اهمیت و نقش مارکسیسم
در رهاسازیِ طبقهٔ کارگر و ستمدیدگان در دوران ما
دکتر محمد امیدوار
سخنگوی کمیته مرکزی حزب توده ایران
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
۱
ماتریالیسم تاریخی مارکس
و
ارزیابی او از شکلگیری و تحوّل صورتبندیهای اقتصادی-اجتماعی
به درستی
به
این نتیجهٔ رسید
که
سرمایهداری
نمیتواند
”پایان جهان“
باشد
به
دستور زبان فارسی حاکم
بر
این جمله سخنگوی حزب توده
باید
اندکی دقت کرد:
فاعل این جمله
کیست؟
کی به این نتیجه می رسد
که
سرمایه داری نمی تواند «پایان جهان» باشد؟
۲
ماتریالیسم تاریخی مارکس
و
ارزیابی او از شکلگیری و تحوّل صورتبندیهای اقتصادی-اجتماعی
به درستی
به
این نتیجهٔ رسید
که
سرمایهداری
نمیتواند
”پایان جهان“
باشد
نه
مارکس
بلکه ماتریالیسم تاریخی اش
و
ارزیابی اش
در
این جمله حریف
فاعلین نتیجه گیر
محسوب می شوند.
زیر قلم حریف
مکتبی فلسفی و ارزیابی معینی
آدمیت و فاعلیت
کسب می کنند
و
به
نتیجه گیری خطیری
خطر می کنند.
این بلبشو و شلختگی مفهومی و تبیینی
در
کلیه انتشارات حزب توده نامه مردم
به
چشم می خورد.
سؤال این است
که
چرا
متون مربوطه ویرایش نمی شوند؟
قحط آدم که نیست.
۳
ماتریالیسم تاریخی مارکس
و
ارزیابی او از شکلگیری و تحوّل صورتبندیهای اقتصادی-اجتماعی
به درستی
به
این نتیجهٔ رسید
که
سرمایهداری
نمیتواند
”پایان جهان“
باشد
و
بنابراین،
دنیایی دیگر ممکن است
و
”کارگران جهان باید متحد شوند“
و
آن
دنیا
را
بسازند.
جالب تر
نتیجه گیری ماتریالیسم تاریخی مارکس و ارزیابی او
از
نتیجه گیری قبلی است:
چون سرمایه داری نمی تواند «پایان جهان» باشد،
پس جهان دیگری امکان پذیر است.
این نتیجه گیری ها
اما
به
چه معنی اند؟
این نتیجه گیری ها
اولا
به
معنی طرز «تفکر» سوبژکتیویستی حریف اند:
اگر
سوبژکتی
به
نام مارکس
نبود،
اگر مارکس مالک ماتریالیسم تاریخی نبود
و
تشکیل فرماسیون های اقتصادی
را
تحلیل نکرده بود،
سرمایه داری
«پایان جهان»
بود
و
نتیجتا
جهان دیگری
امکان پذیر نبود.
۴
این
ثانیا
به
معنی طرز «تفکر» دگماتیستی حریف است:
اینجا
نسبت دادن چیزهایی
(ماتریالیسم تاریخی و تحلیل تشکیل فرماسیون های اقتصادی)
و
نتیجه گیری هایی
به
مارکس
برای اثبات دعاوی دلبخواهی
به
خدمت گرفته می شود.
آدم
بی اختیار
یاد آخوندها
می افتد
که
با
ذکر آیه ای، روایت و حدیثی و رفتاری از انبیاء و ائمه و اولیا،
نتایج دلبخواهی
می گیرند.
ما
این طرز «تفکر» و برخورد
را
طرز «تفکر» و برخورد اسکولاستیکی
می نامیم
که
فاقد کمترین ارزش و اعتبار علمی و عملی
است.
این هنوز پایان نتیجه گیری های سوبژکتیو حریف نیست:
۵
سرمایهداری
نمیتواند
”پایان جهان“
باشد
و
بنابراین،
دنیایی دیگر ممکن است
و
”کارگران جهان باید متحد شوند“
و
آن
دنیا
را
بسازند.
جهان امکان پذیر دیگر
را
کارگران جهان
می سازند.
البته
اگر
متحد شوند.
این
حزب توده
با
این
خرافه اتحاد
ما
را
کشت.
چه خرافه ها
که
حضرات
برای اثبات خرافه اتحاد
به
خورد خلایق گرفتار در تار عنکبوتی خرافات
نداده اند.
اتحاد = رمز پیروزی
اتحاد = همان باب الحوایج رایج
اتحاد کارگران جهان
ضامن بنای جهان امکان پذیر دیگر
محتوای شعار معروف کلاسیک های مارکسیسم
«پرولتاریای جهان متحد شوید»
اما
چیز بکلی دیگری بوده است.
چه بوده است؟
۶
«پرولتاریای جهان متحد شوید»
شعار مانیفستی کارگران جهان متحد شوید،
دیالک تیکی
از
اتحاد ملی و بین المللی پرولتاریا
ست:
الف
پرولتاریا
در
مقیاس ملی (کشوری)
باید
بر اختلافات فی مابین چیره شوند و یکپارچه شوند.
چون
فرافکنی میان پرولتاریا
از
طریق تشدید رقابت میان تک تک آنان
به
بهانه های مختلف
(ملیت، جنسیت، سطح سواد و غیره)
یکی
از
ترفندهای مهم بورژوازی
است.
ب
پرولتاریا
در
مقیاس بین الملی (جهانی)
باید
بر اختلافات فی مابین چیره شوند و یکپارچه شوند.
چون
تبلیغ و تقویت و تشدید احساسات ملی در پرولتاریا
و
شعله ور سازی نفرت و خصومت نسبت به پرولتاریای کشورهای دیگر
و
جنگ افروزی و کشتار پرولتاریا از هر سو
و
تخریب ثمره زحمات آنها
یکی
دیگر
از ترفندهای طبقاتی بورژوازی
است.
۷
«پرولتاریای جهان متحد شوید»
شعار مانیفستی کارگران جهان متحد شوید،
ضمنا
دال
بر
گلوبالیته (جهانیت، دنیویت، تمام ـ ارضیت) انقلاب سوسیالیستی
بوده است.
بنا بر تحلیل علمی و عملی و عینی کلاسیک های مارکسیسم،
انقلاب سوسیالیستی
می بایستی
همزمان،
در
اکثریت قریب به اتفاق جوامع کاپیتالیستی
صورت گیرد
تا
تجربه تلخ کمون پاریس
تکرار نشود.
تا
کشورهای کاپیتالیستی دیگر
به
حاکمیت پرولتاریا
حمله ور نشوند
و
انقلاب پرولتری
را
سرکوب نکنند.
این شعار
پس از انقلاب اکتبر
به
هر دلیلی
به لحاظ فرم و فرمولبندی
تغییر یافته
و
به
شکل زیر
درآمده است:
”کارگران همه کشورها متحد شوید“
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر