۱
این از صورت مساله.
اما مشکل کجا ست؟
مشکل وقتی پیش می آید که در ساختار اجتماعی هرمی، در آنجا که فرهنگ در چهارچوب تنگ آتوریته شکل می گیرد و هر روز حرمت و حقوق شهروندانش را زیر پا میگذارد،
از افرادی با عنوان های شاه و رهبر و نخبه بت می سازند. مشکل وقتی پیش می آید که
چنین ساختاری شهروند دست دوم و سوم به وجود میآورد.
مشکل وقتی پیش می آید که در ساختار اجتماعی هرمی، در آنجا که فرهنگ در چهارچوب تنگ آتوریته شکل می گیرد و هر روز حرمت و حقوق شهروندانش را زیر پا میگذارد،
از افرادی با عنوان های شاه و رهبر و نخبه بت می سازند. مشکل وقتی پیش می آید که
چنین ساختاری شهروند دست دوم و سوم به وجود میآورد.
علامه دویچه وله
خیال می کند
که
اوتوریته
خاص کشور ایران
است.
این هنوز چیزی نیست.
علامه
ضمنا
خیال می کند
که
فرهنگ ایران در چارچوب اوتوریته تشکیل شده است.
علامه ها معمولا بیگانه با مفاهیم اند.
شاید اصلا ندانند
که
تشکیل چیزی در چارچوب چیز دیگر
به چه معنی است.
پیش شرط تشکیل فرهنگ در چارچوب اوتوریته
وجود پیشاپیش اوتوریته
است.
به معنی تقدم چارچوب (اوتورتیه، فرم، قالب)
بر
فرهنگ
(محتوا)
است.
این طرز «تفکر»
نه تنها به معنی بیگانگی با دیالک تیک فرم و محتوا بطور کلی است،
بلکه
ضمنا
به معنی وارونه سازی دیالک تیک فرم و محتوا ست.
چون
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک از آن محتوا ست.
این محتوای هر چیز است که فرم مناسب با خود را پدید می آورد.
این
اندام کودک است که البسه او را تعیین می کند.
به عنوان مثال
پوشاندن کفش بزرگتر از اندازه پا و یا کوچکتر از اندازه پا
به کودک
دمار از روزگار کودک در می آورد.
پا
تعیین کننده اندازه کفش است و نه برعکس.
۲
اما مشکل کجا ست؟
مشکل وقتی پیش می آید که در ساختار اجتماعی هرمی، در آنجا که فرهنگ در چهارچوب تنگ آتوریته شکل می گیرد و هر روز حرمت و حقوق شهروندانش را زیر پا میگذارد،
از افرادی با عنوان های شاه و رهبر و نخبه بت می سازند. مشکل وقتی پیش می آید که
چنین ساختاری شهروند دست دوم و سوم به وجود میآورد.
مشکل وقتی پیش می آید که در ساختار اجتماعی هرمی، در آنجا که فرهنگ در چهارچوب تنگ آتوریته شکل می گیرد و هر روز حرمت و حقوق شهروندانش را زیر پا میگذارد،
از افرادی با عنوان های شاه و رهبر و نخبه بت می سازند. مشکل وقتی پیش می آید که
چنین ساختاری شهروند دست دوم و سوم به وجود میآورد.
علامه دویچه وله
منشاء عقب ماندگی ایرانیان
را
اوتوریته
می داند.
به زعم او
اگر
در ایران اوتوریته وجود نمی داشت
همه برابر می شدند و پیشرفته.
حریف
پژوهشگر کذایی فلسفه
است.
افلاطون و ارسطو
را
به خیال خود می شناسد و به عنوان نوابغ جهان می ستاید.
ولی
از
پیشرفته ترین کشور اروپا
یعنی
از همان کشور دویچه وله
بی خبر است.
ظاهرا
از فرط مستی نمی داند که در همان کشور دویچه وله
بدترین و منفی ترین اوتوریته
روی کار بوده است
و
است.
هیتلر و اراذل و اوباش باند او
توسط بخش اعظم جمعیت آلمان مورد پرستش افراطی قرار می گرفتند
و
تا آخرین نفس
فرامین این کثافت ها را اجرا می کردند.
و گرنه
نابودسازی سیستماتیک ۶ میلیون نفر در داخل کشور
امکان ناپذیر است.
اکنون
هم
هر کارفرمایی
هر فوتبالیستی
هر سرمایه درای
هر زمینداری
هر جاکشی
هر میلیونر بی شرمی
مثل بت مورد پرستش قرار می گیرد.
اما
علیرغم وجود اوتوریته های رنگارنگ
آلمان
پیشرفته ترین کشور اروپا
ست.
منطق علامه دویچه وله
همین جا ست که تق و لق می شود.
۳
اما مشکل کجا ست؟
مشکل وقتی پیش می آید که در ساختار اجتماعی هرمی، در آنجا که فرهنگ در چهارچوب تنگ آتوریته شکل می گیرد و هر روز حرمت و حقوق شهروندانش را زیر پا میگذارد،
از افرادی با عنوان های شاه و رهبر و نخبه بت می سازند. مشکل وقتی پیش می آید که
چنین ساختاری شهروند دست دوم و سوم به وجود میآورد.
مشکل وقتی پیش می آید که در ساختار اجتماعی هرمی، در آنجا که فرهنگ در چهارچوب تنگ آتوریته شکل می گیرد و هر روز حرمت و حقوق شهروندانش را زیر پا میگذارد،
از افرادی با عنوان های شاه و رهبر و نخبه بت می سازند. مشکل وقتی پیش می آید که
چنین ساختاری شهروند دست دوم و سوم به وجود میآورد.
راستی
اوتوریته چیست؟
اوتوریته
مفهومی سوسیولوژیکی (جامعه شناسی)
است.
جامعه شناسی بورژوایی
باید شرم کند که هنوز تعریف روشنی از این مفهوم عرضه نکرده است.
وگرنه هر ننه مرده ای
از فرط خریت و یا به نیت خر کردن خلایق
به
اوتوریته ستیزی
نمی پرداخت.
ما
برای ارائه تعریف رضایت بخشی از اوتوریته
به مقایسه محتوای ماهوی اوتوریته های مختلف می پردازیم:
الف
مادر و پدر
در
رابطه با فرزند
اوتوریته
اند.
ب
معلم و استاد و استادکار
در
رابطه با دانش آموز، دانشجو و کارآموز
اوتوریته
اند.
پ
دول استعمارگر و غارتگر
در
رابطه با ملل تحت استعمار و اشغال
اوتوریته
اند.
ت
اشرافیت بنده دار، فئودال و روحانی
در
رابطه با بنده ها، رعایا و پیشه وران و بورژوازی
اوتوریته
اند.
ث
بورژوازی
در
رابطه با پرولتاریا
اوتوریته
است.
ج
طبقه حاکمه در هر جامعه طبقاتی
در
رابطه با توده
اوتوریته
است.
ح
دولت سوسیالیستی
و
طبقه کارگر و متحدینش
در هر کشور سوسیالیستی
در
رابطه با بقیه اقشار و طبقات جامعه
اوتوریته
است.
خ
هر سخنران و واعظ و خطاب
در
رابطه
با
مخاطب
اوتوریته
است.
د
هر اسب، سگ، گرگ، فیل، شیر، شغال آلفایی
در گروه خاص خود
در
رابطه با همنوعان خود
اوتوریته
است.
این به چه معنی است؟
این بدان معنی است
که
اوتوریته انتزاعی و مجرد
وجود ندارد.
اوتوریته مشخص
وجود دارد
و
باید
به طور مشخص
ارزیابی شود.
اوتوریته چیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر