و مقام پر درآمد برای رهبر» می
نامد. مترجم)
· (مارکس و انگلس، «کلیات»،
جلد ۳۷، ص ۲۳۱)
· مراجعه کنید به پرکتیسیسم، اوپورتونیسم
۱۱
· هر کردوکار
اجتماعی مبتنی بر استدلال علمی و به ویژه هر سیاست مبتنی بر علم،
وظیفه دارد که از نمود روندهای اجتماعی به
بود (ماهیت)
آنها نفوذ کند.
۱۲
· به عبارت دیگر، بود
(ماهیت) روندهای اجتماعی را
مقصد حرکت خویش قرار دهد و نه نمود (پدیده) آنها را.
· (ما برای پرهیز از اشتباه و غلطیدن به منجلاب
طرز تفکر ضد دیالک تیکی (متافیزیکی)، چنین
فرمولبندی می کنیم:
· ما باید همواره دیالک
تیک نمود و بود را در مد نظر داشته باشیم، که در آن ـ در تحلیل نهائی ـ نقش تعیین کننده از آن بود است.
· دلیل حساسیت ما این است که برخی ها به بهانه نقش
تعیین کننده داشتن یکی از دو قطب دیالک تیکی، از آن دیالک
تیک هیچ و همه چیز اختراع می کنند.
· در نتیجه، بود
(ماهیت) مطلق می شود و نمود (پدیده)
تا درجه هیچ تنزل داده می شود و دیالک تیک ـ عملا ـ فرو می پاشد.
· مترجم)
۱۳
· مفهوم «پدیده»
به معانی دیگری نیز در رابطه با مجموعه معینی از اوبژکت
ها، روندها و غیره مادی و فکری به کار می رود:
· به عنوان مثال:
الف
· پدیده های طبیعی
ب
· پدیده های اجتماعی
پ
· پدیده های روانی
· و غیره.
۱۴
· در این گونه موارد مفهوم «پدیده» با مفاهیم «شیئ»، «چیز»، «روند» و امثالهم
خویشاوند است.
· مراجعه کنید به ماهیت
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر