جمعبندی
از
مسعود بهبودی
ویرایش:
۱
باور به خرافه و نه پرستش خرافه
۲
باور به خرافه
پدیده ای معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) است و نه پدیده ای پسیکولوژیکی (روان شناسی) تا با اضطرات درونی در رابطه باشد.
۳
باور به خرافه
یعنی خریت
می تواند علت معرفتی اختلالات روانی باشد.
۵
متوسل و نه متوصل
توسل یعنی وسیله جویی
یعنی به خدمت گرفتن چیزی به عنوان وسیله ای
اندکی اندر باب دندان
آدم ها نسبت به هم كم و بيش درنده خو هستند و ظلم شقاوت در طبيعي ترين مناسبات زنده جان ها و وجود دارد و عدالت وقتي بر قرار مي شود كه دندان هاي ظالم را با سوهان بساييم و كند كنيم .
اكرم عثمان
۱
نه.
چنین نیست.
۲
بهتر هم همین است که چنین نباشد.
۳
میلیاردها انسان شریف مولد و زحمتکش
چه بسا
حتی
دندان در دهان
برای خوردن لقمه ای نان خشک و خالی ندارند
چه رسد به داشتن دندان
برای دریدن همنوعان
مذاکره جاکشان با جاکشان
۱
مذاکره با جاکشان
آش کشک خالته
خاتمی
۲
بخوری پاته
نخوری پاته
خاتمی
۳
امپریالیسم که
حزب توده ی مظلوم بی همه چیز
نیست تا شقه شقه کنی و جلوی ددان خاوران بیندازی
۴
بعد
بر مفاتیح الجنان
لم دهی
و کیف خر کنی
۵
دست بالای دست
بسیار است.
۶
چه خوش گفت
فردوسی شهر داد
که رحمت بر آن شاعر داد باد:
«میازار موران
که
دانه کش اند
که ابنای حوا
به دانه خوش اند.»
اندکی اندر باب فوتبال
۱
فوتبال مذهب جدیدی است
۲
فوتبال
بسان مذهب
دیالک تیک آه و افیون است.
۳
فوتبال
بسان مذهب
هم امید واهی به خلایق می دهد و هم خلایق را تخدیر می کند
بیهوش می کند
مدهوش می کند.
۴
فوتبال
اما
قبل از اینکه مذهبش کنند، ورزش بوده است
بازی بوده است
۵
فوتبال
بر خلاف مذهب
اسباب تربیت فیزیکی و فکری بوده است.
اسباب تفنن و تفرج بوده است.
۶
فوتبال
بسان مذهب
فرمی از مبارزه طبقاتی از بالا بر ضد پایین
شده است.
۷
فوتبال
بسان مذهب
هم جنگ است و هم فراگیری فوت و فن جنگ است.
۸
فوتبال
بسان مذهب
تعلیم و تعلم استیل زندگی به سلیقه طبقه حاکمه زندگی ستیز است.
۹
فوتبال
بسان مذهب
از محتوای مثبت تهی شده است و با محتوایی منفی و مخرب پر شده است.
۱۰
فوتبال
بسان مذهب
کسب و کاری توخالی برای چپاول مادی و مالی و فکری و روحی و روانی مردم شده است.
۱۱
فوتبالیست ها، سیاستمداران، هنرمندان، علما، فلاسفه و پهلوانان همه رشته های ورزشی دیگر
توسط طبقه حاکمه
پهلوان ـ پنبه می شوند.
ضد پهلوان (آنتی هیرو) می شوند.
۱۲
طریق و ترفند مسخ فوتبالیست ها و بقیه
پمپاژ اسکناس بی حساب به حساب بانکی انها ست.
۱۳
بدین طریق سرمشق ها و ایدئال های جوانان جامعه
به فساد کشیده می شوند و عضو و جزو طبقه حاکمه می شوند.
ضد توده مولد و زحمتکش می شوند.
۱۴
به همین دلیل
دیگر
غلامرضا تختی
یافت نمی شود.
۱۵
قهرمان ملی
علی دایی و مهدوی کیا می شوند
که یکی همنشنن زنجانی عنقلابی ـ اسلامی است و دیگری حرمسرا گردانی گردن کلفت و خوشگذران است.
۱۶
میدان فوتبال
بسان میدان مذهب
بازاری است که همه بر ضد همه در جنگ بر سر هیچ و پوچ اند.
۱۷
همه فوتبالیست های فعال
بسان همه علمای مذهبی
ماهیت طبقاتی واحد دارند.
مرتجع اند.
۱۸
اما
ضمنا
رقیب
و
دشمن همدیگرند.
۱۹
برای زدن یک گل ناقابل در ۹۰ دقیقه
از روی جنازه همدیگر می گذرند
و
طرفداران شان هم در هر سطحی از روی جنازه همدیگر می گذرند و چه بسا همدیگر را لت و پار می کنند.
۲۰
رابطه فوتبالیست ها با هم
بسان رابطه علمای مذهبی با هم
شباهت غریبی به رابطه سرمایه داران و سیاستمداران با هم دارد.
۲۱
ترامپ و برلسکونی و سارکوزی و مرکل و ترزه زا می و پوتین و چکمه و چماق و غیره
هم
به طبقه حاکمه واحدی تعلق دارند
و
هم
با یکدیگر در جنگند.
۲۲
جنگ های جهانی
در وهله اول
جنگ اجامر امپریالیستی بوده اند.
۲۳
جهان
در واقع
میدان فوتبال پهناوری است و همه اجامر طبقه حاکمه کلاش و عیاش
فوتبالیست های درجه اول اند.
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
غریو و ولوله در جان خان ناب انداز
۱
مشد عثمان خان زاده
من ـ زور از استدلال چیست؟
۲
این شعری از عشقی است:
آنچه انسان را کند روبه مزاج
احتیاج است احتیاج است احتیاج .
۳
در این بیت شعر عشقی
درک ماتریالیستی تاریخ نمایندگی می شود:
نان تعیین کننده جان است
وجود تعیین کننده شعور و یا روح است.
۴
کسی که پناهی، سرپناهی و پناهگاهی ندارد
طبیعی است که از نعمت تحصیل علم و فن و فراگیری فوت و فن تفکر
بی نصیب بماند.
۵
اینکه
افندی علامه از در عقب
استدلال و یا اقامه دلیل نیست.
تا بی مایه باشد و یا مایه دار.
۶
ثانیا
انتقاد از مجانین جماران
فقط در شأن کسی است که سرسپرده حقیقت عینی باشد و نه سر سپرده کثیف ترین دشمنان بشریت.
۷
اجامر جلاد جماران
بدتر از مش مسعود و حاجی مصطفی و رهزنان و گردنه گیران عنقلابی کرد نیستند.
۸
تو اول بگو با کیان نیستی
من آنگه بگویم که تو کیستی
اندکی اندر باب جنون
۱
مش پویان
صدای میرا را ما در ایام شیرخوارگی خوانده ایم و همان هنگام دریافته ایم که حتی زباله نیست
چه رسد به اینکه شعر باشد.
۲
شعر چیست؟
۳
در ایران ۸۰ میلیون شاعر هست و
هر ننه مرده ای برای جفت جویی و جفت یابی
صدها بیت شعر تر و خشک
ازبر کرده است.
۴
از این ۸۰ میلیون شاعر
شاید ۸ نفر شاعر باشد.
۵
مشخصه اصلی طرفداران فاشیسم و فوندامنتالیسم و نیهلیسم و آنارشیسم چیست؟
۶
اینها بدون استثناء
دیالک تیکی از خریت و خردستیزی اند.
۷
این تحلیل رئالیستی است و نه توهین.
۸
ما جزو توهین شدگانیم و نه توهین کنندگان
۹
اما چرا دیوانه اند؟
۱۰
جنون چیست و چگونه تشکیل می شود؟
۱۱
خریت + خردستیزی = جنون
۱۲
ارتجاع سرخ فدائی و مجاهد و دیمدام و لیملام
به لحاظ جنون
فرق ماهوی با ارتجاع سیاه فوندامنتالیستی شیعی و سنی و مسیحی و یهودی و غیره ندارد.
۱۳
پویان و مش سلطان
همانقدر دیوانه بوده اند که بن لادن و ملا عمر و بغدادی و خمینی و خلخالی و غفاری و کوسه و موسوی و زهرا و کروب و مش مسعود و حاجی مریم و زباله های دیگر
دیوانه اند
۱۴
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
اندکی اندر باب دیالک تیک وجود و شعور
و
شادی و غم
شاد بودن تنها انتقامی است که می توان از زندگی گرفت
حریف
۱
معلوم نیست که این حرف ها که به چه گوارا نسبت داده می شوند
از خود او باشند.
۲
توده و طرفداران توده
که دشمن زندگی نیستند تا از آن احیانا انتقام بگیرند.
۳
توده و طرفداران توده که زندگی ستیز نیستند.
۴
زندگی مهم ترین و بی بدیل ترین نعمت هستی است.
۵
تحقیر زندگی و تنفر از زندگی
کسب و کار بدترین دشمنان توده و طرفداران توده است.
۶
کسب و کار فاشیسم و فوندامنتالیسم و نیهلیسم و آنراشیسم و میلیتاریسم و اگزیستانسیالیسم و غیره است.
۷
چه گوارا پزشک بوده است و نه خر و نه لاشخور
۸
چه گوارا
پزشکی انقلابی بوده است و نه آخوندی ارتجاعی و خرافی و ضد علمی و ضد عقلی و ضد زندگی و عاشق مرگ
۹
علاوه بر این
شادی و غم که چیزهای دلبخواهی نیستند تا کسی به نیت انتقامگیری از زندگی
این و یا آن را پیشه کند.
۱۰
شادی و غم
انعکاس پسیکولوژیکی (روحی و روانی) زندگی اند:
الف
وقتی ۶۸ میلیون نفر از همنوعانت را در کشورهای همسایه ات
از افغانستان تا عراق
از سومالی تا لیبی
از فلسطین تا سوریه
از نعمت زندگی محروم می کنند
و
دربدر می سازند
و
میلیون ها نفر را شقه شقه می کنند
حتی اگر دلی از صخره و سنگ داشته باشی
غم می خوری
کسی که از محنت همنوعانش بیغم باشد
حتی نمیتواند خر باشد
چه رسد به اینکه آدم باشد
ب
وقتی جرعه ای آب در دهان همنوع تشنه ات می ریزی و لقمه ای نان به دستش می دهی
و مانع مرگش می شوی
دلت از لذت و شادی لبریز می شود.
۱۱
در دیالک تیک ماده و روح و یا وجود و شعور
نقش تعیین کننده از ان ماده و وجود است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر